شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
116922
نام: هیچ کس
شهر: هیچ کجا
تاریخ: 8/31/2013 2:26:47 PM
کاربر مهمان
  سلامی به وسعت همه ی دلتنگی ها دلتنگی از نبود آدم هایی از جنس آوینی ها
التماس دعا
116921
نام: شادی عصاره
شهر: بی کسی
تاریخ: 8/31/2013 1:20:58 PM
تاریخ ثبت نام: 8/26/2013
  آموختم که خدا عشق است و عشق تنها خداست

********************************************

سلام

نردبانی سوی خدا: امیدوارم که مشکل مالیتون هر چه زودتر حل بشه. نگران نباش! اونی که خلقت کرده هواتو داره. خانواده ی من هم مشکل مالی دارن. اما خدارو شکر تا حالا خدا کمک کرده.

116920
نام:
شهر:
تاریخ: 8/31/2013 1:12:18 PM
کاربر مهمان
  سلام راستین عزیز سالگردعشقتو بهت تسلیت میگم انشالله خدابهت صبر عطا کنه ورحمتش کنه

========================
روز چهارشنبه که رفتم خونه بعداز ظهر مادرشو دیدم گفتم شب تنهایی بیا خونه ما منم پدرم نیست با مادرم تنهاییم که گفت امشب قراره بیاد وای نمیدونی چقدر خوشحال شدم روز پنج شنبه مادرم گفت میرم خونشون از مادرش سر بزنم وخودش گفتم مگه اومده گفت اره بعد از ظهر زنگ زد بهم وهم دیدم و الانم 5دقیقه ای میشه که رفته اومده بود محل کارم وچند دقیقه ای نشست فکر نمیکردم بیاد بهم سر بزنه خدایا شکرت
116919
نام: ریحانه
شهر: نظرآباد- کرج
تاریخ: 8/31/2013 12:59:44 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه ی بچه های حرف دل .
سلام وجود عزیز بی زحمت برا منم اگه می شه ۱۰ دسته گل صلوات ثبت کنید . ممنون التماس دعا .
116918
نام: محسن
شهر: اهواز
تاریخ: 8/31/2013 12:52:16 PM
کاربر مهمان
  ****سلام****


منم گدای فاطمه گرامی:تقدیمیت بسیار زیباست!فقط همون اشکالی که


خودت متوجهش شدی متنشو ضعیف کرده !!!



بعدازظهر یه امتحان ارتقایی دارم!رفقا تو حوزه نشستن درس میخونن

امامن دم امتحانی ازاسترس مخم هنگه واسم دعاکنید.
116917
نام: احمد
شهر: بادرود
تاریخ: 8/31/2013 12:44:37 PM
کاربر مهمان
  خدایادوستت دارم
116916
نام: علی
شهر: کرج.فردیس
تاریخ: 8/31/2013 12:26:29 PM
کاربر مهمان
  سلام به رفقا دلی.
حرف دل زیاد اما گوش شنوا نیست که واسش بگم دیگه ته کشیدم خسته شدم از خودم که غلطی کردم ناامیدم ناامید .
116915
نام: دلشکسته
شهر: جزیره مجنون
تاریخ: 8/31/2013 12:21:36 PM
کاربر مهمان
  سلام...
من دختری ۱۵ساله هستم
خیلی دلم گرفته انگار
خدارو گم کردم...

سه تا ازدرسامو قبول نشدم ولی توشهریورماه دادم
الان ازتون میخوام برام دعا کنید
التماس دعا.....
116914
نام: برای فرشاد
شهر:
تاریخ: 8/31/2013 11:52:27 AM
کاربر مهمان
  سلام فرشاد میبخشی این حرف رو میزنم دختر همسایتونو واقعا دوست داری ویا عشقت هوس وگذری هست کدومش؟اگه واقعا دوستش داری وموقعیت ازدواج یا خودت با خانوادت در موردش صحبت کن ویا موضوع رو به یک بزرگتر بگو تا با خانوادت در میان بگذارند وباهم نامزد شوید خیلی بهتر از این هست که هر روز توی کوچه باشید که ببینیش

این اتفاقی هست که واسه ما افتاد حالا تو فکر کن این حرفا رو دختره میگه یا پسره فرقی نداره مهم اینه که بدونی دوست داشتن باید واقعی باشه وصادقانه خیلی با همسایشون صمیمی هستن وتوی مشکلات و کارها کمک همدیگرن وچندین ساله که همسایه هستن تا اینکه اوایل همین امسال به دختر همسایشون یک پیامی داد در مضمون عاشقانه ولی جوابی دریافت نکرد دوسه روزی گذشت دوباره همون پیامو تکرار کرد وقتی دید جوابی نشنید بهش زنگ زد که چرا جواب ندادی که طرفش به بهانه اینکه شارز نداشتمو به نظر من جوابی نداشت پیامت گوشی رو قطع کردبا همون صمیمیتی که از قبل نسبت به هم داشتن . ولی دختر براش سوال شده بود که چرا همچین پیامی داده گوشیشو خاموش میکرد وقتی روشن میکرد میدید واسش پیام اومده وگاهی هم به بهانه ای میرفت در خونه دختر ومیگفت گوشیتو روشن کن دختر هم بهش گفت انگار خاموش کردن هم فایده نداره بهش پیام داد که اشتباه میکنی در مورد من واینکه من طوری که تو دوستم داری من دوستت ندارم ولی فایده نداشت پسرهر شب وروز پیام میداد.دختر خواست به خانوادش بگه ترسید اختلاف پیش بیاد بینشون بعد این همه سال زندگی. یک ماهی که نه شاید 10یا20روزگذشت بدون یه ذره روی خوش نشون دادن وپسر هم هرروز به بهانه ای میرفت توی کوچه که شاید دخترو ببینه ولی دختر این ماجرا به خودش که اومد دید به پسر دل بسته وجواب مثبت بهش داد حالا چندین ماهه که با هم هستند و بین خودشون صیغه خوندن ولی بعد مدتی فهمیدن که بدون اجازه پدردختر قبول نیست ولی بعد این همه مدت پسر گفته من تورو واسه ازدواج نمیخوام واسه ......واین وسط این دختر شکست ونابود شد اونم به خاطر یک دلبستن به خاطر اینکه صادقانه عشقو پذیرفت وواقعا دوستش داشت ولی اینم بگم که پسر واقعا به این دختر اعتماد داره و هر کاری داشته باشه بهش میسپره وگاهی هم به خود مغروره وتوی این مدت هیچ وقت طوری رفتار نکردیم که خانوادهامون چیزی متوجه بشن وشک کنند که چرا شما انقدر با هم صمیمی هستین ویا در مواقع ناراحتی طوری رفتار نکردیم که بگن چرا با هم دعوادارید

فرشاد نمیخوام بگم که همه مثل هم هستند نه همونطور که هر پنج انگشت دست مساوی نیستند ادمها هم مثل هم نیستند فقط ماجرای خودمونو گفتم که بیشتر فکر کنی ویک موقع چشم باز نکنی بینی .......ویا یک موقع به دختر مورد علاقت حرف زدی شاید دیدی اون دختر برعکس رفت با خانوادش در میون گذاشت وباعث دل خوری وناراحتی بین شماوهمسایتون شد

امیدوارم بهترین تصمیم را بگیری وهمیشه به نماز وواجبات ومحرماتت پای بند باشی ما دوتا که فعلا موندیم این وسط واسه مادوتا هم دعا کن
116913
نام: حدیث
شهر:
تاریخ: 8/31/2013 11:46:36 AM
کاربر مهمان
  سلام
دوستان. ممکنه تکراری به نظر برسه ولی من گرفتارم و در همین لحظه محتاج دعاتون.اگه تونستید برای من دعا کنید خیلی تو شرایط سختی هستم.
یا علی
<<ابتدا <قبلی 11698 11697 11696 11695 11694 11693 11692 11691 11690 11689 11688 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved