اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
111242 |
نام:
مجتبی
شهر:
تهران
تاریخ:
5/22/2013 8:06:45 PM
کاربر مهمان
|
آقا جان تا کی تنهایی، تا کی دوری تو رو تحمل کنم، بغض گلویم را گرفته، اشکم چشمانم را پر کرده، آقا جان دیگه تاب دوری تو رو ندارم، دعایم کن.
|
|
111241 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهر عشق
تاریخ:
5/22/2013 7:52:36 PM
کاربر مهمان
|
هدی اصحاب کهف دوباره میگوییم رفتی اعتکاف مرا و دو فرزندم وشوهرم را خیلی خیلی دعا کن در لیستت دوباره بنویس ای مطهره تو قطعا بهشتی هستی رفتی بهشت ما را یاد نبر دعایم کن ببین تا حالا به کسی اینطوری التماس دعا نگفته بودم ای مطهره
|
|
111240 |
نام:
هدی
شهر:
اصحاب کهف
تاریخ:
5/22/2013 7:23:32 PM
کاربر مهمان
|
خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم ...
چرا ؟!
نمیدونم شاید فکر میکنم : " چون بهم لطف کردی و منو آفریدی ، مدیون من شدی ! "
خدایا ببخش که همیشه به فکر معامله کردن با تو بودم : ... " خدایا اگه فلان کارو واسم انجام بدی ... منم قول میدم که فلان و بهمان ... "
خنده ام میگیره شاید هم گریه ، تو میدونی که نمیتونم سر قولم بمونم؛ ولی جوابم رو با محبتت دادی ... خدایا آخه چرا ؟
خدایا من دردونه ی مخلوقاتتم و شاید به همین خاطر ننر بار اومدم ...
خدایا من باهات کلی حرف دارم و تو هم همیشه برام وقت داشتی و داری
خدایا من فکر میکنم تو خیلی عاشقم بودی و هستی
تو هزاران نشونه برام فرستادی
تو اینقدر عاشقم بودی و هستی که شریف ترین انسانها رو برای رسوندن پیغامت برام انتخاب کردی و فرستادی ، و بهترینشون، همونی که از ابتدا به امین بودن معروف بود ...
خدایا تو خیلی بهم پوئن و امتیاز دادی، ولی من دارم می بازم
من دارم به خودم می بازم ...
باختی بزرگتر از این وجود داره که فقط وقتی سر و کله ام دور و برت پیدا میشه که دچار مشکلی شده باشم ؟
خدایا این دستهای منه
همونی که همیشه بطرفت درازه
و این هم سری که جلوی همه خم شده
ولی افسوس از یکبار طاعتِ با صداقت برای اطاعت
خدایا ... این منم ... اشرف مخلوقاتت ... جانشین تو بر روی زمین ...
همونی که وقتی منو آفریدی خودت رو احسن الخالقین نامیدی
خدایا من دارم به خودم می بازم
خدایا دستم رو بگیر ...
دست کسی رو که
امیدی به طاعت ناچیز و ریایی خودش نداره ...
منبع:foshtom.persianblog.ir
|
|
111239 |
نام:
راستین
شهر:
حرف دل
تاریخ:
5/22/2013 7:01:01 PM
کاربر مهمان
|
سلام شیدا جان امیدوارم با خبرای خوب برگردی.زیارت امام رضا هم رفتی سلام منو بهش برسون.حالا که داری میری کی ختم هارو ادامه بده؟؟؟ سادات حسینی دوست خوبم انشاا... اگه خوشبخت میشی بشه اگه نه که هیچی. خدایا شکرت که بزرگترین دغدغه ی زندگیم امتحانامه. بچه ها فردا امتحان فیزیولوژی گیاهی دارم نمیدونم اطلاعاتی دارید یا نه خودمم نمیدونم :) خلاصه دعا کنید 17 به بالا بشم.خداجون کمکم کن.من آرومم نمیدونم تا فردا قاطی کنم یا نه.ولی خدا شکرت که الان خوبم.
|
|
111238 |
نام:
خدايا هرچه تو بنامي...
