شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
11381
نام: زهرا
شهر: همدان
تاریخ: 9/7/2005 8:49:33 AM
کاربر مهمان
  آینده
11380
نام: بازمانده
شهر: متولد تهران
تاریخ: 9/7/2005 8:14:22 AM
کاربر مهمان
  سلام
بیقرار مارو شرمنده کردی.
برو بچه های حرف دل!ممنون میشم اگر سری به وبلاگ فتح خرمشهر بزنید،وبا نظرات خودتون مرا یاری
کنید.http://gishaman.blogfa.com/
11379
نام: ناهید
شهر: شهری
تاریخ: 9/7/2005 7:44:25 AM
کاربر مهمان
  می خواهم ازدواج کنم
11378
نام: سید
شهر: میبد
تاریخ: 9/7/2005 7:27:38 AM
کاربر مهمان
  جانم فدایت یا صاحب الزمان.ای محبوبی که در ارزوی دیدارت ودر یادرویت هر مرد زن مومنی آه از نهاد بر می آورد
11377
نام: سید
شهر: میبد.یزد
تاریخ: 9/7/2005 7:16:53 AM
کاربر مهمان
  اقا تورابه جان مادرت فاطمه بیا دوستت داریم
11376
نام: احسان
شهر: از شهر عصر دلتنگی
تاریخ: 9/7/2005 6:52:38 AM
کاربر مهمان
  دوست دارام تمامه حرفها دروغ باشد دیگر به کسی اعتملد ندارم جز یک نفر قلبم برای یک نفر می تپد می خواهم همیشه ماله من باشد اره ماله من باشد تبسم ماله من باشد بدون او زندکی سیاه و سفید است چرا چرا من کسی رو که خیلی دوست دارم نمی تونه ماله من باشه مگه جرمه مگه گناه من فقط تبسم و ما خواهم
11375
نام: حمید
شهر: غربت
تاریخ: 9/7/2005 6:48:08 AM
کاربر مهمان
  آرام دلم
ببين، ببين چگونه اضطراب سراپاي وجودم را فرا گرفته است.
چشمانم را بنگر، همانند كساني که زماني رويـــاي تو را مي پروردند و در آرزوي تو مي گريستند، اما اينـك هيچ چيز وهيچ كس حتي تو را نمي بينند.
ديگر آرامشي نمانده است،
دريايي از حيراني و آشفتگي در دل جاريست،
تو را به هنگامه ي عاشق بودنم سوگند مرا اينگونه به خود وا مگذار،
رهايم نكن،
دستم را بگير.
آري اين منم كه از تو كمـك مي خواهم،
اين منم كه از خود وامانده و به تو روي آورده ام. گذشت غرور آغازين،
گذشت زماني كه به خويش تو را مي جستم.
با تو سخن مي گويم و از تو كمـك مي گيرم تا بدانم به تو محتاجم،
تا بدانم تنها تو هستي و جز تو كسي نيست.
آنچه بر من گذشته است فرا تر از تنهاييست و توصيف رنج آن فرا تر از الفاظ، آن سان كه تنها تو ميداني و بس.
تو برترين من بودي برترين من بمان.
بالاتر از تو را نمي خواهم تنها تو را مي خواهم.
اي ناشناخته، اي خوب، اي معبود، به حرمت آن هنگام كه عاشقت بودم به زندگيم بازآ و اشكهاي سرگرداني را به اشك عشق مبدل كن.
نمي دانم چگونه اما اين دل و روح پريشان و بيقرار را قطره اي آرامش ببخش،
تنها قطره اي كافيست تا دوباره عاشقت شوم.
بر در دل ، دوباره باز منتظر صداي زيباي قدمهاي توام.
قسَمَت مي دهم به آن هنگام كه عاشقت بودم
مگذار زندگيم اين چنين در بي هويتي و بي تكليفي طي شود.
قسَمَت مي دهم به آن هنگام كه عاشقت بودم
آرامشي ماندگار به من عطا كن.
قسَمَت مي دهم به آن هنگام كه عاشقت بودم
و به آن اشكهايي كه براي تو ريختم . . كمكم كن . . كمكم كن . . . .


یا علی
11374
نام: ****
شهر: ****
تاریخ: 9/7/2005 6:47:16 AM
کاربر مهمان
  این ایام را پیشاپیش تبریک عرض می نمایم
11373
نام: دوستار امام زمان
شهر: ارض الله
تاریخ: 9/7/2005 6:35:12 AM
کاربر مهمان
  دلم می خواهد شما را ببینم ولی لیاقت ندارم
11372
نام: حمید
شهر: غربت
تاریخ: 9/7/2005 6:27:16 AM
کاربر مهمان
  آرام دلم
ببين، ببين چگونه اضطراب سراپاي وجودم را فرا گرفته است.
چشمانم را بنگر، همانند كساني که زماني رويـــاي تو را مي پروردند و در آرزوي تو مي گريستند، اما اينـك هيچ چيز وهيچ كس حتي تو را نمي بينند.
ديگر آرامشي نمانده است،
دريايي از حيراني و آشفتگي در دل جاريست،
تو را به هنگامه ي عاشق بودنم سوگند مرا اينگونه به خود وا مگذار،
رهايم نكن،
دستم را بگير.
آري اين منم كه از تو كمـك مي خواهم،
اين منم كه از خود وامانده و به تو روي آورده ام. گذشت غرور آغازين،
گذشت زماني كه به خويش تو را مي جستم.
با تو سخن مي گويم و از تو كمـك مي گيرم تا بدانم به تو محتاجم،
تا بدانم تنها تو هستي و جز تو كسي نيست.
آنچه بر من گذشته است فرا تر از تنهاييست و توصيف رنج آن فرا تر از الفاظ، آن سان كه تنها تو ميداني و بس.
تو برترين من بودي برترين من بمان.
بالاتر از تو را نمي خواهم تنها تو را مي خواهم.
اي ناشناخته، اي خوب، اي معبود، به حرمت آن هنگام كه عاشقت بودم به زندگيم بازآ و اشكهاي سرگرداني را به اشك عشق مبدل كن.
نمي دانم چگونه اما اين دل و روح پريشان و بيقرار را قطره اي آرامش ببخش،
تنها قطره اي كافيست تا دوباره عاشقت شوم.
بر در دل ، دوباره باز منتظر صداي زيباي قدمهاي توام.
قسَمَت مي دهم به آن هنگام كه عاشقت بودم
مگذار زندگيم اين چنين در بي هويتي و بي تكليفي طي شود.
قسَمَت مي دهم به آن هنگام كه عاشقت بودم
آرامشي ماندگار به من عطا كن.
قسَمَت مي دهم به آن هنگام كه عاشقت بودم
و به آن اشكهايي كه براي تو ريختم . . كمكم كن . . كمكم كن . . . .


یا علی
<<ابتدا <قبلی 1144 1143 1142 1141 1140 1139 1138 1137 1136 1135 1134 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved