اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
112012 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهرعشق
تاریخ:
6/3/2013 9:45:58 PM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
الهی راز دل را نهفتن دشوار وگفتن دشوارتر *الهی عاقبت چه خواهد شد وبا ابد چه باید کرد
حرف دل چقدر شهر عجیبی هستی!رفتم حرفهای خاک پای مولا و راتا و...مرور کردم چنان حالم بد شد ه که دوست دارم جان به جان آفرین بدم!مرغ باع ملکوت آخه بی انصاف چرا نمیای حرف دل؟آخه داییت که اینجوری نبود؟باشه .چقدر دنیا کوتاهه!سایه پس قرار شد خبر بدی !سر تو هم به انتخابات گرمه؟تو هم باشه.یا حضرت عباس امتحانتو که دادی تو کجایی ؟ تو هم باشه . گدا علی نکنه تو هم ....؟! باشه باشه .خدایا چی بگم.اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
|
|
112011 |
نام:
پری سا
شهر:
تاریخ:
6/3/2013 9:04:39 PM
کاربر مهمان
|
خدایا منو بکش خسته شدم از کارای خودم از خودم متفرم
کاش بمیرم ای خدا دارم التماست می کنم منو بکش
ازت خجالت می کسم هر دفعه توبه میکنم ولی بازم....
ازت خجالت می کشم بگم منو ببخشی
منو بکش حتی منو ببر جهنم
ولی بکش بخدا رو سیاهتم کاش میمردم کاش
:((
|
|
112010 |
نام:
راستین
شهر:
حرف دل
تاریخ:
6/3/2013 9:01:27 PM
کاربر مهمان
|
سلام.مسافر از اسلام سلام عزیزم خوبی؟چرا دیگه نیومدی؟من خوبم خداروشکر و خوشحالم که تو هم خوبی دوستم.لطفا بیشتر بیا پیشمون.از دوستای دیگه هم مثل نرگس از کرج یا الهام از اصفهان و دوستانی که فعلا حضور ذهن ندارم میخوام بیشتر بهمون سر بزنن.آقا هادی چقدر ماجرای کانال کمیل غمگین بود نمیدونم چی بگم...حالا معنی جمله ی شهدا شرمنده ایم رو میفهمم.
|
|
112009 |
نام:
مریم
شهر:
شیراز
تاریخ:
6/3/2013 7:46:11 PM
کاربر مهمان
|
امروز من همه چیزموم باختم نمیدوم تا به حال شده کسی رو که از جانت بیشتر دوست داری از دست بدی ،امروز من اون بدون داشتنش از دست دادم توروخدا برام دعا کنید خسته ام از این همه بی کسی
|
|
112008 |
نام:
سارا
شهر:
بوشهر
تاریخ:
6/3/2013 7:27:45 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه ی دوستهای خوب و مهربونم دارن اذان میگن، خدا رو به حق همین وقت و ساعت قسم دادم همه رو حاجت روا کنه همه ی مریض ها رو شفا بده، بچه ها اگه اسم نمیارم واسه اینه که میترسم دوستی از قلم بیفته ... البته اگه توی این ازدحم گناهام صدام به خدای مهربون برسه التماس دعا یـــا حــــق
|
|
112007 |
نام:
هادی
شهر:
کانال کمیل
تاریخ:
6/3/2013 7:13:03 PM
کاربر مهمان
|
سلام این درمورد کانال کمیل امیدوارم که همه بخونن.... بهمن ماه سال61بود توی قسمت فکه جنوبی عملیاتی شدبنام والفجر مقدماتی بارمز یاالله یاالله یاالله.لشگرهای زیادی در این عملیات شرکت کرده بودند.عملیات از18کیلومتر قبل آغاز میشه وبیش از5 کیلومترمسیر میدون مین,وبیش از 17الی18نوع مانع جلوی راه رزمندگان بود که عراق اسم این عملیات رو گذاشته بود عملیات موانع..موانع هایی مثل سیم خاردارهای فرشی,سیم خاردارهای حلقوی که عرض بسیارکمی داشتند وطول آن به کیلومتر هامیرسید وعبور از آنهاخیلی مشکل بود.وبشکه های فوگاز هم جزو یکی از اون موانع بود بشکه های فوگازی که وقتی انفجار پیدامیکردوروی بدن آدم میریخت تانمیسوخت خاموش نمیشد و کانالهایی که توش پر از قیر وآب وگازوئیل بود.بچه هامسیر روباید18کیلومتر پیاده روی توی رمل با اون بار همراه که نفر20کیلوبار همراهش بود باید جلومیرفتند وعده ای ازبچه ها توی راه شهید میشدند بچه های گردان کمیل کانال اول ومیدون مین ورد میکنندو میرسن به کانال دوم که الان به اسم کانال کمیل معروفه,هدف عراق از کندن این کانالهااین بود که 1.نتونه سلاح زرهی ما به این طرف خاک بیاد وتوسط توبخانه ماپشتیبانی بشه2.نیروهای ما توی کانال گیربیفتن آخه عراق توی عملیات های قبل تجربه کرده بود که نمیتونه جلوی روحیه بچه بسیجی هابایسته میخواست این بچه هارو محاصره کنه وحجم آتیش سنگین روی سرشون بریزه...بچه هاتا رسیدن توی کانال حجم آتیش روی سرشون چند برابر میشه طوری که داخل اون کانال از بس که آتیش میریختند مثل این بود که اونجاروشخم زدن.حجم آتیش رفته رفته سنگین تر میشد اما بچه های ما مقابله میکردند مهمات عراق بسیار زیاد بود وبچه های ما که از طرف توپخانه پشتیبانی نمیشدن فقط چند تا نارنجک وکلاش وآرپی جی همراهشون بودکه باهمین کلاش ونارنجک و…جلوی ضدهوایی دوشیکا ی عراق می ایستادن...آب هم نداشتن وقمقه ی آبشون توی مسیرراه تموم شده بود کم کم عطش داشت به بچه ها فشار می آورد.اما مقابله ومقاومت میکردند ازسمت پاسگاه طاوسیه یه گردان دیگه بنام حنظله چند روز بعداز گردان کمیل عمل میکنند واین گردان به پیشروی ادامه میدن تا به یک کانال Tشکل میرسن درحال عقب نشینی از کانال Tشکل بودن که به یک کانال نفر رو میرسند به عرض1متر وعمق1مترکه در این کانال محاصره میشن عراق که از یه بچه رزمند ه ما میترسید اما حالا تونسته بود 2تا گردان از بچه های مارو محاصره کنه وهمینطور حلقه محاصره وروتنگ تر میکرد.رزمند های باز مانده از این عملیات میگن عراقیا کلاهشونودر آورده بودند وهلهله میکردن ومیرقصیدن وخوشحال از اینکه تونستند بچه های مار گیر بندازن آخه روی حرف بچه ها شنود داشتن وقتی بچه ها ی ما بامرکز تماس میگرفتندو میگفتند ماتشنه هستیم آب نداریم چیزی برای مقابله نداریم این نامردای پست فطرت عراقی میومدند جلوی چشم بچه های ما تانکرهای آبشون باز میکردند تا رزمندها کم بیارن وتسلیم بشن اما بچه های ما فقط نوای الله اکبر سر میدادن..عراق طوری تیربارهاشوتوی خاک کار گذاشته بود که اگه یه نفر سرشو از کانال بیرون بیاره باتیر سرش میرفت. فرمانده دوتاگردان خیلی تلاش کردن که بچه هاروبه هر طریقی شده به عقب برگردونن امانمیشد ...هردو فرمانده شهید شدن بچه ها ازیک طرف بدون فرمانده بودن واز طرفی از شدت تشنگی توی کانال افتاده بودند ولباشون خشک شده بود وترک برداشته بود وزبوناشون از دهنشون زده بود بیرون.جلوی چشماشون یا اسارت میدیند یاشهادت هیچ امیدی نداشتن هر لحظه انتظار داشتن عراقیابرسن بالای سرشون ویکی یکی تیر خلاصی بزنن.یه نفر توی گردان ب
|
|
112006 |
نام:
مسافر
شهر:
اسلام
تاریخ:
6/3/2013 6:48:15 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله سلام دوستان... التماس دعا, ما رو هم دعا کنید... روزهای سختی رو اینجا گذروندم اما به برکت پاکی پرچم سبز آوینی حالم خیلی بهتر شد.. از دوستان دیگه چه خبر؟ راستین
|
|
112005 |
نام:
نردبانی سوی خدا
شهر:
شهر خدا
تاریخ:
6/3/2013 6:28:22 PM
کاربر مهمان
|
سلام وعرض ادب حاج اقا سیف الدوله از قدس یه سوال شما ایمیلتون رو عوض کردید من ایمیل زدم ارور زد
|
|
112004 |
نام:
سحر عليزاده خلوت
شهر:
اورميه
تاریخ:
6/3/2013 6:10:16 PM
کاربر مهمان
|
باسلام وخسته نباشيد.لطفا كمكم كنيد ازبند ناراحتيهاي پدرومادرم مني كه 28 ساله تموم اين ناراحتهاي زندگي ميكنم.موضوع ناراحتيشون فقط حرف همديگر درك نمي كنند.كمكي كه مي خوام براي اين زنگيشون كاري انجام بدم.لطفا راهنماي كنيد.به قران خسته هستم.
|
|
112003 |
نام:
فاطمه
شهر:
قاین
تاریخ:
6/3/2013 5:41:31 PM
کاربر مهمان
|
سلام بچه امروزچقدرخوش بحالم شدهمه تون منودیدیدچقدرحس قشنگیه امروزعصرمغازه رو کرایه کردیم فقط برام دعاکنین فقط پنچ شنبه رومیام سراین کارم بعدش میرم دنبال کارای خودم من هیچ وقت شمادوستای گلموفراموش نمیکنم ممنون ازهمتون ازتک تک بچه ها چه اونایی که هستن چه اونایی که رفتن خیلی چیزاازتون یادگرفتم باگریه هاتون گریه کردم باخنده هاتون خندیدم اگه خدابخوادشنبه میرم مشهد برای همتون دعامیکنم ازاین بعدباگوشی میام نوشته های قشنگتونو میخونم شادباشین وخوش التماس دعا ازهتون
|
|