اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
113452 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهر عشق
تاریخ:
6/27/2013 9:14:17 PM
کاربر مهمان
|
برگرفته از وبلاگ هادی از کانال کمیل
هر کرده اید انگار ؟ درست نمیگویم؟
حاجی دیگر نمیخندی ...! چه شده آن لبخندهای دائمت؟
حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود ...سرت را بالا بگیر...
به چه می اندیشی؟
از چه دلگیری؟ ...
راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟ خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید
آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم.
حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟
رفتی که آزادی داشته باشیم؟
رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟
رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟
رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟
حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته !
جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!
جای پیراهن ساده ی "مردانه ات" را تی شرت های مارک دار گرفته(بعضا آب رفته اند) !
پسرانمان زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان ابرو تیغ میزنند !
اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یابی!
حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را
اینها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند !
حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که زیبا شوند ... !!!
اینجا به کسی بگویی : خواهرم ... هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود که چرا شما بسیجی ها نمیگذارید راحت باشیم؟ما آزادی میخواهیم ...چرا شماها نمیفهمید؟
اینجا اگر ماه رمضان به بعضیها گفتی ماه رمضان است،حرمت نگه دارید.تو را میکشند...به همین سادگی
اگر گفتی آقا مزاحم ناموس مردم نشو ،تو را میکشند و کمترینش اینست که چشمت را کور کنند...به همین سادگی
داغ بر دلم مانده ...
و من مات و مبهوت از این همه شجاعت که تو لا اقل از ما انتظارش را داری و نداریمش !
اینجا پسری با تیپ آنچنانی هرچقدر هم که بی احترامی کند به غیر و سر وصدا کند ،همه میخندند و میگویند چه بانمک !
اما پسری مذهبی که با صدای بلند صلوات بفرستد بعد از نماز جماعت : بعضیها میگویند: زهرمار ! داد نزن سرمون رفت !!!
دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده شده با قر و غمیش راه برود همه میگویند چه باکلاس!
اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند : صلواااااات : اللهم صل علی محمد و آل محمد
اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند ! به ریش میخندند ...به چادر میخندند ... به لباس پیغمبر میخندند ...
راستی فرمانده ... این کتاب صورت هم عالمی دارد ! "فیس بوک" را میگویم
شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پر ! عکسهایی در این فیس بوک از خود و خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند
شما میگفتی "یاعلی" و زندگی میساختی
اینها عکس میگذارند ...خاطر خواه میشوند ... زندگی شروع میشود آن هم با یک "لایک" ... فردا هم طلاق!عجب پروسه ای!!!
این هم به نام آزادی !!! ...
این نظام را اعتقاد نگاه داشته... به تو میگویند آزادی نداری ... راحت باش ... زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری
ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن ... آنها میگویند زندگی کن ،آزاد باش ...(هرزه بودن هنر است !)
خلاصه حاجی
جای ارزشها عوض شده ...دعایمان
|
|
113451 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهر عشق
تاریخ:
6/27/2013 8:51:07 PM
کاربر مهمان
|
اگر چه بارها جانبازان مرد را دیده بودم اما همیشه در آرزوی هم صحبتی با یکی از جانبازان خانم بودم و امینه وهاب زاده، جانباز شیمیایی و پرستار جبهه اولین آن ها شد. به تازگی یکی از ترکش هایش را بیرون کشیده بودند و هنوز اثرات جراحی آزارش می داد. شرمنده بودم که در این شرایط پیش او رفته ام. خانه ای ساده و البته بسیار پاکیزه داشت. دوستی این دو دوست، فضای خانه را بسیار صمیمی کرده بود. امینه وهاب زاده گفت: روز جانباز باید از ایثار و از خود گذشتگی بچه های جبهه صحبت کرد. زندگی بدون همراهان قدیمی، بدون شهدا خیلی سخت است. وقتی آدم با کسی زندگی می کند از دست دادن او برایش خیلی سخت است.
من دو، دو و نیم سال با آن ها زندگی کردم و شهدا و مجروحان را بلند می کردم. شکست که می خوردیم همه با هم گریه می کردیم و در پیروزی ها هم با هم می خندیدیم. چفیه هایی که امروز هر کسی از آن سوء استفاده می کند روزی وسیله ای بود تا رزمنده ها از آن به عنوان سفره و جانماز استفاده می کردند و وقتی شهید می شدند نیز پیکرشان را با آن می پوشاندیم.
جبهه جز خاطرات برای من چیز های دیگری هم داشت. از وقتی که به جبهه رفتم، اصراف نمی کنم و قناعت می کنم.
جبهه برای من پر از خاطره است. هفت بار مجروح شدم. با وجود مجروحیت به کارم در جبهه ادامه می دادم و امروز هرچه که دارم از خدا و شهدا دارم. دیگران هم همین طور بودند. رزمندگانی بودند که وقتی مجروح می شدند به عقب بر نمی گشتند. می گفتند که ما می توانیم خمپاره بیندازیم و می ماندند و شهید می شدند. حالا امروز ما با وجود دیدن چنین انسان هایی چه چیزی می توانیم بگوییم.
***
همه شهدا را قبول داشتم اما به طور ویژه می توانم به شهید علم الهدی اشاره کنم. استاد نهج البلاغه بودند و کلاس های درسی می گذاشت. پس از شهادتش هم مادرش کلاس ها را ادامه می داد. مدام ما را به صبر و استقامت و پیروی از خط امام دعوت می کردند. این مسائل بسیار برایش مهم بود. ما در جنگ افراد بسیار ارزشمندی را از دست دادیم. مثل شهید همت و شهید باقری و صیاد شیرازی که بسیار زحمت می کشیدند.
شهید همت می گفت اول جنگ و بعد زن و بچه. می گفت تا زمانی که جنگ تمام نشده باید در جبهه بماند و همین کار را نیز کرد.
یادم می آید یک بار دو گروه ایرانی با هم درگیر شدند. ما یکی از آنهایی که اندیشه ضد انقلاب بود را دستگیر کردیم. همان موقع یکی از مجروحان نیاز به خون داشت و هیچ کس نبود که گروه خونی او را داشته باشد. او که این موضوع را متوجه شد گفت از من خون بگیرید. گروه خونی من به او می خورد. همین کار را هم کردیم.
به همین خاطر من به او گفتم که تو را آزاد می کنم ولی او که تحت تاثیر حرف های ما قرار گرفته بود. گفت آزادم کنید اما من را به جبهه بفرستید. همین کار انجام شد و بعد هر چه به او گفتند که به عقب برگردد باز نگشت و همان جا ماند تا شهید شد. انسان ها را می توان با کلام برگرداند. باید بدانی که چه چیزی به آن ها می گویی.
جوان های ما فوق العاده اند. آن ها بسیار به مسائل روز آگاه هستند. می گویند اگر کسی نگاه کج به کشور ما کند با جانمان از آن محافظت می کنیم. البته به بعضی از مسائل آگاهی ندارند و اگر برای آن ها توضیح داده شود، قبول می کنند.
چند سال قبل که میلاد امام علی(ع) بود به مسجدی رفتم. موقع بازگشت مجبور شدم چند دقیقه ای منتظر یکی از همراهانم بمانم. دیدم دختر و پسری با شکلی نامطلوب در کنار هم نشسته اند. گفتم من باید این ها را امر به معروف و نهی از منکر کنم. اطرافیان گفتند که این کار را نکنم چرا که
|
|
113450 |
نام:
زهرا حسینی
شهر:
ارومیه
تاریخ:
6/27/2013 7:26:24 PM
کاربر مهمان
|
می خواهم که من هم شهید شوم
|
|
113449 |
نام:
دل شکسته
شهر:
دماوند
تاریخ:
6/27/2013 7:20:55 PM
کاربر مهمان
|
اول سلام به اقای مهربونم دوم سلام به دوستان حرف دلی خوبم امیدوارم همه شما عزیزان به لطف و کرم امام مهربونمون به هر چی که می خواهید و به خاطرش شب و روز اشک ریختید برسید اقای من می خوام کاری انجام بدم که تا حالا انجامش ندادم ولی از جواب این کار خیلی می ترسم اقای گلم کمکم کن .... دوستان حرف دلی عزیزم برام دعا کنید... به امید روزی که هیچ کس توی این سایت حرف از نا امیدی نزنه...
|
|
113448 |
نام:
یا عباس
شهر:
تاریخ:
6/27/2013 6:58:51 PM
کاربر مهمان
|
السلام ای عین و لام و یا علی...
السلام ای حضرت مولا علی....
السلام ای نام تو نام خدا...
قلب دریایی تو رام خدا..
السلام ای نام تو تعبیر عشق...
السلام ای نام تو تفسیر عشق..
السلام ای مظهر مهر و وفا..
اسوه ی اخلاص و ایثار وصفا..
ای به وصفت لا فتی الا علی..
راد مردی نیست جز مولا علی..
السلام ای حامی مستضعفین..
مهربانتر با یتیمان زمین..
مشکل ما را گشا ،مشگل گشا...
مهربان با خستگان،درد آشنا..
هو مدد یا هو مدد یا هو مدد..
ما نجوییم از کسی جز او مدد..
مولا... تو میدانی هود بی کس وکار...چی میگه وبچه ها چی میگن...
به حرمت عباست وآبروی زهرا ویا محمد ویا محمد ویا محمدت ، دارم ذره ذره ذره ذره آب میشم ..ویعنی که ...هود دست بسته آمده.....خوش به حال اسیر ی که مولا علی از شیری که خودش میخورد. تعارف می کرد..واین هود واین هم شما........ نوکر عباسم تا قیام قیامت ....و گناهی که کردم ورفتم زیر این پرچم حق داری نبخشی ومن گناه این گناه یا عباس را نمیخوام ببخشی واین از هر بهشتی برام لذت بخشه............هر جاباشه یا عباس ..هود اونجا خیمه میزنه تا شاید فرجی باشه.....به خدا از این که رفتم زیر این خیمه خجالت میکشم از همه بچه های پاک وبی ریا اوینی اما مهم نیست قراره چی بشه؟با کسب اجازه از ولی امر صاحب الزمان وعشق زهرا ،رمضان را تصمیم گرفتم با اسم رمز یا فاطمه الزهرا بیام .نمی خواستم بگم اما برای گناه کاری مثل من ،مثل یک رویا ست.کسی که بقیع را ندیده اما میخواد پرچم گنبد زهرا مدتی دل همه را به تپش در بیاره؟ .قول میدم این بار برای همه نماز حاجت زهرایی بخونم.. ولی روضه ها تمام نشده...مخلص همه هستی وروح پاکتان هستم.....ببخشید ..سلام برهمه ...سلام بر عباس
سلام حاج مهدی...................... فقط تو حاجی...... .خدایا مرا از توبه کنندگان قرار ده ....خدایا مرا از پاک شدگان قرار ده ...خدایا مرا از نیکان رهیافته قرار ده ..خدایا مرااز آنان قرار ده که ترسی ندارند وغمگین نیستند....خدایا بوی بهشت ببویان مرا.. از روزی های آنجا نصیبم کن وبوی جهنم مبویان..آمین.
سلام وجود .............................وجودت طلاست.فدای امضای عباس همه من.......برای دل پاکت نماز عباس میخونم ........درود بروجودت ..درود بر جود وکرمت...درود بر خورموج......تو دومی نفری هستی که با حرفت اشکی از چشمان من ریخت....ممنونتم....................... مدیونتم....
|
|
113447 |
نام:
شهر:
کرج
تاریخ:
6/27/2013 6:55:59 PM
کاربر مهمان
|
دوست دارم لباسهای زیباوشیک بپوشم وخانه ای همچون قصر داشته باشیم وکفشهای زیبا واتاقی مخصوص خودم داشته باشم وکمدم پراز لباس و کفش بود ووقتی که به مهمونی میروم مجبور نباشم همیشه یک جور لباس بپوشم آه ای دل خسته ی من چقدر صبر خواهد کرد
|
|
113446 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهر عشق
تاریخ:
6/27/2013 6:31:25 PM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ///السلام علیک یا بقیه الله
سلام بر حرف دل ///نردبانی سوی خدا همه اش تایید تایید برای همین میگم زینب آسمانی یه دفعه گفتم بی خودی به کسی صفت نمیدم آره عزیزم من همیشه میگم چه توفیقی داشتم که زینب را دیدم و باش در ارتباطم حرف دل وقتی شما بدنتون میخاره وقتی گریه میکنید میخواید اشکتونو پاک کنید وقتی سرتون درد میگیره سرتون با دست میگیرید ولی زینب آسمانی ما هیچ کدام از این چیزها را نمیتونه انجام بده برای همین وقتی ناراحت میشه تمام درد تو سر و گوششه برای همین همیشه مریضه حرف دل تمام این احساسایی که یه دختر میتونه داشته باشه زینب هم داره مثل ازدواج ، بچه دار شدن و ... اما همیشه با نجابت گذر کرده و غم شما را خورده همیشه براتون دعا کرده و ..../// بوی سیب سلام و متشکریم بابت مطالب خوبتون من کلی استفاده کردم ///فاطمه از مشهد تو همون دوست ویرگولی خودمون هستی؟///هادی گرامی خوبه درد دلت گفتی مطمئن باش از این به بعد مشکلات تو و خانواده حل میشه منتظر خبرای خوبت هستم با دلی شکسته برات سه تا یس خوندم یکی برای سلامتی مادرت یکی برای خواهرت دعا کردم یه شوهر خوب خوب بیاد یکی هم برای حل کلی مشکلاتت خدایا حاجات این پسر مخلص و باصفا و نجیب خودتو برآورده بکن امین یا رب العالمین زینب برای هادی هر جور میدونی دعا بکن و قران بخون برای سلامتی مادرش و... متشکرم ///بچه ها میخواستم بگم طوری نیست بعضی وقتا غماتون را بگید شاید یکی دلش شکست و دعا کرد و ان شاءالله اون دعا گرفت یا راه حلی پیشنهاد کرد! همه اش میگفتم چرا حرف دل پر از غمه حالا فهمیدم خود غم ،حرف دله و چون ادمای بسیاری میاند و میرند خود بخود حرف دل غم بارون میشه ولی عزیزان من زینب را الگو قرار بدید و نعمتهاتون را بشمارید میبینید چقدر خوشبختید من همیشه به دو تا بچه هام اینو میگم یا فاطمه تو هم هنگام سختی زینب الگوت باشه و نعمتهاتو بشمار///وجود شهدایی سلام نظر لطفته شما آقا هستید یا خانم؟ مداح هستید؟ متشکرم اگه جواب بدید/// برای آمرزش اموات و پدرم اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
|
|
113445 |
نام:
asal
شهر:
sanandaj
تاریخ:
6/27/2013 6:23:35 PM
کاربر مهمان
|
خیلی داغونم تورو خدا برام دعا کنید.خدا جونم به دادم برس
|
|
113444 |
نام:
مجتبی سلیمی زارع
شهر:
روستای رکن آباد شهرستان بردسکن
تاریخ:
6/27/2013 5:59:49 PM
تاریخ ثبت نام: 6/27/2013
|
الهم عجل لولیک الفرج
الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
|
|
113443 |
نام:
شهر:
تاریخ:
6/27/2013 5:55:35 PM
کاربر مهمان
|
تمام ناتمام من ، بی تو تمام می شوم...!
نمــازت کــه تمام می شــــود
سجاده اتــــــــ را به شهـــادت بگیر
کــه هیــــچ نمازی را بی دعـای ِ بـــر فـــرج او تمــــام نکـــردهایی ....
* اللهــــم عجـل لولیک الفــــرج *
سايت آسماني : http://lover-allah.persianblog.ir/
|
|