شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
120342
نام: حامد حاج عبدالباقی
شهر: کربلا
تاریخ: 11/21/2013 9:00:40 PM
کاربر مهمان
  بسم الله



پیشنهاد به علی (ع):


اصحاب رسول خدا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم تمایل دارد فاطمه(علیها السلام) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمی شد. یک روز عمر وابوبکر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر که پیامبر(ص) تقاضای ازدواج آنها را رد کرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن می گفتند. در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری می نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدی


را نپذیرفته و در جوابشان می فرماید:


تعیین همسر فاطمه با خداست.برای همه روشن بود که خدا وپیغمبر، فاطمه را برای علی علیه السلام نگاه داشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود همراهیش کنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این کار تشویق کردند. سلمان فارسی می گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند. علی (ع) فرمود: از کجا می آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟ ابوبکر گفت: یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و از موقعیت خود و علاقه ای که رسول خدا به تو دارد کاملاً آگاهی. اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری فاطمه علیها السلام آمده اند ولی پیغمبر صلی الله علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان می کنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند. و شخص دیگری قابلیت این افتخار را ندارد.

120341
نام:
شهر:
تاریخ: 11/21/2013 8:55:06 PM
کاربر مهمان
  بسم الله


از علامه جعفری پـــرسیدند چی شد که به این کمـــالات رسیدی؟!
ایشان در جواب خاطره‌ای از دوران طلبگی تعریـــف و اظهار می‌کنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده

ایشان تعریف میکند : ما در نجف در مدرسه صــدر اقامت داشتیم …. خیلی مقید بودیم، در جشن‌ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام ســـوگواری را هم ، سوگواری می‌گرفتیم..

شبی مصادف شده بود با ولادت حضــرت فاطمه زهرا(س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی می‌خوردیم. آنگاه با فــکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می‌دادیم.

آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی کـه نجف‌ آبادی بود. معدن ذوق بود … او که می‌آمد من به الکفایه قطعاً به وجود می‌آمد جلسه دســت او قرار می‌گرفت … ادامـــه مطلب >>
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب‌الاسد (۱۰ تا ۲۱ مرداد) که ما خرماپزان ‌میگوییم و نجف با ۲۵ یا ۳۵ درجه خیلی گرم می‌شد.
آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه‌هایی به وجود آمده بود که عرب‌های بومی را اذیت می‌کرد. ما ایــرانی‌ها هم که، اصلاً خواب و استراحت نداشتیم.
آن سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلاً قابل تحمل نبود و نکته سوم این‌که حجره من رو به شرق بود. تقریباً هم مخروبه بود.من فروردین را آنجا به طور طبیعی مطالعه می‌کردم و می‌خوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود، ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود.
گرما واقعاً کشنده بود. وقتی می‌خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور برمی‌دارم، در اقل وقت و سریع …!
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود. ما بعد از شب نشستیم، شربت هــم درست شد، آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی کـه کتابی هم نــوشته بود به نام ( شناسنامه خر) آمد.
مدیر مدرسه ‌مان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی‌گذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد …
عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار) … گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می‌کنم …
اگر شما را مخیر کنند بین ا‌ینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا این‌که جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب می‌کنید ؟؟
سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی(ع) هم مستحبی.
گفت: آقایان واقعیت را بگویید …. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید.

اول کاغذ را مــدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش کـه در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد ! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگویی‌ ها ؟

معلوم شد نظر آقا مدیرچیست . شاگرد اول ما نمره‌اش را گرفت ! همه زدند زیر خنده.

کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت : آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) این‌ طور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم …آقا فرمودند دیگه ! خوب در هر تکه خنده راه می‌افتاد.
نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرموده‌اند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می‌کند)
پس ما ان‌شاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات می‌کنیم ! باز هم همه زدند زیرخند
120340
نام:
شهر:
تاریخ: 11/21/2013 8:52:36 PM
کاربر مهمان
  سلام
خدايا
مگه نميگK هر كي هواي كربلا داره پنجره فولاد برات كربلا ميده
راه حرم كربلا از حرم امام رضا ع ميره
خدايا
من كه كنار پنجره فولاد با تموم وجودم از رضات خواستم پس چرا نداد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا امضا نكرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدايااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
120339
نام: nokare abulfazel agha .ali
شهر: afghan
تاریخ: 11/21/2013 8:47:48 PM
کاربر مهمان
  tanham be kas va periyshan ba yak alama badekari dastam khali en tezar mahdi zahra .s
120338
نام: حامد
شهر: عشق
تاریخ: 11/21/2013 8:46:20 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم


خوب می دانم که چرا تا نام تو را توی ذهنم تکرار می کنم گریه ام میگیرد...آخر ایندفعه هم آمده ام تا کمکم کنی...می خواهم خودت کمکم کنی؛فقط خودت!کسی به جز تو هم نمی تواند!می خواهم به حرف تو باشم اما بند های به ظاهر زیبای اسارت گرفتارم کرده...اسیر شده ام...اسیر این هیچ و پوچ ها...آنوقت تو را کنار زده ام!خجالت میکشم.به فرشته ی شانه ی چپم سفارش کرده ام که هیچ چیز لو ندهد اما میدانم که تو از همه ی دلم خبر داری...انگار فقط میخواهی امتحانم کنی و بدانی به تو راست می گویم یا نه!چه سخت است!سخت تر از همه ی امتحان های عمرم!حتی امتحان نهایی امسال! می خواهم یک خواهش از تو بکنم...گلدان خالی ام را روی میز گذاشته ام...دوست دارم وقتی که برگردم و نگاهش کنم،یک دانه گل رز قرمز توی آن برایم گذاشته باشی.آن وقت میدانم که کمکم کرده ای...مثل همیشه



120337
نام: لیلا
شهر: فردیس کرج
تاریخ: 11/21/2013 8:43:58 PM
کاربر مهمان
  خدایا کمکم کن تا بتونم بهترین تصمیم رو بگیرم در مورد ازدواج با کسی که واقعا بهم بخوریم خدایا دوست دارم بیشتر از هر کسی
120336
نام: علی
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/21/2013 6:49:20 PM
کاربر مهمان
  خدایا همواره در قنوتم چیزهایی خواستم که هرگز به آنان نرسیدم یا صلاحم نبود و یا نمی دانم لایقشان نبودم
وقتی که احساس کردم به یکی از آنان رسیدم چیز بزرگتری از من گرفتی و آن در کنار خانواده بودن است
خدایا تابحال ندیده بودم و فکر می کردم که می گویند فشار شانه ها را تا می کند و می گویند فشار را بر شانه ات احساس می کنی یک ضرب المثل است
خدایا من که امیدم به تو بود و به توست اما حالا شانه هایم از فرط فشار کار و دوری درد می کند
کار خوب خواستم فکر کردم به من دادی کار قبلیم را رها کردم دائم امیدم به تو بود و خانواده را از دست دادم و حالا کارم بدشده و خانواده ام را از دست دادم
خدایا ................. بشنو صدایم را خانواده ام را به من برگردان خدایا کارم را ساده کن خدایا الان باران می آید می گویند در باران دعاها را مستجاب می کنی همسر خوبی که خواستم به من بده
خدایا دوباره از اول دعاهای قلبی ام را فریاد میزنم اینجا جلوی این همه آدم دردمند
خدایا مرا هدایت کن
خدایا همسری نیکوبه من بده آنکه خیر دنیا و آخرتم در او باشد
خدایا کارم را اصلاح کن
خدایا کمکم کن درسم را تکمیل کنم
خدایا یاریم ده جلوی زورگویان بایستم تواناییم ده
خدایا به جان حسین و ترا به جان حسن و ترا به جان فاطمه ترا به جان علی و ترا به جان محمد
اینان که در روز مباهله کسی توانایی یارایی با اینان را نداشت
الان واسطه شان کردم و قسمت دادم به حرمت اینان
آیا کسی توان دارد بایستد جلوی این قسم و آیا دعایی هست که به واسطه ی اینان برآورده نشود ؟
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
120335
نام: وجود
شهر: ال عبا
تاریخ: 11/21/2013 6:37:21 PM
کاربر مهمان
  بِسمِ الله ِالرَّحمنِ الرَّحیمِ***
×××××××××××××××××××××××××××××
اللهم اشف مرضی المومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات و اشف مرضانا بحق محمد و آل محمد

☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥
خـتـــم صـلـــوات حــرف دل ؛ نوبت پنجاه وچهار♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸
☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥ ☸ ♥
☸ دسته گل صلوات یکصدتایِی 1الی 40:مارال گرامی ازمسیرسبز
☸ دسته گل صلوات یکصدتایِی41الی 45:منتظرظهورمنجی گرامی ازقزوین
☸ دسته گل صلوات یکصدتایِی46 الی55:مارال گرامی ازمسیرسبز
☸ دسته گل صلوات یکصدتایِی56 الی 60:سفید گرامی ازامید
☸ دسته گل صلوات یکصدتایِی 61الی90:مارال گرامی ازمسیرسبز
☸ دسته گل صلوات یکصدتایِی 91:بینام ونشان گرامی سلام بزرگواریک دسته براتون ثبت کردم ولی چون اسم ننوشته بودید ببخشید که اسمتون گذاشتم بینام ونشان
☸ دسته گل صلوات یکصدتایِی 92:دلشکسته گرامی ازغریب
*نکته:
این ختم صلوات به نیّت بخشش گناهان ازجانب خداوشفای بیماران وهدیه به روح امام سجاد علیه السلام میباشد/
××××××××××××××××××××
امام باقر (ع) : چیزی دل را بیشتر از گناه فاسد نکند دل که آلوده به گناه شد مغلوب آن گردد تا وارونه شود.
120334
نام: آسمان
شهر: تهران
تاریخ: 11/21/2013 6:13:26 PM
کاربر مهمان
  "خداوند!
دست در دست تو و چشم در چشمت مهر فراموشی زدیم پای عهدنامه ای که با تو بسته بودیم،
دستم را گرفته بودی به آن عهد،
و من گره از گره ات باز کردم به سست قدمی و لرزیدم و از لرزه ام هبوط پدیدار شد،
هر چند به نزول شانی ،شانی بر من نزول یافت و در شقاوت خطا سعادت توبه میابیم".
مخاطب : زیباترین احساس
اختیار ارتکاب گناه با ماست خدا قبلش همه چیزو به ما یاد داده قرآن، اهل بیت حالا وقت امتحانش که میرسه باید سعی کنیم قبول بشیم نه اینکه رد بشیم و بگیم خدا چرا یکاری نکرد ما قبول بشیم.
گفتی در مورد توکل که گفتم کاش حرفت حقیقت داشت من از آیه های قرآن گفتم دیگه باورش با شماست دوست عزیز..
التماس دعا
120333
نام: منم گدای فاطمه
شهر: انتظار
تاریخ: 11/21/2013 5:42:54 PM
کاربر مهمان
  به نام الله

سلام بر مادر مهربان حرف دلیها صبر عزیز و بزرگوار/اگرچه که بنده یک سر سوزن طبع شعر گفتن دارم ولیکن اکثر شعرام جوششی بوده نه کوششی

تا حالا شعر کوششی نگفتم در خصوص این موضوعاتی هم که فرمودید دوست داشتم میتونستم شعر بگم ولیکن میدونم که ازم بر نمیاد و در این حدها نیستم/
غالب شعرهایی هم که گفتم در حالات روحی خاصی اتفاق افتاده که تونستم بگم/به هر حال ممنون که اطلاع رسانی کردید...دعاگویتان هستم
<<ابتدا <قبلی 12040 12039 12038 12037 12036 12035 12034 12033 12032 12031 12030 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved