اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
112082 |
نام:
جواد
شهر:
گنبد
تاریخ:
6/5/2013 12:07:45 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان . منم خیلی دلم گرفته . التماس دعا . فقط می خام بگم خدایا یه لحظه منو به حال خودم وا نذار خدایا
|
|
112081 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهرعشق
تاریخ:
6/5/2013 11:49:41 AM
کاربر مهمان
|
*اولين وصيت نامه شهيد همت:
به تاريخ 19/10/59 شمسي ساعت 10:10 شب چند سطري وصيت نامه مي نويسم : هر شب ستاره اي را به زمين مي کشند و باز اين آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان مي داني تو را بسياردوست دارم و مي داني که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهيدان داشت.مادر، جهل حاکم بر يک جامعه انسانها را به تباهي مي کشد و حکومت هاي طاغوت مکمل هاي اين جهل اند و شايد قرنها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زائيده شود و بتواند رهبري يک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه امام حاضر بودم بميرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهاي سازش کار و بي تفاوت و متاسفانه جواناني که شناخت کافي از اسلام ندارند و نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه هدفي دارند و اصلا چه مي گويند بسيارند. اي کاش به خود مي آمدند. از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي ... اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بيرون ببرد ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند زيرا نه آن را مي شناختند و نه باريش زحمت و رنجي متحمل شده اند از هر طرف به اين نو نهال آزاده ضربه زدند ولي خداوند، مقتدر است اگر هدايت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگي را دوست دارم ولي نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن, حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاريترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد ميزند و خواهد زد. ببين ما به چه روزي افتاده ايم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشيده است ولي چاره اي نيست اينها سد راه انقلاب اسلاميند ؛ پس سد راه اسلام بايد برداشته شودند تا راه تکامل طي شود مادر جان به خدا قسم اگر گريه کني و به خاطر من گريه کني اصلا از تو راضي نخواهم بود. زينب وار زندگي کن و مرا نيز به خدا بسپار ( اللهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيلک) . و السلام؛ محمد ابراهيم همت
**دومين وصيت نامه شهيد همت:
به نام خدا نامي كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را در سر داشتم. سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت. مادر گرامي و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم! درود خدا بر شما باد كه هرگز مانع حركتم در راه خدا نشديد.چقدر شماها صبوريد.خودتان مي دانيد كه من چقدر به شهيدان عشق مي ورزيدم غنچه هايي كه(كبوتراني كه)هميشه در حال پرواز به سوي ملكوت اعلايند.الگو و اسوه هايي كه معتقد به دادن جان براي گرفتن بقا (بقا و حيات ابدي)و نزديكي با خداي چرا كه «ان الله اشتري من المومنين». من نيز در پوست خود نمي گنجم.گمشده اي دارم و خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و هم
|
|
112080 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهرعشق
تاریخ:
6/5/2013 11:44:50 AM
کاربر مهمان
|
وصیت نامه بنده گناهکار مهدی باکری
بسم الله الرحمن الرحیم
یا الله یا محمد (ص) یا علی (ع) یا فاطمه زهرا (س) یا حسن (ع) یا حسین (ع) یا علی (ع) یا محمد (ع) یا جعفر (ع) یا موسی (ع) یا علی (ع) یا محمد (ع) یا علی (ع) یا حسن (ع) یا حجة (عج) و شما ای ولیمان یا روح الله و شما ای پیروان صادق امام یا شهیدان. خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت، سراپا تقصیر و نا فرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو نا امید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالیکه از من راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا که چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی. هیهات که نفهمیدم. خون باید میشد و در رگهایم جریان مییافت و سلولهایم یا رب یا رب میگفت. خدایا قبولم کن. یا اباعبدالله شفاعت. آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، ولی چه کنم تهیدستم، خدایا قبولم کن. سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر. عصر ظلم و ستم عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعیاش. عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسههای درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چارهساز ماست. ای عاشقان ابا عبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونهها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نمائیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجا آورده باشیم. وصیت به مادرم و خواهران و برادرهایم و فامیلهایم که بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست. به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید. اهمیت زیاد به نماز و دعاها و مجالس یاد ابا عبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت بدهید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح، وارث حضرت ابوالفضل، برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردنم دارند طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناههای بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر مهدی باکری ۱۳۶۳/۱/۲
|
|
112079 |
نام:
ياس سفيد
شهر:
كوچه بنی هاشم
تاریخ:
6/5/2013 11:44:15 AM
کاربر مهمان
|
سلام به سيد مرتضی * سلام به گلهای معطر باغ سيد مرتضی * عزيزان ! سعی كنید سؤالات شرعی تون رو فقط از دفاتر مراجع تون بپرسيد . خداروشکر در حال حاضر از هر طريقی ميشه با مرجع خود در ارتباط بود . این قضیه دلايل مهمی دارد . مؤفق باشيد ؛ التماس دعا
|
|
112078 |
نام:
شهید امیر کبیر
شهر:
وطن
تاریخ:
6/5/2013 11:18:58 AM
کاربر مهمان
|
جوجه پر طلایی سلام سلام اول رسیدن به خیر دوم جنگ نفت زیبا بود
|
|
112077 |
نام:
شهید امیر کبیر
شهر:
وطن
تاریخ:
6/5/2013 11:08:08 AM
کاربر مهمان
|
صبر از هفت شهر عشق سلام سلام اوضاع کلی چطوره چه خبر از دوستان هود کجا رفته .سامان نیست.
|
|
112076 |
نام:
nazanin
شهر:
tehran
تاریخ:
6/5/2013 10:57:21 AM
کاربر مهمان
|
man ye arezo daram ke mikham baravarde she va joz in chizi nemihkam az khoa ye haftast zendegim rikhte be ham toro khoda doam konid
|
|
112075 |
نام:
نرگس
شهر:
بلوچستان
تاریخ:
6/5/2013 10:33:17 AM
کاربر مهمان
|
دلم از نامردی مردمانم گرفته دختری یتیم با ارزوهای بر باد رفته.دنیا وقتی تنگ می شه که حتی یک یار نیز نداشته باشی با مرگ مادرم ,خواهر وبرادرهایم ترکمان کردند به دل نگرفتم حال دنبال فروش خانه ای هستند که چهار فرزند مجرد درونش است . انچنان ارثه برایم تنگ شده که راهی جز خود کشی نمی بینم . باورتان هست قبل مرگ مادر من دختری شاداب وراهی ادامه تحصیل به خارج بودم حال روزی امده که به یه تکه نان محتاج شدم مهندس کامپیوترم برای کار به هر دری زدم اما تا پارتی نداشته باشی حتی تو اداره جات هم راهت نمی دهند به اخر خط رسیدم . تنها کسی که داشتم یک دوست مرد بود که بعد از فوت مادرم پا ببه پایم امد حتی تو خرج پرسه مامانم همرام بود حتی خواهر وبرادرانم تو خرج همراهیم نکردند . این مرد را باتمام وجود دوست می دارم . جالب است بدانید داییم یکی از شهیدان این شهر است دختر دایی ام برای استخدام در اداره ای که بود اقدام کردم اما او با ترفند من از جذب محروم کرداو ظاهرا زنی شایسته است و اطلاتی اما در حق من که دختر عمه اش هستم ظلمی کرد که هیج وقت نمی توانم ببخشمش . حال مرا از لحاظ پولی ان مرد ساپرت می کند اما در شهر ستان ما به این روابط به بدترین ارتباط نگاه می کنند . دختر دایی ام ودایی هایم تو شهر از لحاظ پستی بهترین موقعیتها را دارند اما ما تنها تر از تنهاییم خصوصا من که بزرگتر خانواده ام. من برای بیماری مادرم زجرها کشیدم تنهای در بیمارستانهای یزد بودم یکبار به خواهر بزرگترم گفتم کمکم کند گفت حاضر نیست زندگی اش را به خاطر مامان خراب کنه حالا که مرده دنبال ارثش. تنها ارزوی که دارم رفتن به سر کار شاید از این همه زجر روحی خلاص بشم . من غیر از خدا و اون مرد تو دنیا تنها ترینم
|
|
112074 |
نام:
asal
شهر:
مرودشت
تاریخ:
6/5/2013 10:26:03 AM
کاربر مهمان
|
سلام آقا خیلی خوشحالم میتونم با شما حرف بزنم
|
|
112073 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهرعشق
تاریخ:
6/5/2013 9:51:30 AM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
ترجمه و مفاهیم قران نمط 3 نمط==سفره =================================================== تنبیه:شِمال==دست چپ ///سم ==باد نفوذ کننده جمع ان سموم///حمیم ==آب داغ،حمام ، دود سیاه ،حمایت کننده
ظلل ==سایه///برد ==خنکی ///کانوا ==بودند ///ترف ==وسعت نعمت زیاد///کریم ==گرامی///
ما== چیست ///فی ==در ///مِن == از///أَ == آیا///انّا==همانا ما///لَ ==حرف تاکید
یصرون ==اصرار میورزند ///اذا ==هنگامی ///متنا == مردیم ریشه اش موت///تراب ==خاک علی ==بر/// حنث ==گناه ،اگر در باب تفعل رود (تحنث)دوری از گناه معنی میدهد پیامبر ص قبل از بعثت با دوری از شهر در تحنث بودند
عظام ==استخوان ///مبعوث ==بر انگیخته شدن ///اباء ==پدران جمع اب
===================================================== اشاره:سوره مبارکه واقعه ایات 41 تا 49
و اصحاب شمال ما اصحاب شمال((و یاران دست چپ چیست یاران دست چپ)41
فی سموم و حمیم(دربادهای نفوذ کننده واب جوشان)42
و ظل من یحموم(و سایه ای از دود سیاه)43
لا بارد و لا کریم(نه خنکی و نه گرامی هستند)44
انهم کانوا قبل ذلک مترفین(بدرستیکه بودند قبل از ان در نعمت زیاد)45
و کانوا یصرون علی الحنث العظیم(و بودند اصرار میورزیدند بر گناه بزرگ)46
و کانوا یقولون أَ اذا متنا و کنا ترابا و عظاما انا لمبعوثون(اسم مفعول است)
(و بودند میگفتند ایا هنگامی که مردیم و شدیم خاک و استخوان همانا ما هر ایینه برانگیخته شدگانیم)47 { اَو اباونا الاولون(آیا پدران ما گذشتگان {هم بر انگیخته میشوند}این جمله محفوظ است)48
قل ان الاولین و الاخرین(بگو اولین و اخرین {هم بر انگیخته میشوند}این جمله محفوظ است)49
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
|
|