شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
116392
نام: زینب خ
شهر: آران وبیدگل
تاریخ: 8/19/2013 11:33:23 AM
کاربر مهمان
  سلام من خیلی دلم گرفته نم دونم چیکار کنم از اول ازدواجم تا حالا شوهرم با خانواده ام مشکل داشته تا حالا که ۸سال میگذره من یک روز خوش ندیدم خودش هم همیشه مریضه یا قلبش درد میکنه یا درد های دیگه ازیک طرف مادروپدرم وازیک طرف شوهرم دلم میخواد یک نفر یک دوست بیاد وتوزندگی میانجی گری کنه تاتموم این بحث ها به پایان برسهادرم اخه پدر من هم جانباز اعصاب وروانه ولی ۱۰درصد داره واز روزی که من چشمام وباز کردم مریض بوده تا حالا ومادرم با چه سختی ماروبزرگ کرده که خدامیدونه تاحالا هم خانواده ام برام عزیزه هم شوهرم باورکنید حالا که دارم مینویسم بغض عجیبی دارم خلاصه برام دعا کنید خیلی احتیاج دارم امیدوارم شهدا برام کاری بکنند
116391
نام: وجود
شهر: ال عبا
تاریخ: 8/19/2013 11:30:00 AM
کاربر مهمان
  یاحق
سلام برعموی خوبم سیدمرتضی وخاک پای مولا واهالی دریادل باغ شهیداوینی
سلام به زینب ازتهران گل نوشکفته ی باغ شهیداوینی خوش امدی اگه اجازه بدی میخوام بهت بگم خواهری !دلنوشته ات چون ازدل برامدبه دل نشست لایق باشم دعاگوی شماومادرگرامیتون هستم وازتون میخوام برام دعاکنید قول میدم اگه درباغ حضورداشتم حتما جوابتون بدم زینب خانم دلتون سرشارازعشق حسین وصبرزینب باشد/امین
سلام برمهسا۱ خواهری به یادتم ودعاگوت انشائ الله امتحاناتت خوب میدی
سلام برخواهرم منم گدای فاطمه به امیدخدابتونی پایان نامه ات روتحویل بدی خوشحال شدم قبول شدی تبریک میگم
سلام برمارال عزیزشرمنده خواهری نمیدونستم بایدروزانه برات صلوات ثبت کنم کوتاهی من روببخشید
سلام برخواهرعزیزم نردبانی سوی خدا وظیفه بودببخشیداگه نتونستم به خوبی اداره اش کنم/سلام برمجنون مهدی ومهسای حرف دل وزینب یک وجب خاک
سلام برغایبان باغ شهیداوینی"سلام صبر/راتا/یاعباس/خانم محمدی/سوگند جای خالیتون احساس میشه لطفازودتربرگردید
برخامنه ی رهبرخوبان صلوات
116390
نام: اسما زهرا(فاطمه،خادم الزهرا)
شهر: بیت الشهدا (بیت الاحزان)
تاریخ: 8/19/2013 11:28:01 AM
کاربر مهمان
 
///سلام مجنون امام زمان ..مهدی(عج)
خوبید؟
شما میگین مهدی فاطمه خوبن؟
آخ که چقدر دلم براشون تنگه...

ای عشق! بیا که سینه هامان شد چاک
"این النبا العظیم؟"، گشتیم هلاک
چشمی که تو را ندیده باشد کور است
خون شد دل ما، "متی ترانا و نراک"؟


///سلام نردبانی سوی خدا

دلایل علمی تون برای ثابت کردن اینکه چادر مشکیمون افسردگی نمیاره منطقی و زیبا بودن..

دل و عشق عقل رو نمیفهمن...
به عشق زهرا (سلام الله علیها) چادر میزنم...
از خدا میخوام چادر مشکیمو که یادگار پهلو ششکسته است و امانت دار خون هزاران لاله ی پر پر هستش رو کفنم قرار بده...
از شهدا میخوام کمکم کنن که امانتدار خوبی باشم.

یاعلی


116389
نام: حرفدلي
شهر: آويني
تاریخ: 8/19/2013 11:17:29 AM
کاربر مهمان
  سلام .
يه تجربه .

برام پيش آمده بود چند دفعه بايكي از همسايه هامون كه زن وبچه داره و من بعنوان برادربهش نگاه ميكردم . اين دفعه هم هم مسيربوديم سوار شدم ومقداري راه كه رفتيم حرف انداخت كه چرا ازدواج نكردي ونمي كني وازاين حرفاوحديثا ماهم گفتيم خوب قسمت نشده وخدا نخواسته واينا.... تااينكه به اينجا رسيديم كه ايشون مي گفتند كه نميتونن با همسرشون ارتباط عاطفي خوبي داشته باشند و پيشنهاد دادن كه بنده بعنوان زن دوم ايشون ( صيغه )شون شم و .... حالا اعصابم داغون شده بود ازيك طرف و رودروايسي دارم ولي به خدا توكل كردم . گفتم يه جوري بايد به ايشون بفهمونم كه كارش اشتباهه و هركسي كه به كسي اعتماد مي كنه نبايد ازاعتمادش سواستفاد كرد .بهشون گفتم كه اتفاقا كسي ازبنده اين درخواست را داشت زنگ زدم منزلشون و ازخانومشون اجازه گرفتم !! تااين وشنيد خيلي ناراحت شد و لام تا كام صحبت نكرد . پياده شدم و اومدم حالا هروقت منو مي بينيه راهش كج مي كنه ميره سر كارش .
ميخواستم بهش بگم تو باهمسري كه مثل دسته گله . هم جوان وهم خوشگل برات دو پسر خوشگل هم آورده . اينهمه زحمت ميكشه براخودت وبچه هات .ترو خشكتتون ميكنه ....... وفا دارنبودي تازه عقدتون هم دائمه .يقينا اگرمن بخواهم قبول كنم بعد ازاينكه كارت بامن هم تموم شد خوب موقته ديگه مثل يه اشغال پرتم مي كني تو سطل زباله ..

فقط ميخواستم بگم . دختر خانمها مراقب باشند . ازدواج نكردن خيلي بهتر از ازدواج با اين جور افراده ....
گوهر وجودي شما خيلي با ارزشه اون را به بهاي كم نفروشيد.

116388
نام: اسما زهرا
شهر: بیت الشهدا
تاریخ: 8/19/2013 11:13:59 AM
کاربر مهمان
 
بعضی وقتها. . .
از شدت دلتنگی ،
گریه که هیچ . . . !!!
دلت می خواهد
های های بمیری

116387
نام: masoom
شهر: gorgan
تاریخ: 8/19/2013 11:09:05 AM
کاربر مهمان
  salam.khili sargardonam.kash mishod in hal ro nadashtam .khili khaste shodam .az khodam .zende.nemidoonam zendegim chera intor shode .kash ye kam khoda ro hes mikardam .kash pooldar boodam .nemidoonam ta ky zende hastam faghat midoonam dela\m tange harfay delam, ro nemitoonam be kasi begam .baram doa kon adam besham ye kam az zamin fasele begiram .baram d0oa kon asem,ooni besham .asemooni fekr konam.doa kon kar khoob pida konam .
116386
نام: مارال
شهر: مسيرسبز
تاریخ: 8/19/2013 11:07:26 AM
کاربر مهمان
  با اين عمل زشت و ناپسند از آن روز به بعد كار اين صاحب خانه رو به كسادى گذاشت به طورى كه هزينه و خرجى منزل خود را نمی توانست تاءمين نمايد و فقر او را دربر گرفت...

زنش از او طلاق گرفت و پس از چندى با مرد ديگرى ازدواج كرد، سال هاى زيادى از اين ماجرا گذشت .

روزى از روزها اين زن به همراه شوهر دومش در حيات منزلشان نشسته و مشغول خوردن غذای لذیذی بودند.

اتفاقا گدائى آمد و درب منزل او را به صدا درآورد صاحب خانه بلند شد درب را بر روى او باز كرد؛ ديد فقيرى است كه در خواست غذا مى نمايد...

مقدار زیادی از غذاى موجود در سفره را به او داد. گدا با رضايت خاطر از منزلش بيرون رفت و دعايش نمود
هنگامى كه صاحب خانه بر سر سفره مراجعت كرد ديد زنش به فكر عميقى فرو رفته و از غذا خوردن هم دست كشيده است شوهرش علت اين كار را از او سوال نمود؟

زن گفت : اين گدائى را كه امروز به او غذا دادى چند سال پيش همسر من بود روزى از روزها با همين گدا بر سر يك سفره نشسته بوديم و سرگرم خوردن غذای لذیذی بودیم ناگهان درب منزلمان به صدا در آمد و شخص گدایی بود که از شدت گرسنگى خود را به دورن منزل انداخت اما همسرم به او چيزى كمك نكرد.

زمانى كه سخنان زن به پايان رسيد شوهرش به او گفت: متاءسفانه آن گدا هم من بيچاره بودم كه آن روز دلم سوخت و به درد آمد خداوند بزرگ هم از آن روز به بعد به من عنايت و لطف خاصى كرد. رفتم شغل مناسبى را پيدا كردم و مشغول به كسب معاش شدم ، وضعم روبه راه گرديد و آن گاه با تو ازدواج كردم . آرى !! از امكانات عمل غافل نشویم گندم ز گندم برويد جو ز جو.

منبع: معراج الاولياء،ص222
*******************************
***********************
سلام برآيه عزيز حال مهديس عزيزم چطوره؟
116385
نام: صدیقه
شهر: ایذه
تاریخ: 8/19/2013 11:06:50 AM
کاربر مهمان
  التماس دعا از همه سمت خدایی ها
116384
نام: تنين
شهر: تهران
تاریخ: 8/19/2013 10:33:36 AM
کاربر مهمان
  سلام ميكنم به همه ي حرف دلي هاي عزيزجديد وقديمي ازجمله شهيداميركبيرگرامي /مارال عزيز/نردباني سوي خدا/مهساراستين وهمه ي عزيزان ايه عزيزممنونم ازلطفتون منم سالگردفوت همسرتونوتسليت ميگم البته ببخشيدازبابت تاخير انشاا--- دختركچولوتونوعروس كنيد
116383
نام: معصوم
شهر: تنهايي
تاریخ: 8/19/2013 10:29:07 AM
کاربر مهمان
  من چون ازش خوشم اومده بود بهش جواب مثبت دادم اما گفت بايد بهم مهلت بدي.
خانوادشم بهش گفتن تا سربازي نره و درسش تموم نشه خواستگاري بي خاستگاري.
اين يعني 3سال ديگه كم كمش. از عيد تاحالا نزديك10تا خواستگار واسم اومده كه به نحوي رد شده رفته.
اما مشكل اينجاست كه خانوادش از لحاظ مذهبي تغيير كردن تو پوشش تو افكار تو منش نميدونم چيكار كنم. و تازه يه موضوعي كه بيشتر اذيتم ميكنه بعد 6 ماه آشنايي كه منو وابسته خودش كرده بهم گفته با دختري كه بهش محرم بوده رابطه داشته. مشكلم رابطه هه نيست مشكلم ديرگفتن حرفاشه. نميدونم باهاش چه برخوردي كنم. بهم ميگه ترسيدم از دستت بدم كه همون اول نگفتم.
<<ابتدا <قبلی 11645 11644 11643 11642 11641 11640 11639 11638 11637 11636 11635 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved