اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
114362 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهرعشق
تاریخ:
7/11/2013 9:26:38 AM
کاربر مهمان
|
مولوی/لطفا چند بار بخونید
چینیان گفتند ما نقاشتر رومیان گفتند ما را کر و فر
گفت سلطان امتحان خواهم درین کز شماها کیست در دعوی گزین
اهل چین و روم چون حاضر شدند رومیان در علم واقفتر بدند
چینیان گفتند یک خانه به ما خاص بسپارید و یک آن شما
بود دو خانه مقابل در بدر زان یکی چینی ستد رومی دگر
چینیان صد رنگ از شه خواستند پس خزینه باز کرد آن ارجمند
هر صباحی از خزینه رنگها چینیان را راتبه بود از عطا
رومیان گفتند نه نقش و نه رنگ در خور آید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و صیقل میزدند همچو گردون ساده و صافی شدند
از دو صد رنگی به بیرنگی رهیست رنگ چون ابرست و بیرنگی مهیست
هرچه اندر ابر ضو بینی و تاب آن ز اختر دان و ماه و آفتاب
چینیان چون از عمل فارغ شدند از پی شادی دهلها میزدند
شه در آمد دید آنجا نقشها میربود آن عقل را و فهم را
بعد از آن آمد به سوی رومیان پرده را بالا کشیدند از میان
عکس آن تصویر و آن کردارها زد برین صافی شده دیوارها
هر چه آنجا دید اینجا به نمود دیده را از دیدهخانه میربود
رومیان آن صوفیانند ای پدر بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کردهاند آن سینهها پاک از آز و حرص و بخل و کینهها
آن صفای آینه وصف دلست صورت بی منتها را قابلست
صورت بیصورت بی حد غیب ز آینهٔ دل تافت بر موسی ز جیب
گرچه آن صورت نگنجد در فلک نه بعرش و فرش و دریا و سمک
زانک محدودست و معدودست آن آینهٔ دل را نباشد حد بدان
عقل اینجا ساکت آمد یا مضل زانک دل یا اوست یا خود اوست دل
عکس هر نقشی نتابد تا ابد جز ز دل هم با عدد هم بی عدد
تا ابد هر نقش نو کاید برو مینماید بی حجابی اندرو
اهل صیقل رستهاند از بوی و رنگ هر دمی بینند خوبی بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند رایت عین الیقین افراشتند
رفت فکر و روشنایی یافتند نحر و بحر آشنایی یافتند
مرگ کین جمله ازو در وحشتند میکنند این قوم بر وی ریشخند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر بر صدف آید ضرر نه بر گهر
گرچه نحو و فقه را بگذاشتند لیک محو فقر را بر داشتند
تا نقوش هشت جنت تافتست لوح دلشان را پذیرا یافتست
برترند از عرش و کرسی و خلا ساکنان مقعد صدق خدا
|
|
114361 |
نام:
آفتاب آبی
شهر:
تاریخ:
7/11/2013 9:20:20 AM
کاربر مهمان
|
مهربانیت حکایت همیشه هاست
با سلام....سری دوم ختم کلام الله مجید...ویژه ماه مبارک رمضان
منتظر حضور شما هستیم...
وبلاگ آفتاب آبیhttp://aftabeabi.persianblog.ir
|
|
114360 |
نام:
غریبه
شهر:
آشنا
تاریخ:
7/11/2013 9:19:19 AM
کاربر مهمان
|
سلام با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما مومنین .... آقای سیف الدوله اگه در ماه رمضان داخل چشم سرمه یا مداد بکشیم آیا روزه باطل میشود ؟
|
|
114359 |
نام:
فاطمه
شهر:
بیت الاحزان
تاریخ:
7/11/2013 9:18:47 AM
کاربر مهمان
|
سلام ف حجت رحیمی داداش منه ، که خیلیم دوسش دارم، این داداشای ما بهترین رفیقای دنیان خوب کاری کردی مشکلتو دادی دستش، مطمئن باش اگه لیاقتتو نداشته باشه خودش برات ردش میکنه بره ، منم الان تو وضعیتی مثل خودتم تائید یا رد کردنشو دادم دست داداش ابراهیم هادی و داداش حجت .. دعات میکنم، دعام کن .
|
|
114358 |
نام:
عاشق شهدا
شهر:
شهدا
تاریخ:
7/11/2013 9:16:28 AM
کاربر مهمان
|
بنام رب المهدی (ع)
سلام به همگی انشاالله که طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق ما رو از دعاهای خیرتون فراموش نفرمایید
پیری برای جمعی سخن میراند. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
التماس دعا
|
|
114357 |
نام:
فاطمه
شهر:
بیت الاحزان
تاریخ:
7/11/2013 9:14:16 AM
کاربر مهمان
|
سلام این جور جاها رو که آدم میبینه این درددلا رو که میشنوه بعد امنیت حاکم بر جامعه، لااقل همین که پای بیگانه ای درونش رخنه نداره اینکه شباراحت سر به زمین میذاریم راحت از خونه بیرون میریم و بر میگردیم میفهمیم پای این همه آسایش روحی و اجتماعی چه خونها که در غربت و گمنامی ریخته شدن بعد از خودمون می پرسیم ماچی کار داریم میکنیم؟؟؟ ما کجای این قافله قرار گرفتیم؟؟؟ اصلا یادمون هست کیا ازون بالا دارن مارو نظاره می کنن؟؟؟ ای کاش ای کاش و ای کاش ذره ای به این موارد فقط فکر کنیم. شهدا را به یاد بیارم به یاد نسپاریم"بسپاریم" فعلش گذشته اس. اونا در حال و آینده ی ما جاری هستن...
|
|
114356 |
نام:
ایمان
شهر:
تاریخ:
7/11/2013 9:04:36 AM
کاربر مهمان
|
با عرض سلام و خسته نباشید اینجانب 23 ساله هستم با یک دختر دوست بودم و ما از هم خوشمان آمد و رفتیم خواستگاری و بعد 1/5 عقد بودیم . 1/5 که عروسی کردیم و این خانم اصلا به حرف بنده گوش نمی کرد و هر کاری دلش می خواست می کرد نه اهل نماز نه روزه اصلا خدا و پغمبر نمی شناخت و تا اینکه چند ماه گذشته من دیدم با یک پسره داره چت می کنه و یکی دیگه هم باهاش تلفنی صحبت می کنه خلاصه به بنده خیانت کرد و ما 1 ماهی هست که طلاق گرفتیم ، حالا دوباره می گه بیا برگرد هر چی تو بگی هر کجا تو بگی و... و طلاق ما طلاق خلع می باشد و من مبلغی دادم و توافق کردیم حالا اون خانم اگه بخواهد می تواند برگردد یعنی من هم باید راضی باشم؟ اگه من راضی نباشم آیا باید مهریه ان را بپردازم؟ ممنون می شم اگه راهنماییم کنید.
|
|
114355 |
نام:
....
شهر:
....
تاریخ:
7/11/2013 8:55:56 AM
کاربر مهمان
|
مهسا راستین از حرف دل
سلام ، من درکت میکنم! میبینی چقدر سخـــــــــــته؟
|
|
114354 |
نام:
عزیز حمیداوی زاده
شهر:
اهواز
تاریخ:
7/11/2013 8:54:46 AM
کاربر مهمان
|
اللهم ارحمنی برحمتک الهی العفو
|
|
114353 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
7/11/2013 8:49:33 AM
کاربر مهمان
|
سلام به دوستان حرف دل وعرض تبریک مجدد به مناسبت فرارسیدن ماه مهمانی خدا انشالله خدا توفیق روزه واقعی رو به همه با بدهد
===========================
مدیریت محترم من دیروز کامنت گذاشتم برای چند تا از دوستان ولی ثبت نشده؟؟؟؟؟؟ ===============================
مجتبی بابت دعات برای حرف دلیها خیلی خیلی ممنونم منم همه اینها رو برای خودت ارزو میکنم انشالله که بهشون برسی
=============================
خدا میبینی ائمه سید الشهدا میبینید چقدر داغونم من به اخر خط رسیدم دیگه بریدم دیگه نمیتونم حتی جسممو دنبال خودم بکشم چه برسه به این همه دل شکستن واین همه مشکلات میگن از تو حرکت از خدا برکت ولی این دفعه من از شماها میخوام که بهم همت بدید تا ادم بشم تا بتونم اون کاری رو که میخوام انجام بدمو انجام بدم میگن توبه گرگ مرگه پس چرا مرگ منو نمیرسونی چرا با این همه بدبختی که سرم میاد راحتم نمیکنی
چند وقتی فکر مرگ داره داغونم میکنه همش عذاب قبر واون فریادها جلو چشمم توگوشمه ولی بازم ادم نمیشم ای خدا به دادم برس کمک کن بتونم یک زندگی جدید جدید شروع کنم بشم یک ادم دیگه یادمه همیشه دوست داشتم هیچ وقت گناه نکنم ولی نشد نشد اون چیزی که میخواستم ای خدا چقدر من پستو بی ارزش شدم پیشت که دیگه جوابمو نمیدی حق داری ازت شکایتی ندارم از خودم شکایت دارم که چرا اینطور شدم چرا با وجود این همه مکافات کشیدن بازم....ای خدا ازت ممنونم میدونی چرا چون کوتاهیامو سرکشی هامون حقارتهامو کسی نمیدونه جز خودت پس کمک کن برای همیشه فقط خودت بدونی دیدی دیشب باز دلم شکست هر چند این دل شکستن بهتر از اینه که توناراحت بشی ازم ولی اینم بگم خداحق من این نیست چرا باید با من اینطوری رفتار بشه دیگه خسته شدم خسته از خودت مدد میخوام کاش بشه ...............................
دوستان از همگی التماس دعادارم
|
|