شهر:
ملكوت...
تاریخ:
5/22/2013 6:56:23 PM
کاربر مهمان
|
*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله*يا الله* يا رحيم ... سلام عليكم محتاج دعا بزرگوار از شهر تهران: ببخشيد ميخواستم اگه ناراحت نميشين يه سوال ازتون بپرسم البته اگرم خواستين جواب ندين البته اولش بگم ها باور كنيد به جون خودم هيچ منظوري ندارم ميدونيد منم تو يه فلسفه ي موندم عين شما:من يه بنده خدايي رو با واسطه ميشناسم كه مشكلات و مصيبتاش خيلي بيشتر ازشماست خيلي بيشترها ولي هر وقت ازش ميپرسن بابا يه آهي يه ناله ي يه شكوه يي يه فعاني يه بار بگو خداچرا؟؟؟ميدونيد هميشه يه جمله ميگه نه بيشتر نه كمتر همچنان راسخ و استوار:مگه جز زيبايي هم ميشه چيزه ديگه يي از خدا ديد من كه نديدم،شما چطور؟؟؟...اونوقته كه من واقعا كم ميارم و با اين عقل ناقصم تو فلسفش ميمونم... مومن خدا اگه شما فلسفشو فهميدين ميشه به منم بگيد ممنون ميشم ضمنا يه لطفي ميشه واسه منم دعا كنيد خدا خيرتون بده مومن خدا يا حق
|
|
111237 |
نام:
حامی جلیلی
شهر:
ایران
تاریخ:
5/22/2013 6:50:51 PM
کاربر مهمان
|
سعید جلیلی را از زمستان ۷۸ میشناسم؛ زمانی که کاندیدای انتخابات مجلس ششم در مشهد شد. در یکی از جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخش یکی از بچهحزباللهیها ازش پرسید: «آقای جلیلی! شما جبهه رفتهاید؟». هنوز خیلیها متوجه مصنوعی بودن پای سعید جلیلی نشده بودند. اینطور وقتها من باشم، پای مصنوعیام را روی میز میگذارم و میگویم: ریا نشه، بله! سعید جلیلی اما گفت: یک کمی بودم! این طرز جواب دادن سعید جلیلی، سؤالکننده را به شک انداخت که شاید دکتر جلیلی جبهه نرفته؛ یا فقط سری به جبهه زده بوده. پرسید: چقدر؟ آقای جلیلی دوباره گفت: «کمی». حالا شک جوان باز هم بیشتر شد و گفت: «آقای جلیلی شفاف باشید؛ چقدر جبهه بودهاید؟» و هرچه او اصرار کرد، آقای جلیلی با لبخند، بالاخره جواب جوان را درست نداد؛ چه برسد به اینکه بگوید جانباز است و پای راستش مصنوعی است. آن روزها خبرنگار بودم. سردبیر، من را به همایشی فرستاده بود که قرار بود سعید جلیلی از سخنرانانش باشد. گفته بود فقط بروم و با سعید جلیلی مصاحبه کنم و برگردم. سخنرانی سعید جلیلی که تمام شد، خبرنگارها ریختند دورش که سؤال بپرسند؛ ولی دکتر جلیلی گفت: امروز مصاحبه نمیکنم. خبرنگارها سابقۀ اینطور چیزها را زیاد دارند. ولی گاهی در بین خبرنگارها کسی که اصرار بیشتری به مصاحبه دارد، دنبال مقام مسئول میرود تا در یک جای خلوت و بهدور از چشم بقیۀ خبرنگارها مصاحبهاش را انجام دهد. معمولاً هم مسئولین اینطور وقتها خبرنگار را دست خالی برنمیگردانند. من هم طبق همین سنت، دنبال دکتر جلیلی رفتم تا جایی که خبرنگار دیگری نیست، مصاحبهام را انجام دهم. اگر مصاحبه نمیکردم، رفتنم به آن همایش، کلاً بیخاصیت بود. پشت سر دکتر جلیلی رفتم تا جایی که خلوتتر بود. سلام کردم؛ برگشت و خیلی گرم احوالپرسی کرد از خودم و خانواده. بعد از احوالپرسی گفتم: «آقای دکتر! من امروز فقط برای پرسیدن یک سؤال از شما به این همایش فرستاده شده بودم. لطفا دست خالی برم نگردانید.» با لبخند و خندهای که معمولاً جلوی دوربینها کمتر از او دیده میشود(!)، جواب داد: نه؛ الان بقیۀ خبرنگارها را رد کردم و اگر جواب شما را بدهم، پارتیبازی میشود! با شناخت و سابقهای که ازش داشتم، میدانستم که وقتی میگوید «نه»، یعنی نه! با این حال، دوباره توضیح دادم که آقای دکتر، اگر با من مصاحبه نکنید، امروزِ من کلاً به فنا رفته! اما مصاحبه نکرد تا شائبۀ پارتیبازی پیش نیاید! به گمانم اواخر سال ۸۴ یا اوایل سال ۸۵ بود. چند ماهی از سمت جدید دکتر جلیلی گذشته بود که معاون اروپا-آمریکای وزیر خارجه شده بود. هنوز چهرهاش رسانهای نبود و کسی هم نمیشناختش. جمعهای در مشهد، با خانمم رفته بودیم نماز جمعه. از نماز جمعه که برمیگشتیم، هنوز در محدودۀ حرم بودیم که سعید جلیلی را تنها دیدم. به خانمم نشانش دادم و گفتم: کسی باور میکند این آقا، مهمترین معاون وزیر خارجه است؟! سلام و علیکی کردیم با دکتر و رد شدیم. از بابالجواد بیرون رفتیم. به گمانم موتور داشتم. تا رفتیم موتور را برداریم و برویم، کمی طول کشید. سوار موتور که شدیم، دویست-سیصد متر جلوتر آقای جلیلی را دیدم که بدون وسیله دارد کنار خیابان پیاده میرود و ظاهرا دنبال وسیلهای میگردد تا سوار شود. سعید جلیلی خودش مشهدی است و میداند که اینطور وقتها بیرون حرم امام رضا فقط تاکسی دربست پیدا میشود؛ و گرنه بسختی میشود تاکسی پیدا کرد. حالا آقای معاون وزیر، نهتنها ماشین و راننده ن
|
|
111236 |
نام:
هدی
شهر:
اصحاب کهف
تاریخ:
5/22/2013 6:42:58 PM
کاربر مهمان
|
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!! بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم...
بیا تا دل کوچــــــــــکم را خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!
خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره.. که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!
بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن... که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!
خدایـــا کمـــک کـــن : که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد...
کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش... مبـــادا بمیـــرد...!!!
خــــدایــا دلــــــم را که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت...
اگر چه شــــــکســــــته!!! شبــــی می فرســــتم بــرایــت...!!!
منبع:love-behnam.blogfa.com
|
|
111235 |
نام:
هدی
شهر:
اصحاب کهف
تاریخ:
5/22/2013 6:21:07 PM
کاربر مهمان
|
بنام خدای مهربونم.....راستین عزیزم چشم لایق باشم حتمادعاگوت هستم عزیزم.***غریبه ازغریبستون من اهل شیرازنیستم.فکرکنم اشتباه گرفتین.ثبت صلوات هم برعهده ی من نیس.ولی حتما بیادتون هستم.ازشماهم التماس دعا دارم.****.صبر مادربزرگوارومهربونم من حقیرترازاونیم که دعاگوی شماباشم.ولی چشم حتمابیادتون هستم.مارال ممنونم عزیزم.چشم.ازشماهم التماس دعادارم.ممنونم ازلطفتون.***زینب جان چشم خواهرخوبم.منکه مثل شما اسمونی نیستم.خواهرخوب ودلپاکم تروخدابرامن حقیردعاکن گلم.توخیلی خوبی.***فاطمه جان ازباغملک سپاسگزارم.چشم دعاگوتون هستم وهمچنین ازشما التماس دعادارم*********جناب سیف الدوله هنوزحال فرزندتون خوب نشده؟نگرانش شدم.حضورهم ندارین.برای سلامتیش صلوات نذرکردم.منتظرخبرخوشتون هستم.ان شاء الله حالش زودخوب بشه.کاش بیاین منوازحالش باخبرکنین.جدانگرانم.امیدوارم چیزخاصی نباشه.خداوندپشت وپناهتون برادرم.*********خوبان حرف دلی که منوقابل دونستن والتماس دعاگفتن خیلی ممنون ازلطفتون.راستش امروز اسم تک تکتونو تو دفترچم یادداشت کردم که مباداکسی ازقلم بیافته وشرمندش بشم.اونایی هم که ازقدیم یادم مونده وحضورداشتن مثل فدای اقاوخاک پای مولاو...روهم نوشتم.میخوام اونجا تک تک اسم ببرم.من خیلی مدیون اینجاوبچه های باصفاشم.شماخیلی خوبین.خیلیم دوستون دارم.ازشماخوبان التماس دعا دارم.من حقیر رو هم تولیست دعاهاتون قراربدین.ممنونم ازتون*******راستش ازدیروزمیخوام یه احساسموتوصیف کنم شک داشتم بگم یانه.گفتم ریانه.ولی اونجاروبهتون معرفی میکنم اگردوست داشتین شماهم تجربش کنین.دیروز دنبال مطلب برای اینجابودم.ناخود آگاه داخل وبلاگی رفتم که ازاهدای عضو وسایتش نوشته بود.ویه سری مطالب راجب این موضوع.گوشه سمت راستشم ادرس سایت اهدارو زده بود.منم رفتم اونجا وثبت نام کردم.نمیدونین همینکه داشتم مشخصاتمومی نوشتم عجیب حالی بهم دست داده بود.لذت وارامش عجیبی وجودم روفراگرفته بود.همیشه آرزوم این بوده که اگرخدونداجلی روبرام مقدرکرده بصورت مرگ مغزی باشه تا ازجسمم افرادی بتونن استفاده کنن.وبتونم به افرادنیازمندبه عضوزندگی ببخشم.قبل ازاین ماجراهم بارهابه خانوادم وهمسرم گفته بودم اگردچارسانحه ای شدم عضوهامواهداکننن.ولی دیروزخودم بامیل خودم رفتم وثبت نام کردم.احساس عجیبی بهم دست داد که جدانمیتونم توصیفش کنم.تروخدا دعاکنین اونطوری بمیرم که آرزوشودارم.همسرمم بهم گفت براش ثبت نام کنم.خیلی جالب بودبرام این اتفاق قشنگ. بازهم خداوندمنوشامل لطفش کرد.بازهم توفیق به من عطاکرد.خداونداچطورشکراینهمه رحمتت روبجابیارم.خداچقدرمهربون.چقدرتوخوبی.سپاس.سپاس.سپاس........سایتش اینه اگرخواستین.www.ehda.ir
|
|
111234 |
نام:
f
شهر:
f
تاریخ:
5/22/2013 5:28:30 PM
کاربر مهمان
|
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
|
|
111233 |
نام:
هادی
شهر:
فارس
تاریخ:
5/22/2013 5:28:18 PM
کاربر مهمان
|
قابل توجه اهل دلی های محترم ازاین لحظه به بعد اسم شهراین حقیر از فارس به کانال کمیل تغییر یافت**** اینوگفتم برای اونایی که میخوان صلوات ثبت کنن*****ازاین لحظه به بعد هادی از کانال کمیل در خدمت شماست
|
|