شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
115872
نام: زهرا
شهر: شهر خدا
تاریخ: 8/5/2013 11:38:04 AM
کاربر مهمان
  سلام

دلم میخواد یه نام نویسی تو اینترنت انجام شه که داوطلبای ایرانی برای کمک به طرف غزه حرکت کنن

اگر بخواهید قدس را نجات دهید باید ملتها این کار را بکنند،

ننشینید که دولتها در این مسائل وارد بشوند.

امام روح الله
-----------------------

آزادی غزه با نشستن نشود

با حرف و دعا ولعن گفتن نشود

از قافله حسین جا خواهد ماند

هر کس که مهیای به رفتن نشود
115871
نام: مهسا
شهر: تهران
تاریخ: 8/5/2013 11:09:49 AM
کاربر مهمان
  سلام به آقای سیف الدوله ممنون وتشکر بابت هدیه ای که برام خوندید.
یه سوال داشتم :مامانم هرسال روزه میگرفت ولی امسال به خاطر از دنیا رفتن داییم نتونست روزه بگیره وفقط ۴روز اول ماه رمضان رو گرفت ،میخواستم بدونم که باید کفاره بده یا قضا هاشو بگیره که نمیتونه بعدا هم بگیره؟ممنون میشم سوالم رو جواب بدین.
115870
نام: آسی
شهر: دنیا
تاریخ: 8/5/2013 11:03:08 AM
کاربر مهمان
  سلام شاپرک من در بانک خصوصی کار نمیکنم در یک بانک دولتی هستم وبه قول شما با این همه توجه ولی نمیدونم چرا کسری آوردم خدا درست کنه این مشکلو من که کلا داغون شدم
115869
نام: محسن
شهر: اهواز
تاریخ: 8/5/2013 10:42:55 AM
کاربر مهمان
  *****سلام*****


مریم ازاصفهان!!!!


اگر بدون دیدن صحنه تحریک کننده ویاهمراه باعملی نباشداگر ان سه نشانه خارج شدن منی راداراباشد محکوم به نجاست است. حالااگر این حالت چندین بار در روز تکرار شود غیرطبیعی است وحتما به پزشک مراجعه کن اما وظیفه شمادرصورت تکرار!غسل است واگر شرایط غسل نداشتی و وقت نماز رو به پایان بود تیمم بدل از غسل انجام بده وبلافاصله بعدازبرطرف شدن عذرغسل جنابت انجام بده.
115868
نام: شهید امیر کبیر
شهر: وطن
تاریخ: 8/5/2013 10:33:17 AM
کاربر مهمان
  ایه از مرداد سرد و مجنو� مهدی‏(عج‏) سلام سلام
سلامی به گرمی هوای جنوب به خون گرمی
مردمان سخت کوش جنوب
‏(شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع/آتشی در
دلش افکندم و آبش کردم‏)‏
حرف دل به قول نردبانی به سوی خدا باعث
تغییر انسان میشه منم به تمام محیط اینجا و ‏
بچه ها وابسته شدم ‏.‏ باور کنید منم ‏
تا ‏
حدودی
تغییر کردم ‏.‏ شرح حال ها همه چیز رو آب ‏
میکنه
کاش میشد اینجا از عکس و سایر رسانه ها
استفاده کرد ‏.البته با نظارت مدیریت محترم
‏ ‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏
این دوسه روزه با خدا حافظی دکتر احمدی نژاد
حالم بسیار جالب نبود ولی چاره چیه ‏
خیلی ها بهش تاختند ‏.اما گذشت
‏(خدا حافظ ای شمع شب های ایران‏)‏
امیدوارم نامش و یادش هم به کتب درسی
اضافه بشه ‏.‏ ‏.‏ ‏
الان هم که آقای روحانی اومده امیدوارم موفق
باشه ما که باید عکس های بالای تخته سیاه
رو جابجا کنیم ‏.‏ ولی با روحیاتی که دارم
می ترسم حرفی بزنم و کاری دست خودم بدم
‏ اما زنده باد نام یاد تمام خادمین ایران بزرگ
زنده باد وطنم ‏.زنده باد ایران مهد تمدن کهن
درود بر شهدا و ایثار گران
ای بزرگ ترین معلم ‏.ای الگوی شهید من ‏
ای امیر کبیر بزرگ درود تمام نسل ها بر تو
115867
نام: بی نشان
شهر: غرب کشور
تاریخ: 8/5/2013 9:57:40 AM
کاربر مهمان
  نمی دونم از کجا شروع کنم دلم خیلی گرفته به چیزی اعتقاد ندارم اما این وبلاگو نگاه کردم نمی دونم چرا بی اختیار گریم گرفت یعنی تو دل من هم خدا هست
115866
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه...
تاریخ: 8/5/2013 9:56:24 AM
کاربر مهمان
  سلام وعلي آل ياسين....

سلام بر عموجان امام زمان(عج)...سلام بر عباس بن علي.

سلام بر همراهان حرف دل!
يا عباس چقدر مثل اسفند بالا وپايين مي پري...تورا چه شده؟بيتابي نكن برادربگذار چيزي رو برايت روشن كنم:امام زمان (عج)مجلس عموجانشان را دوست دارند.ندبه ومديحه سرايي بر ايشان را دوست دارند وبه يقين درآن شركت هم مي كنندوقتي چيزي ازمولا مي خواهي متوسل شو به عموجانشان و متاقبلن اگر چيزي از حضرت عباس (ع)مي خواهي پيش آقا براي فرج مولا دعاي فرجي بخوان وازايشان بخواه به منصب باب الحوائجي اش با آن دستان قلم شده اش براي فرج امام زمان (عج) دعا فرمايند اين است عشق حقيقي....حالا برسيم بر سرحجره درخواستي شما!
بهت قول ميدم مطابق روش بالا عمل كني يه حجره خوب مي توني توي حرم عباس (ع) صاحب بشي.شك نكن!چاشني اون هم مي دوني چيه؟زيارت جامه كبيره...زيارت جامه كبيره...زيارت جامه كبيره....
سلام برادر بزرگوارخادم الشهدا هادي عزيز!تشكر ازلطف جنابعالي بنده خود گداهستم وبايك كشكول نه هزارسيصد واندي كشكول گدايي راه افتادم...زيبايي ودلنشيني روضه ها اين است كه هركسي بلد است ودلش شكست زمزمه كند اينجا تا هرآنچه ازدل برايد بر دل نشيند...پس بسم الله...هادي خان و كربلايي هود!
روايتي از دردها ومصائب حضرت زينب(س)پس از حسین علیه السلام:
اجساد شهدا در گوشه و كنار صحنه نبرد در خاك وخون افتاده و خيمه‌ها درحال سوختن است. بيش تر از سوختن خيمه‌ها، دل زينب مي‌سوزد كه سرماية خويش را در برابر چشمان خويش بي سر و عريان مشاهده مي‌كند. عمر سعد دستور داده است تا احدي از اهل بيت را نگذارند بر بالين شهدا گريه كرده و مجلس عزايي برپا نمايند. زينب برمي خيزد و به نيابت از پرچمدار خيمه‌ها، دور خيمه‌ها را مي‌گردد و حمايت از حريم خدا مي‌نمايد. او تمام زنان و كودكان را سفارش نموده است كه گريه بلند نكنند تا دشمن شاد گردد.در خاطرات خويش سير مي‌كند كه ديشب، عباس برگرد خيمه‌ها مي‌چرخيد و بچه ‌ها در آرامش خيال، به خواب ناز رفته بودند، ديشب... صداي جانسوزي، زينب را ازخاطرات خوش خويش جدا مي‌سازد. خدايا! اين صداي ناله ي كيست؟ آري دل گرفته‌اي را كه مي‌خواند: «اصغرم! كودكم!» با عجله راهي خيمة نيمه سوخته مي‌گردد و پردة‌ خيمه را بالا مي‌زند كه ناگهان رباب را مي‌بيند كه زانوان خويش را در بغل گرفته و گريه مي‌كند. با متانت خاص خود مي‌فرمايد: «همسر برادرم! چه شده؟ مگر قرار ما بر سكوت نبود؟!»
رباب به گرية خويش با خواهر همسرش تكلم مي‌كند:امروز قدري آب خوردم، سينه‌ام قدري شير پيدا كرده و ياد علي اصغر و لب تشنة‌ او افتادم كه در اثر عطش بر سينة‌ من چنگ مي‌زد وتقاضاي آب داشت...

التماس دعاي فرج
115865
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 8/5/2013 9:51:29 AM
کاربر مهمان
  نام: راتا
شهر: تهران

سلام و عرض ادب/

این جریان بیشتر شبیه جک میباشد!

موارد این چنینی در دین جایی ندارد!

شما هم خوب محکی زدید که به اینها نگفتید مشکلتون چیه!

لذا این افراد با این کارها میخوان دکان باز کنند و برای خودشون مشتری جمع کنند!

از این چنین افراد پرهیز کنید!
115864
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 8/5/2013 9:14:37 AM
کاربر مهمان
 




کجا با این عجله؟!؟!! صلوات واسه ظهور آقا یادتون نره ...










115863
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه...
تاریخ: 8/5/2013 8:35:15 AM
کاربر مهمان
  سلام وعلي آل ياسين....

میرغلام (یکی از شاگردان برجسته مقدس اردبیلی) می گوید: در یکی از شب ها در صحن مقدس امیر المؤمنین علیه السلام بودم، مقدار زیادی از شب گذشته بود که ناگاه دیدم شخصی به طرف حرم حضرت علی علیه السلام می رود. وقتی نزدیک او رفتم. دیدم استاد بزرگ، مقدس اردبیلی است.خود را از او پنهان کردم، مقدس به در حرم رسید. در بسته بود؛ ولی به محض رسیدن او، در باز شد و وارد حرم گردید، سپس در کنار قبر مطهر امام قرار گرفت. صدای مقدس را شنیدم، مثل این که آهسته با کسی حرف می زد. سپس از حرم بیرون آمد و در بسته شد.
به دنبال او رفتم، از شهر نجف خارج و به جانب کوفه رهسپار شد. من هم پشت سر او بودم و به طوری که مرا نمی دید. تا این که داخل مسجد کوفه شد و به سمت محرابی که امیر المؤمنین علیه السلام آن جا شهید شده بود رفت و مدتی آن جا توقف کرد، آن گاه از مسجد امیرالمؤمنین بیرون آمد و به سوی نجف حرکت کرد. من همچنان دنبال او بودم تا به دروازة نجف رسیدیم. در آن جا سرفه ام گرفت، چون صدای سرفة مرا شنید برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت.
گفت: اینجا چه می کنی؟....
گفتم: از لحظه ای که شما وارد صحن مطهر شدید تاکنون همه جا با شما بوده ام. شما را به صاحب این قبر سوگند! آنچه در این شب بر شما گذشت برایم بیان فرمایید.گفت: به شرط این که تا زنده ام به کسی نگویی، پس از اطمینان فرمود: بعضی اوقات مسائل علمی بر من مشکل می شود، پس به حضور آقا امیرالمؤمنین علیه السلام می رسم و پاسخ مشکلم را از مقام آن حضرت می شنوم.امشب نیز برای حل مشکلی به حضور ایشان رفتم و از خداوند خواستم که مولا علی علیه السلام جواب پرسش هایم را بدهد. ناگاه صدایی از قبر شریف شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از فرزندم قائم سؤال کن! زیرا او امام زمان تو است. من هم به مسجد کوفه آمدم و خدمت حضرت رسیدم و مسئله را پرسیدم و حضرت پاسخ داد و اکنون دارم به منزل خود می روم.....


التماس دعاي فرج

<<ابتدا <قبلی 11593 11592 11591 11590 11589 11588 11587 11586 11585 11584 11583 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved