شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
111662
نام: محمدی
شهر: شهرزیبایی ها
تاریخ: 5/29/2013 8:30:52 AM
کاربر مهمان
  دوستان شهداء سلام //// زهراسادات عزیزاز گلستان : حتم بدون جدتون دعاتون می کنه و تنهاتون نمی گذاره ، البته شماهم باید تمام تلاشتون درراستای دستورات این بزرگواران باشه ، ماهم دعات می کنیم //// جناب سیف الدوله : خوشحالمون کردیدبرادرکه خبرسلامتی این گل کوچولورو به مادادید ، برااین حسین آقای گل هم یه دل سیر پیتزابخرید!! تااین عزیزدلش سفرپیتزایی نخواد !!! ( من باب مزاح باد ) ومن الله توفیق //// لیلای عزیز از اهر : آخه خواهرم مگه نمی دونی ، هرکه در این دارمقرب تر است *** جام بلا بیشترش می دهند ، بااین حال صبورباشید تا گشایش گرفتاریهارو بتونید، پیداکنید، لبخندبزن و تسلیم مشکلات نشومهربانم //// نعیمه مهربان از سبزوار : حتمابرای تو گل خسته دلم موقع زیارت عاشورادعا خواهم کرد ، انشاالله باخبرای عالی برگردی اینجا //// سایه جان از راتای عزیزمون چه خبر ؟؟؟ مامان صبر نیست درست !!! برامابنویس ، آخه ماهم خیلی دوستش داریم و همیشه دعاش می کنیم//// مهدیه عزیزازکرمانشاه : قربون اون دل شکسته و غم زده ات ، خانمی بیا و بنویس که حداقل من گوش شنیدن دارم و دعات می کنم //// مجنون مهدی (عج) از کوفه : شماهم منو دعا کنیدکه بدجوری روسیاهم //// وخواهرم صبرصبرصبرصبرصبر...... بیا و بنویس که جمع دلشون برات بدجوری تنگگگگگگگگه ///// و راتا جان زودزودزود خوب شو بیا ///// اللهم عجل لولیک الفرج
111661
نام: محمدی
شهر: شهرزیبایی ها
تاریخ: 5/29/2013 8:15:29 AM
کاربر مهمان
  سلام حرف دلی های مهربون .....////حکمت گرامی از کرمان : برادرم روزی دست کسیست که دوست دارد بندگانش ازتلاش خسته نشند و ناامیدپس حتما راه درست رو به شما نشون می ده و خودش راهگشاتونه ،کسی که روزی مورجه رو یادش نمی ره ، شما که اشرف مخلوقاتید چراباید بی روزی بمونید ، توکلتونو از دست ندید ، من هم قابل باشم دعاتون می کنم که من هم به همراه همسروفرزندانم این راههای سخت و طاقت فرسارو پشت سرگذاشته ام و شکرخداامروزحاصل دست رنجمون شادی شده //// هدی عزیزازاصحاب کهف : درسته اینجایه خورده خلوت شده ، به دل نگیرید !!! دوستان یه خورده گرفتارندو بیمار و انشاالله هرچه زودتر دوباره اینجاشلوغ و پرهیاهو می شه //// باران عزیزازبارانی : بیاو بنویس که من شخصاهرچنرگرفتاراماتلاش دارم بیامو بخونم و درحدوضعم پاسخ بدم /// فاطمه جان از دهنواران : مهربان سلام و بمانی که دوستتان دارم /// مقدادگرامی از اهواز: برادرم ، گرامی ، و دوستان خواهشااینجاروپایگاه تبلیغاتی کاندیداهانکنید که به قدرکفایت براشون تریبون و میتینگ فراهمه !!! تلویزیون هم که ماشاالله !!! پس گرامی اینجارو خواهشا ندیدبگیرید !!!! سپاسگزار////سلام شهیدامیرکبیر: گرامی خوشحالم که مشغول زندگی و درسید و شاد،احوال زهراخانم ؟؟؟ براادامه داشتن شادیتون دعامی کنم //// روسیاه از خداو بندگان عزیزازغریب :این اسم هم زیبانیست !!! ببخش که دایم اظهارنظر می کنم و توخوبم می خونی !!! دخترم : باجوون موردنظرت تماستو قطع نکن و تلاش کن رازیش کنی مقدکات رضایت و راه اونو پیداکنه که بااین وضعیتی که برای شماایجادکرده شانس خوشبختی تو خیلی پایین آورده ، پس علاوه برتوسل و دعا تلاشتو هو داشته باش . من هم برات دعامی کنم و مانند دخترم دخترای اینجارو دوست دارم و بی هیچ قصدو مرضی براشون می نویسم ، خواهش می کنم نوشته های منو از سربی دردی و یا خدای نکرده قرض دیگری ندون ،ناامیدنشو، انشاالله هرچه زودترباخبرای زیبابرامون اینجامیای //// آقاهادی متشکرکه شمابازمیاید پس روضه یادتون نره برادر!!!//// یاحق
111660
نام: خط اول عاشقی
شهر: .
تاریخ: 5/29/2013 8:05:27 AM
کاربر مهمان
  ////راتای خودم ار تهرون: سلام، ببین فقط به عشق تو اسم خودمو اون چیزی گذاشتم که دوست داشتی....... راتایی بگو بچه ها دارن از کاه کوه میسازن و یه آلرژی به بهاره... بگو....... نفس زود خوب شو پاشو بیا.......
میدونی همیشه اشیایی رو که دوست دارم گم میکنم و کسایی رو که دوست دارم زود از پیشم میرن!!!!! تو حکمتش موندم... البته شما که حتما میاید. اما میگم خدایا نکنه خودتم ازم بگیری..... دوست دارم چیزایی رو که خدامو ازم میگیره از دست بدم اما بدون خودش من هیچم!!!! راستی میشه سئوالی بپرسم اگه دوست ندارید جواب ندید چند سالتونه؟
///حسین فرزند بزرگوار جناب سیف الدوله: سلام سلام سلام، خوش اومدی؟ چند سالتونه؟ حسین منم خیلی دوست دارم برم پیش امام رضا آخه تاحالا هر چی بابام میرفت من میگفتم درس دارم وقت ندارم و اینا ، اما حالا میدونم امام رضا میگفت نیا من کار دارم و وقت سر و کله زدن با تو یکی رو ندارم!!!! داداشی با قلب مهربونت واسه خاله دعا میکنی؟ دستای کوچولوتو ببر بالا واسه خاله راتا دعا کن خوب بشه ، بگو خدا یه خاله ایم هست خیلی تورو میخواد تو ام مال اون باش! باشه؟
راستی شما مریض بودی؟ خداروشکر خوب شدی یا داداشت خوب شده. خدا شکرت!
////کربلایی هادی از کانل کمیل: سلام ، برادر چرا فکر میکنی من وسطای خط عاشقیم؟ شما لطف دارید! اما من هیچی نیستم ،روز قیامت که سیرت واقعی افراد معلوم میشه میفهمید که تو دنیا سخت اشتباه فکر میکردید! از خدا میخوام گناهاییمو که کسی ازشون خبر نداره بر من ببخشه و روز قیامتم پیش مومنین منو رسوا و شرمنده نکنه! خدا به همگی چشمی لایق برای دیدار مهدی عج عطا کنه! آمین/ راستی برادر چرا 8ساله پیرهن مشکی میپوشید؟ میتونید جواب ندید، حدس میزنم بخاطر فوت برادرتون باشه، اما شما که گقفتید 6ساله به رحمت خدا رفتن، بهتون تسلیت نگفتم ببخشید یادم رفت تسلیت خواهرتونو پذیرا باشید ، انا لله و انا الیه راجعون..واقعا اگه من فقط به همین یک آیه اعتقاد قلبی و یقین داشته باشیم دنیا و آخرتم تضمین خداست درست میگم؟
111659
نام: هادی
شهر: کانال کمیل
تاریخ: 5/29/2013 8:04:29 AM
کاربر مهمان
  پدر كودك را بلند كرد و در آغوش گرفت.
كودك هم می خواست پدر را بلند كند.
وقتی روی زمین آمد دست های كوچكش را دور پاهای پدر حلقه كرد
تا پدر را بلند كند ولی نتوانست.
با خود گفت حتماً چند سال بعد می توانم.
بیست سال بعد پسر توانست پدر را بلند كند.
پدر سبك بود. به سبكی یك پلاك و چند تكه استخوان ...
شادی روح شهدای گمنام صلوات...
111658
نام: خواب
شهر: از حرف دل
تاریخ: 5/29/2013 7:45:19 AM
کاربر مهمان
  بنام خدای مهربونم.....جناب سیف الدوله سلام وعرض ادب:
مدتها پیش من خوابی دیدم.خواب دیدم.باردارهستم.وقراراست سه فرزندم بدنیا بیان. فرزندانم از داخل چیزی شبیه کوه یا کوره ی آجر پزی درحالی که درهاله ای ازبخار بودن بدنیامیومدن. مردم منتظر بدنیا اومدن فرزندانم بودن. خصوصا فرزند سومم.چون میگفتن با اومدن این امام زمان عج ظهور خواهد کرد.نوبت فرزندسوم که شدمردم واطرافیانم بسیارخوشحال بودن.وبعدازاوردن من به خانه ای درهمان نزدیکی بسیارمن رواکرام ومواظبت میکردن.درهمان موقع بودکه خبرظهوراقا امام زمان روشنیدم.فردی با لباس سفیدودرهاله ای ازنوررو دیدم که خوابم تموم شد.خواهشمندم تعبیراین خواب روبرای من بگین.سپاسگزارم
111657
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 5/29/2013 7:30:34 AM
کاربر مهمان
 
