اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
117242 |
نام:
عطيه
شهر:
كربلا
تاریخ:
9/9/2013 11:42:16 AM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمدو آل محمد درود وسلام بردوستان واهالي حرف دل
خار در پیراهن فرزانه میریزیم ما
خار در پیراهن فرزانه میریزیم ما گل به دامن بر سر دیوانه میریزیم ما
قطره گوهر میشود در دامن بحر کرم آبروی خویش در میخانه میریزیم ما
در خطرگاه جهان فکر اقامت میکنیم در گذار سیل، رنگ خانه میریزیم ما
در دل ما شکوهی خونین نمیگردد گره هر چه در شیشه است، در پیمانه میریزیم ما
انتظار قتل، نامردی است در آیین عشق خون خود چون کوهکن مردانه میریزیم ما
هر چه نتوانیم با خود برد ازین عبرتسرا هست تا فرصت، برون از خانه میریزیم ما
در حریم زلف اگر نگشاید از ما هیچ کار آبی از مژگان به دست شانه میریزیم ما...
صائب تبریزی
حيف كه مدت اقامت ما تمام شد .
دلمو جا گذاشتم آمدم
انشاالله قسمت دست جمع بشه !!
|
|
117241 |
نام:
سعید
شهر:
زنجان
تاریخ:
9/9/2013 11:38:30 AM
کاربر مهمان
|
دلم گرفته شدید
|
|
117240 |
نام:
امیرعباس
شهر:
عنبرشهر
تاریخ:
9/9/2013 11:29:58 AM
کاربر مهمان
|
سلام مایک ساله که ازدواج کردیم بچه نداریم همسرم کاری نداره برامون دعا کنین که مشکلاتمون تموم بشه به جدت قسم برامون دعا کن
|
|
117239 |
نام:
.......!!!
شهر:
تهران
تاریخ:
9/9/2013 11:07:57 AM
کاربر مهمان
|
- خدایا در قرآنت جای سوره ای به نام عشق خالیست که اینگونه آغاز میگردد: و قسم به روزی که قلبت را میشکنند و جز خدایت مرحمی نخواهی یافت، توچه میدانی قلب شکسته چه دردی دارد و ما مرحمی می نهیم بر دلها. و تو ای رسول راستی به شکنندگان قلبها بگو مگر نمی ترسی از آه دلها...
-خدایا عقیده هایمان را از عقده هایمان مصون بدار... مارا از شر دوستانمان مصون بدار... ما خود از پس دشمنانمان بر می آییم...
.......!!!
|
|
117238 |
نام:
فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
9/9/2013 10:32:42 AM
کاربر مهمان
|
دلم می خواهد دلم را با تمام آرزوهایش،با تمام محبت هایش،با تمام صداقت هایش،با تمام حسرت هایش و با تمام بغض هایش خاک کنم در گورستان دل های بی آلایش. می دانم که از این بذر گیاهی از جنس نفرت و از جنس انتقام می روید،با میوه ای زیبا به زیبایی ماهیت دلم و تلخ به اندازه تلخکامیم. امید دارم دل های متزور و پر حیله ای که مرا شکستند ،این بار نیز به دنبال فرصتی باشند،این بار فریب زیبایی میوه دل من رو بخورند،به جای تمام فریب هایی که به من دادند و بعد از تلخی که به کامشان می نشیند به یاد همه تلخکامی هایی بیفتند که بر من تحمیل کردند.
این گونه هم دلم را کشته ام و باقی زندگی را با عقلم می گذرانم و هم انتقام گرفت ام. ولی خدایا من از جنس انتقام و از جنس بی دلی نیستم اگر چنین کنم دیگر من ،من نیستم.با این بحران چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
|
117237 |
نام:
ریحانه
شهر:
نظرآباد- کرج
تاریخ:
9/9/2013 10:12:17 AM
کاربر مهمان
|
خدا و کودک کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه گفت : اما اینجا در بهشت ، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد : فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود کودک ادامه داد : من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم ؟ ... خداوند او را نوازش کرد و گفت : فرشتهّ تو ، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی . کودک با ناراحتی گفت : وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ، چه کنم ؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت : فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی . کودک سرش را برگرداند و پرسید : شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند ، چه کسی از من محافظت خواهد کرد ؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود . کودک با نگرانی ادامه داد : اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود . خداوند لبخند زد و گفت : فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد . کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند . او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید : خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید .. خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد : نام فرشته ات اهمیتی ندارد ، می توانی او را ... *** مـادر *** صدا کنی .
|
|
117236 |
نام:
معصومه
شهر:
همدان
تاریخ:
9/9/2013 9:54:27 AM
کاربر مهمان
|
بچه ها دلم روضه عیاس میخواد
|
|
117235 |
نام:
خسته
شهر:
هیچ کجا
تاریخ:
9/9/2013 9:39:16 AM
کاربر مهمان
|
خسته شدم دیگه چهار سال نامزدم تواین چهارسال هر بلایی فکر کنید سرمون اومده حتی دیگه دادخواست طلاقم دادم بخاطر مشکلات مالی نتونستیم عروسی کنیم گناهمون فقط دوست داشتن بود من و شوهرم خیلی همدیگرو دوست داریم ولی فقط بخاطر بعضی مشکلات نمیتونیم عروسی بگیریم یعنی خدا نخواسته دیگه بریدم به مرگ خودم راضی شدم چون واقعا خسته شدم...
برامون دعا کنید یا بمیرم یا زودتر با شوهرم زندگی کنم.
|
|
117234 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
9/9/2013 9:36:08 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همگی
سلام رها عزیز ممنونم بابت دعا خداکنه پیدا بشه.آره خیلی تحمل داشت خیلی. والّا سوءظن که چی بگم فعلا که تنها به زنش شک داریم که کسی رو فرستاده باشه میدونی چرا؟چون همیشه ارزویه مرگشو میکرد بادخترش. میدونی مشکل اینجاست واز این میسوزیم هممون زمانی که به خانوادش وخواهراش برادراش خبر دادن وخواهرش زودتر رفته بود برادر زنش با کمال پرویی و بی شرمی یقه خواهرنامزدمومیگیره ومیگه بگو به مرگ طبیعی مرده اون بدبخت هم همونجا بی هوش میشه بعد که پزشک قانونی میبرنش میگن که طبیعی نبوده خواهرشم که لکنت زبون پیدا میکنه نمیتونه حرف بزنه اون موقع. وپدر مادرشم وبقیه خانوادم که فکر میکنند خودکشی کرده رضایت میدن بعد از دوسه روز میفهمن که خودکشی نبوده. خواستن پرونده رو از سر بگیرن ولی فکر کردن باز خواسته باشن نبش قبر کنند چی؟ گفتن باز دوباره که دفنش کنند دوباره ازش پرسش قبر میکنند بخاطر همین موضوع کاری نکردند.کاش حالا که مرده هم دست از سرش برداره نه بعد از دوماه با کمال پرویی بدون اینکه از خانواده اون مرحوم خجالت کشه گفته بود یک دیونه روانی بود که رفت افسوس که بعضی زنها وقتی اینطور شوهری دارند که نه از محبت ونه از هر لحاظ دیگه واسه خانوادشون کم نمیزارن قدر نمیدونند ودنبال خوش گذرونی خوشون هستند.کاش حالا که رفته با حرفاش وکاراش نمک به زخممون نباشه نه فقط دوست داره ازار بده خدایا خودت دستشونو رو کن که بدونن خداییم هست ======================= سلام ایه عزیز ممنونم خدا همسرت رو هم رحمت کنه .اره بعد از دو سه روز فهمیدن قتل بوده.
|
|
117233 |
نام:
جعفر رضایی
شهر:
سمنان
تاریخ:
9/9/2013 9:33:46 AM
کاربر مهمان
|
سلام الان زندگی نامه استاد حق شناس را خواندم.گریه ام گرفت،حسرت خردم،دلم رفت بیش امام زمان عجل الله تعالی فرج. حرف دل می خوای.....باشه،امام زمان:اگه ب صلاحمه منو بفرست حوزه.تو رو ب جدت امام حسین قسمم،خودت جور کن..... تا کی ببینمو حسرت بخورم،بخدا قسم من مقصر نیستم اگه کسی تو خانواده ما روحانی نیست. انقدر در میزنم این خانه را تا ببینم روی صاحبخانه را
|
|