اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
117232 |
نام:
معصومه
شهر:
همدان
تاریخ:
9/9/2013 8:46:38 AM
کاربر مهمان
|
سلام من سه ماهه نامزدکردم ولی شوهرم نمیره سرکاربه نظرشماچه کارکنم؟
|
|
117231 |
نام:
+
شهر:
-
تاریخ:
9/9/2013 8:42:48 AM
کاربر مهمان
|
اگه من از تموم دنیا سیرم/اگه میبینی که به رضا اسیرم/واسه اینه که میخوام من یه روزی کربلامو از امام رضا بگیرم/توی قلبم شور و شین و عشق و احساس/بر مشامم میرسد بوی گل یاس /دلمو ببر تو بین الحرمینت/شاه ثاراله ابی عبدالله تو خودت آقا دیونگیمو دیدی/نگو که کربلامو هم نمیدی/ تو خودت آقا بادستای قشنگت عکس ضریحو رو قلبم کشیدی یعنی میشه آقا از لطف و کرم تو /کربلا باشیم توی محرم تو/ یا جونمو بگیر یا حرم تو
|
|
117230 |
نام:
شهید امیر کبیر
شهر:
وطن
تاریخ:
9/9/2013 6:14:09 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان:
دکتر شهید شریعتی:(مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید .بعد از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد)
امام موسی صدر:(دین پیش از آنکه توشه آخرت باشد والاترین وسیله برای زندگی است)
********* سلام خدمت همه خواهرا و برادرا ایه از مرداد سرد و وجود از إل عبا سلام سلام ممنون از اینکه به یاد امیرکبیر بودید... ***** مدیریت حرف دل سلام سلام من از طریق ایمیل چیزی نفرستادم .حذف میشه ایمیلم ****
|
|
117229 |
نام:
خادم پسرفاطمه(س)
شهر:
زادگاه آیت الله سیدابوالقاسم خوئی(ره)
تاریخ:
9/9/2013 2:50:02 AM
کاربر مهمان
|
سلام،میتونید واسم دعا کنید؟؟ حالم خیلی خرابه
|
|
117228 |
نام:
راستین
شهر:
حرف دل
تاریخ:
9/9/2013 1:16:12 AM
کاربر مهمان
|
سلام.خوبم اما دلم یک کم دردودل میخواد چیزی نیستا اما بازم بغض لعنتی داره منو از پا در میاره ایمانم که با یه "تق"وا رفت انقدر درد دارم اما نمیتونم جلو مامانم گریه کنم چون غصه میخوره بابام هم مریضه خدایا تحمل اینو ندارم تحمل مریضی این دوتا فرشته رو ندارم تحمل غصه خوردنشونو ندارم ظرف یک سال همه چیزمو از دست دادم عشقمو خونه مو زندگیمو شایدم سلامتیم چند روز پیش از درد استخونام رفتم دکتر برام عکسو ازمایش نوشت میترسم برم هزینه ش یه طرف اگه چیزیم باشه پدر مادرم داغون میشن اونا همه چیزشونو واسه من گذاشتن ۲۱ سال از بهترین روزای زندگیشون خسته شدم از خندیدنای الکی... از اتفاقها نه خیلی خوشحالم میکنه نه خیلی ناراحت. بلاتکلیفم ناشکری نمیکنم فقط خسته م خیلی خسته م میدونی خیلی دردناکه ادم پر از حرف باشه پر از بغض باشه اما اخرش حرفا و بغضهاشو با یه لبخند قورت بده دلم واسه خودم میسوزه چرا زندگیم از این رو به اون رو شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هربار به اینجا میرسم اشک امونم نمیده خدایا همه ی این دردها قابل تحمل بود تا اینکه.... کاش ازم نمیگرفتی خدایا حالم بهتر شده غصه نخوریاااا من قویتر از این حرفام بازم میخندم بازم میتونم بغضمو قورت بدم یک کم حرف زدم و گریه کردم حالا ارومم دوستت دارم کاش به چشمت بیاد خدایا کاش فردا چشمام پف نکنه ضایع بشم....... خدایا واسه چیزای قشنگی که از من گرفتی شکرررررررررررررررر سعی میکنم دیگه دلم چیزی نخواد که تو مجبور شی ازم دورش کنی دمت گرم
فقط
حداقل نزار سنگدل شم
|
|
117227 |
نام:
یاس
شهر:
تهران
تاریخ:
9/9/2013 12:59:47 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان حرف دلی مدتی است که در حرف دل نبودم و کامنت نمی ذاشتم می خوام براتون یک خاطره تعریف کنم من اکثر پنج شنبه ها به بهشت زهرا می رفتم اما نه تنها با خانواده ویا خواهرم یه بار با برادرم و خانموش که هنوز ازدواج نکرده بودند و برای صحبت و آشنایی با همدیگر ترچیح دادند که با حضور من به بهشت زهرا بریم من اونا رو تنها گذاشتم و خودم به گشت و گذار و زیارت قبور پرداختم بعد از یک ساعت که داشتم به سمت خروجی قطعه شهدا می رفتم و می خواستم تماس بگیرم با برادرم که برگردیم یه پسر جوانی با موتور جلوی من وایستاد و با صدای لرزان کفت ببخشید خانم می تونم چند کلمه ای با شما صحبت کنم نمی دونستم چی بگم گفتم بفرمایید گفت میشه رو صندلی بشینیم گفتم باشه گفت من آدم مذهبی هستم و شغلم ..... نگران نباشید مزاحم نیستم قصد خیر دارم شما چن سالتونه من هم گفتم گفت من می خوام با شما بیشتر آشنا شوم در مورد رشته تحصیلی و کارم و ... سوال کرد یه سوال هم کرد تا حالا ازدواج کردید گفتم نه تعجب کردم آخه ... بعد شماره تلفن من رو خواست با اکراه بهش دادم ولی بعد پشیمون شدم کار از کار گذشته بود. از هم جدا شدیم به خانه برگشتم. فردای آن روز که از سر کا برمی گشتم دیدم اس اومده اس عاشقانه جوابش رو ندادم دوباره اومد و بعدش یک تماس بی پاسخ بعدش یک اس که نوشته بود منم سعید نشناختی تو بهشت زهرا مونده بودم آدمی که می گفت من مذهبی ام بار اول اس عاشقانه داده بود بعد دوباره تماس گرفت بعد از احوال پرسی گرم گفت عزیزم می تونم شما رو ببینم گفتم چه زود پسر خاله شدین آخه گفتم دلیل انتخاب شما چی بوده گفت باید حضوری بگم نمیشه پیشنهاد کرد که بریم بیرون ولی من نپذیرفتم و گفتم نمیشه بعد دیگه تماس نگرفت بعد از دو ماه دوباره زنگ زد و بعد از یک احوال پرسی گرم گفت میشه ببینمتون گفتم آخه نمیشه گفت خواهش میکنم یه قراری با هم تو پارک نزدیک خونمون گذاشتیم گفتم بفرمایید گفت ببین من می خوام با شما دوست شم ولی چون غیر شرعیه بهتره بریم پیش یه آخوند تا برامون صیغه بخونه من داشتم شاخ در می آوردم گفتم یعنی چی بی اجازه خانواده مگه میشه کی این صیغه رو می خونه ایشون گفتن بابا حتی خودمون هم می تونیم بخونیم کاری نداره حاج و واج مونه بودم گفتم باید فکر کنم رفتم و به خواهرم گفتم گفت درست نیست مبادا این کار رو بکنی من هم باهاش تماس گرفتم و گفتم نه نمیشه باورم نمی شد که ...خدایا نمیشه به هیچ کس اعتماد کرد طرف مذهبی آن هم ..... باورم نمیشه خدایا خودت ما را به راه راست هدایت کن
|
|
117226 |
نام:
منم گدای فاطمه
شهر:
انتظار
تاریخ:
9/8/2013 10:33:30 PM
کاربر مهمان
|
به نام الله
سلام یه نفر از اصفهان راستی امتحان اصولتون رو دادید؟
***************
سیدی جانم سلام، فردا قراره انشاءالله اگر خدا بخواد برم واسه ثبت نام سطح سه تورو خدا دعام کن،دلم شور میزنه...دعاکن حوزمون گواهی فارغ التحصیلیم رو براشون فکس کرده باشه وگرنه...توکلت علی الله...
***************
خدای خوبم دلم گرفته...میشه آرومم کنی...خدایا دوست ندارم به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی خوابش رو ببینم
خواهش میکنم ازت...میبینی که چقد بهم میریزم...پس ... تو رو به حق همون امام رضایی که تازه از پیشش برگشتم دیگه نزار بیاد تو خوابم...باشه خداجون؟
«أللهُمَّ غَیِّر سُوءَ حالِی بِحُسنِ حالِک »
آخ که دلم تنگه آقا، بیا برام "دعا کن"...
|
|
117225 |
نام:
شهر:
تاریخ:
9/8/2013 10:04:58 PM
کاربر مهمان
|
به نام او عشق اونی نیست که فکر می کردم اره اوینی جان حقیقت چیز دیگه ایه.مطمئن بودم از اون ولی خدا خدا خدا ادما روامتحان میکنه شاید اون مال من نیست کمکم کن حداقل کم نیارم نشکنم می دونی که مریضم شدم کمکم کن که دوستم داشته باشی.اره اشتباه از من بود بهش اعتماد داشتم وخدا رو نه که فراموش کنما نه. یادم نبود که بندشم اوبیشتر از همه دوستم داره او عاشقمه ومثل بقیه تنهام نمیذاره اره اره اره .هر چی خودتون می دونید کمکم کنید اگر مال من نیست فراموشش کنم
|
|
117224 |
نام:
فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
9/8/2013 9:35:37 PM
کاربر مهمان
|
بر سر چند راهی هستم که از هر راه که بروم گناه است و ضرر. سمتی گناه شکستن دل کسی ،سمتی عدم توجه به فرمان والدین ، سمتی گناه ارتباط با نامحرم
دلم تنگ است وقتی می بینم که هیچ از دستم ساخته نیست. می دانم که خدا بسیار مهربان است ولی دلم می خواهد در این شرایط دستم را محکم تر بفشارد. حرفم را به شما شهید بزرگ می سپارم تا شاید به واسطه آبرویتان پیش خدا برای من واسطه شوید. در امتحان خدا شاید سرافکنده باشم ولی این امتحان برای من بسیار زود هنگام بود. خدایا من رو ببخش و راهی در زندگی ام بگشا. ای خدای خوبی ها تنها امیدم به مهربانی و قدرت شماست.
|
|
117223 |
نام:
عبد الذليل
شهر:
ندامت
تاریخ:
9/8/2013 8:03:17 PM
کاربر مهمان
|
مهدي جان:دلم از مردمي مي گيردكه تو را درك نكردند پس چگونه زمان ظهورت را انتظار مي كشند .و امروز همان روزي است كه نگه داشتن ايمان از نگه داشتن اتش در كف دست هم سخت تر شده است.وامروز همان روزي است كه به جرم حجاب ما را به تمسخر مي گيرند .و امروز همان روزي است كه قران ها قشنگ شده اند و زيادو عمل كننده ان كم ...اقا جان:با نيم نگاهي ما را بنواز و بر درد هاي دلمان مر حم باش.
|
|