یا نور ...



اسمش را میگذاریم دوست مجازی ...
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته...
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم...
وقت میگذارم برایش...
نگرانش میشوم...
دلتنگش میشوم...
وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد میشودمطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند کنار هم نباشیم...
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم...
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد



یا زهرا ... یا زهرا ...


111656
نام: هادی
شهر: کانال کمیل
تاریخ: 5/29/2013 7:29:05 AM
کاربر مهمان
  ***
آوینی در فکه کاری نا تمام داشت که می باید انجامش می داد . صدای بچه های
گردان کمیل را می شنید که همت را صدا می زدند « حاجی ، سلام ما را
به امام برسان . بگو عاشورایی جنگیدیم»
و گریه های همت را که ملتمسانه سوگندشان می داد « تو را به خدا تماستان را
قطع نکنید . با من حرف بزنید ، حرف بزنید ....
کریم نجوا را می دید که از کنار بچه ها می دوید و می خندید : « بچه ها ؛
دیر یا زود داره ؛ اما سوخت و سوز نداره....
یکی می افتاد ، یکی بلند می شد ، یکی آب می خواست ، زمین تشنه بود ،
آسمان تشنه بود، فریاد عطش کران تا کران را در بر می گیرد ....
و سید داشت برنامه عاشورایی خود را می ساخت.....
111655
نام: اول خط عاشقی
شهر: .
تاریخ: 5/29/2013 7:25:48 AM
کاربر مهمان
  ///کربلایی هادی از کانال کمیل :سلام ادامه کامنتمو واستون گذاشتم، (شهید اون کسیه که طریقه زیستنش حسینی باشه مرگشم خدا بخواد حسینی میشه، مثل شهید همت که گفتن علی وار زیستن و علی وار شهید شدن حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم، برادر سر من اندازه پای شما نمیدونه اما امام حسین چقدر به مادرشون احترام میذاشتن یا اصلا دور نریم حاج ابراهیم همت خودمون، حتما احترامشونو دارید اما لطفا ازتون میخوام درمورد شهادت و مرگ و اینا باهاشون حرف نزنید اینا عقیده شماست اما دل مادر این چیزا رو درک نمیکنه فقط داماد شدن و خوشبخت شدن فرزندشونو از خدا میخوان. براتون اول از خدا آرزوی خوشبختی در دنیا و آخر دست اون اخرا 120 سال دیگه که دارید دیگه میرید با شهادت برید.آمین! شرطمو بگم؟ نه بیخیال! بذار بگم.. جان خودت روم نمیشه در عوضش چیزی ازتون بخوام، آخه میدونم در هر صورت چه من با نفس آلوده ام دعاتون کنم چه نه خدا براتون اجابت میکنه ، میگم اما مجبور نیستید قبول کنید، اول اینکه منو ببخشید و حلالم کنید/ دوم اون دنیا تو بهشت وقتی با شهید همت و بقیه همینجوری داشتید قدم میزدید و من با رفقای خودم قعر جهنم بودم از خدا بخوایید یکبار من گنهکار روسیاه رو بیرون بکشه و اجازه بده امام حسین ع و شهدای دیگه رو ببینم و باهاشون حرف بزنم، دوست دارم اما نمیخواد بگید من چشمی رو ندارم که بتونه نگاشون کنه و رویی ندارم که باهاشون حرفی بزنم، همون بذار تو جهنم خودم بمونم و درد عوض گناهامو بکشم!!!!) دیروز بعد اینکه براتون کامنت گذاشتم هیچی ولش کن... بابا جون بکن بهش بگو دیگه..... گفتم کاش ازشون شفاعت خواسته بودم!!!!! میدونم میگید چه پررویه! بیخیال شید ببخشید.
///نازنین زهرا از شهر خدا: سلام عزیزم خودت خوبی؟ حال و احول؟؟؟ عفونت ادراری، پریود نا منظم، زخم شدن گوش و...همه اینا نشون از این بیماری رو داره، واسش خیلی دعا کن، جان خودت شما آروم باشید و فقط دعاش کنید.
///فرزند شهید: سلام بر شما و پدر بزرگوارتون ،خیلی بفکرتون بودم حالتون خدارو شکر خوبه؟ خوابو همیشه اول برا صاحب الزمان تعریف کنید که بهترین تعبیر رو واسش بکنن بعد واسه بقیه آخه میگن اولین تعبیر از خواب درسته ، اگه من اولین نفرم میگم این خواب انشااله خیره صدقه ام بدید.
111654
نام: هدی
شهر: اصحاب کهف
تاریخ: 5/29/2013 7:25:24 AM
کاربر مهمان
  تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد...

سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟

صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست،کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید: چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟

آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!!!

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امید را از دست داد زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که شاید علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند .

خدا خیر محض است.
ghasedake2020.blogfa.com
111653
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 5/29/2013 7:23:00 AM
کاربر مهمان
 


یا بقیه الله ...


بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است
گل زیبای نرگس . . .



" اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم "
<<ابتدا <قبلی 11172 11171 11170 11169 11168 11167 11166 11165 11164 11163 11162 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved