اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
11361 |
نام:
amin
شهر:
mashhad
تاریخ:
9/7/2005 1:16:52 AM
کاربر مهمان
|
بوی پاييز می ياد من فصل پاييز رو دوست ندارم من صدای خش خش برگای زرد و نارنجی رو دوست ندارم
من دل کندن از دوستام و دوست ندارم من تنها موندن رو دوست ندارم نشتن و دوست ندارم سکوت و دوست ندارم
ولی بايد زنده بود و زندگی کرد در بدترين حالت هميشه فرصت برای يه شروع ديگه هست
برای قبول شدنم در کنکور دعا کنيد برادر کوچکتر شما امين
|
|
11360 |
نام:
بی قرار
شهر:
تهران
تاریخ:
9/6/2005 5:47:49 PM
کاربر مهمان
|
سلام!
برادر خوب و عزیزم سیامک جان از تهران!
اولا" من تا اونجایی که در توانم باشه کمکت می کنم.
ثانیا" سعی کن با خدا مثل یه دوست باشی هر قدر هم گناهکار باشی خدا حتما"حتما"حتما" می بخشه.به شرطی که با خدا عهد کنی که بیشتر به یادش باشی.
ثالثا" هر شب اعمالی که در طول روز انجام دادی رو به آقا امیرالمومنین عزضه کن.این دستورالعمل یکی از علمای بزرگه...من خودم چند بار اجرا کردم خیلی تاثیر داره.
رابعا"همین قدر که پشیمونی خودش خیلی مهمه این یعنی هم تو خدا رو خیلی دوست داری و هم خدا تورو...
خامسا" ما از تو بیشتر محتاج دعائیم...التماس دعا.
برادر کوچیکت بی قرار.
|
|
11359 |
نام:
بی قرار
شهر:
تهران
تاریخ:
9/6/2005 5:37:20 PM
کاربر مهمان
|
سلام!
۱.جناب پشه!
من دفعه ی قبل هم از شما خواهش کردم با اینجور تهمت ها به بچه های حرف دلی فضای نورانی این قسمت را خدشه دار نکنید مقایسه کردن حرف دل با چت و پاتوق گناه بزرگیه که فردای قیامت به همه ی حرف دلیها باید جواب پس بدی...من کوچیک شما هستم اما خواهش می کنم صحبت هامو جدی بگیر.
۲.برادر عزیزم بازمانده!
از اینکه به فکر من بودی خیلی ممنون.خاطره ای هم که نوشتی خیلی زیبا بود.ارتباطتو با من قطع نکن.
۳.برادر یا خواهر خوبم رهگذر از جاده ی باران خورده!
متاسفانه رقابت در کنکور بسیار تنگاتنگه و نه تنها خود داوطلبا بلکه خونواده ها هم تنها راه موفقیت رو کنکور می دونن...من حتما" برات دعا می کنم .نتیجه ی کنکورتم حتما"به ما بگو.
۴.برادر یا خواهر بزرگوارم رهگذر از جاده ی خلوت!
عزیز دل زهرا منظورت از نیمه ی گمشده چیه؟
۵.برادر عزیزم حلاج!
شعری که نوشتی خیلی قشنگ بود خدا خیرت بده.
۶.خواهر خوبم زهرا خانم از کرج!
من و همه ی بروبچه های حرف دل برات دعا می کنیم.ما رو از دعای خیرت فراموش نکن.
۷.برادر گلم حمید جان از کرج!
امیدوارم خدا فرزند سالم و صالحی رو به تو هدیه کنه.
برادر کوچیکتون بی قرار.
|
|
11358 |
نام:
رهگذر
شهر:
جاده باران خورده
تاریخ:
9/6/2005 3:23:30 PM
کاربر مهمان
|
الان دل تنگم از همه از همه شما که خدا رو زمزمه زندگیتون میکنید می خوام که برام دعا کنید فردا نتیجه کنکورم رو میدن. امیدوارم فردا براتون بنویسم که قبول شدم.من مدیون کسی هستم که یک ثانیه برام دعا کنه که من براش یک زندگی آرزوی بهترین ها را میکنم .ممنونم
|
|
11357 |
نام:
لآإب
شهر:
یإلب
تاریخ:
9/6/2005 3:18:05 PM
کاربر مهمان
|
بلإؤإژؤإآب
|
|
11356 |
نام:
بازمانده
شهر:
متولد تهران
تاریخ:
9/6/2005 2:50:55 PM
کاربر مهمان
|
سلام
بیقرار امروز میخوام یک خاطره کوتاه تعریف کنم
یکروز در محاصره دشمن قرار گرفتیم تغداد عراقیها
خیلی بیشتر از ما بود جهنمی بود دراین تاریکی همه
زمین گیر شده بودیم طوری هم پخش شده بودیم که با
هیچکس در ارتبات نبودیم مگر اونهائی که نزدیک هم
بودند.هر گلوله ما را با موجی از تیربار، خمپاره
.......جواب میدادند دراین حین صدای برادری میامد
با گریه میگفت اقا عشق تو من رو به اینجا اورده
اقا من هیچ چیز نمیخوام الا پا بوسیت اقا من شرمنده شدم من نرسیدم به حرمت ......صدای اون نزدیکهای صبح قطع شد.بچه های زرهی خراسان بدادمان رسیدند و ما خاکریز های دشمن رو گرفتیم بعد زخمیهاوشهداراجمع کردیم.ان بنده خدا که گریه
میکرد روی قفسه سینه اش رفته بود یکی از بچه ها
دستش تا صبح روی ششءاو بود.او میگفت نزدیکهای صبح
بیهوش شد.تاوقتی که اورا میبردند زنده بود.
خدایا اگر هنوز زنده است همیشه موقش بدار اگر هم
شهید شده روحش را شاد واز ما خوشنودش بدار.
حالا هر محرم به یاد اون بنده خدا میافتم و شرمنده میشوم.کسی با اون شدتء جراحت از درد خودش هیچ نگوید.و انقدر باعشق خود سخن بگوید تا از حال برود.شاید معنی عشق یعنی همین ومن از ان دورم
چه بجا مخواندند بچه ها ....عشق حسین ما را به این وادی کشانده
|
|
11355 |
نام:
سیامک
شهر:
تهران
تاریخ:
9/6/2005 2:12:10 PM
کاربر مهمان
|
من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
کی میتونه به من کمک کنه؟ من گیج شدم گم شدم از
زمین و آسمون نامیدم از بس گناه دارم روی دعا ندارم التماس میکنم مرا دعا کنید
|
|
11354 |
نام:
ندا
شهر:
اقليد
تاریخ:
9/6/2005 12:02:44 PM
کاربر مهمان
|
سلام بر رهبر عزيزم انشا الله در زير سايه ي امام زمان عج سالم باشيد
يك نصيحت پدرانه به من بكنيد خوشحال ميشوم
سايه مقام معظم رهبري مستدام باد
|
|
11353 |
نام:
فرانک
شهر:
گهواره
تاریخ:
9/6/2005 11:56:18 AM
کاربر مهمان
|
گذشت و دل نوازی را عزیزم از درخت اموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
*********************************
هنوز حاجتمو ازش نگرفتم.......
|
|
11352 |
نام:
بی نام و بی نشان
شهر:
........
تاریخ:
9/6/2005 11:23:20 AM
کاربر مهمان
|
خدایا از سر گناهانم بگذر آخه امروز خیلی خراب کاری کردم
|
|