شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
117531
نام: یک نفر
شهر: از مشهد
تاریخ: 9/16/2013 4:58:23 PM
کاربر مهمان
  جواب به درخواست مهشید
سلام خانوم خوشبخت!بنظر من که رفتار همسرت اصلا نشانه ی بی توجهی نیست.رفتار ادما با توجه به فرهنگ خانوادگی و سطح تحصیلات و همکاران و دوستانشون تغییر میکنه.
یفینا همینطور که ازاد گذاشتن شما باعث شده فکر کنی واسش مهم نیستی، شما هم برخوردهایی داری که از دید اون و خانوادش یعنی بی توجهی و سردی !
البته اینکه نگران هستید خوبه اما مواظب باشید که این توهمات تبدیل به زخم های چرکی نشه.
همسر و برادر و شوهر خواهر و پدر و...در خانواده ما همگی اخلاقی مشابه همسر شما دارند و ما از این استقلالی که مردها برایمان در نظر گرفته اند حسن استفاده را میکنیم.من طلبه هستم،خواهرم پزشک است،زن داداشم ماما است و...
درحالیکه طی دوران تحصیل و کار یکبار هم هنگام خروج از منزل نگفته ایم دقیقا کجا میرویم!
مهم اینست که دائما بدانی خدا ناظر اعمالت است.اگر واقعا ریگی به کفش زن یا مرد نباشد،دلیلی ندارد همسرش جویای روابط و رفت و امد او باشد.
قدر شوهر فهمیده ات را بدان .
یا علی
117530
نام: دل شکسته
شهر: کرمانشاه
تاریخ: 9/16/2013 4:53:44 PM
کاربر مهمان
 

"خواجه در ابریشم وما درگلیم عاقبت ای دل همه مادرگلیم"
117529
نام: صبر
شهر: هفت شهر عشق
تاریخ: 9/16/2013 4:41:07 PM
کاربر مهمان
 
السلام اي حضرت سلطان عشق
يا علي موسي الرضا اي جان عشق

السلام اي بهر عاشق سرنوشت
السلام اي تربتت باغ بهشت
___________________________________________
سلام بر همگی
نویسنده چه برای آنچه مینویسد و چه آنچه نمینویسد مسئول است.
فکر کنم این سخن از امام خمینی باشه.برای همین به سرمون زد و یه وبلاگ به این آدرس درست کردیم.ان شاءالله پربار باشه و بشه .
http://darham-goonagoon.blogfa.com
117528
نام: دل شکسته
شهر: -
تاریخ: 9/16/2013 3:48:45 PM
کاربر مهمان
 

"شایدحاجت من دربندکلامی ازجانب توبه خداباشددرخلوتت باخدادعایم کن"
117527
نام: عطيه
شهر: كربلا
تاریخ: 9/16/2013 3:45:10 PM
کاربر مهمان
  دوست دارم صدات كنم، تو هم منو نيگا كني
من تو رو نگات كنم ، تو هم منو صدا كني
قربون چشات برم، از راه دوري اومدم
جاي دوري نميره، اگه به من نگا كني
دل من زندونيه، تويي كه تنها ميتوني
قفسو واكني و پرنده رو رها كني
ميشه كنج حرمت گوشه قلب من باشه
ميشه قلب منو مثل گنبدت طلا كني
تو سرت شلوغه زير دستيات فراونند
از خدا ميخوام، كمي نيگا به زير پات كني
تو غريبي و منم غريبم , اما چي ميشه
دل اين غريبه رو با خودت آشنا كني
دوست دارم تو ايونِ آينه ات از صبح تا غروب
من با تو صفا كنم، توهم منو دعا كني
به وفاي كفتراي حرمت
من ميخوام كفتري باشم ، كه تنها تو منو هوا كني
دلمو گره زدم به پنجره ات دارم ميرم
دوست دارم تا من ميام، زود گره ها رو واكني
صد هزار دفعه هم شده پاي ضريح زار ميزنم
تا يه بار دلت بسوزه، دردامو دوا كني
دوست دارم كه از حالا تا صبح محشر همه شب
من رضا رضا بگم تو هم منو رضا كني

http://sorooshdel.blogfa.com
دعوتيد به وبلاگم .

بسم الله
117526
نام: هادی
شهر: کانال کمیل
تاریخ: 9/16/2013 3:36:39 PM
کاربر مهمان
  اوایل سال 72 بود و گرماى فکه. در منطقه عملیاتى والفجر مقدماتى، بین کانال اول و دوم، مشغول کار بودیم. چند روزى مى شد که شهید پیدا نکرده بودیم. هر روز صبح زیارت عاشورا مى خواندیم و کار را شروع مى کردیم. گره و مشکل کار را در خود مى جستیم. مطمئن بودیم در توسلهایمان اشکالى وجود دارد.شهید امام رضا(ع) - قافله شهداء
آن روز صبح، کسى که زیارت عاشورا مى خواند، توسلى پیدا کرد به امام رضا(ع). شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او. مى خواند و همه زار زار گریه مى کردیم. در میان مداحى، از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالى برنگرداند، ما که در این دنیا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و...
هنگام غروب بود و دم تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید مى شدیم. خورشید مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرین بیل ها که در زمین فرو رفت، تکه اى لباس توجهمان را جلب کرد. همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهید را از خاک در آوردیم. روزى اى بود که آن روز نصیبمان شده بود. شهیدى آرام خفته به خاک. یکى از جیب هاى پیراهن نظامى اش را که باز کردیم تا کارت شناسایى و مدارکش را خارج کنیم، در کمال حیرت و ناباورى، دیدیم که یک آینه کوچک، که پشت آن تصویرى نقاشى از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آینه هایى که در مشهد، اطراف ضریح مطهر مى فروشند. گریه مان درآمد. همه اشک مى ریختند. جالب تر و سوزناکتر از همه زمانى بود که از روى کارت شناسایى اش فهمیدیم نامش «سید رضا» است. شور و حال عجیبى بر بچه ها حکمفرما شد. ذکر صلوات و جارى اشک، کمترین چیزى بود.
شهید را که به شهرستان ورامین بردند، بچه ها رفتند پهلوى مادرش تا سرّ این مسئله را دریابند. مادر بدون اینکه اطلاعى از این امر داشته باشد، گفت:«پسر من علاقه و ارادت خاصى به حضرت امام رضا(ع) داشت...».

از خاطرات برادران تفحص
117525
نام: مهشید
شهر: دلتنگی
تاریخ: 9/16/2013 3:22:09 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه بچه ها
غریب عزیز از تنهایی ممنون از لطفت. ماشاله چقدر خوب یادت مونده شغل همسرمو.آره تکنسین اتاق عمله
میخوام سعی کنم که اینقدر حساس برخورد نکنم با مسائل اما نمی تونم دست خودم نیست. آخه میدونی مشکل من اینه که اتفاقا همسرم خیلی به استقلال من اهمیت میده اون خودشو اصلا تو مسائل من قاطی نمیکنه بخصوص توی مسائل کاری. میگه من به تو اعتماد صد درصد دارم و به تو ایمان دارم که درستی و قدم غلط برنمیداری مثلا برای بیرون رفتن از شرکت از طرف خودشرکت باید تا جایی برم هر هفته، وقتیکه باهاش مطرح کردم کاملا بی تفاوت گفت مشکلی نداره که برو....... بعدش مسیر اتوبوس و مترو اون آدرسم بهم گفت در صورتیکه منظور من این بودکه ببینم بیرون بودن من از شرکت براش اهمیت داره یا نه، یا چقدر روی من حساسه اما میدونم که اصلا حساس نیست و منو کاملا آزاد گذاشته توی این مسائل
حالا مشکل من اینه که این اعتماد صددرصد اونو نمی تونم بپذیرم و اسمشو بی تفاوتی میذارم اما خودش میگه اعتماد..............
حالا سوال من اینه کسیکه توی مدت یکسالی که من باهاش عقد کردم حتی کنجکاو نبوده محل کار منو ببینه ویا حتی بیاد خیابونی که محل کارم توشه رو ببینه این رفتارش طبیعیه یا حساسیت بیش از حد منه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من واقعا یکساله که این سوال رو دارم این بی تفاوتی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تروخدا جواب منو بدید هر کسی اگه تجربه ای داره، علمی داره بگه بخدا ثواب داره من واقعا دارم آرامشمو از دست میدم در صورتیکه تازه 18 روزه ازدواج کردم و رفتم سر خونه زندگیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
117524
نام: هادی
شهر: کانال کمیل
تاریخ: 9/16/2013 2:53:53 PM
کاربر مهمان
 
من ندانم کيستم اما شما را دوست دارم
هر که هـستم خاندان مصطفي را دوست دارم

مرغ روحم چون کبوتر پر زند سوي مديـنه
هم خراسان هم نجف هم کربلا را دوست دارم

کمتر از آنم که باشـم بنده ي شاه ولايـت
گر چه خــــــــود آلوده ام اهل ولا را دوست دارم

دوستـــي از دوستان دوستان اهل بيتـم
هر که هستــم شيعيان مرتضي را دوست دارم

گر نکير و منکرم پرسند آوردي چه با خــود
در جواب هر دو گــــــويم من رضا را دوست دارم
117523
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه..
تاریخ: 9/16/2013 2:50:02 PM
کاربر مهمان
  السلام عليك يا باب الله.....



السلام عليك يا علي بن موسي الرضا(ع)


پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد
صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد

نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو
بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد . . .



التماس دعاي فرج
117522
نام: غريبه
شهر: غريبستون
تاریخ: 9/16/2013 2:34:34 PM
کاربر مهمان
  باسلام خدمت خواهرعزيزغريبه تنهاازبوشهرعزيزهيچ وقت از لطف بي اندازه خدا نااميد مشو هميشه دعايت ميكنم عزيزم حساب كن من خواهرت خدابهت صبر بده بعضي وقتا خودم هم اززندگي خسته ميشم طوري كه شب وروزم ازهم جدا نميشه خسته ميشم ازبيكاري بيكسي اماميرم قران باز ميكنم باخدا درددل ميكنم ميدوني بيشتر وقتاسوره رعدميياد عزيز بر و وضو بگير قران كريم و بيار سعي كن براي خدازندگي تحمل كني انشاالله خدا بهترين ها رو نصيبت كنه التماس دعاخواهرم
<<ابتدا <قبلی 11759 11758 11757 11756 11755 11754 11753 11752 11751 11750 11749 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved