اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
111002 |
نام:
علی
شهر:
اصفهان
تاریخ:
5/19/2013 3:45:34 PM
کاربر مهمان
|
سلام.هرکی مطلب من رامی خواند بداند که من دوستی دارم که گول آدم هایی رامی خورد که بدی او رامی خواهند.نام او...........است.
|
|
111001 |
نام:
جواد نصرتی
شهر:
تهران
تاریخ:
5/19/2013 3:31:55 PM
کاربر مهمان
|
با سلام خیلی دوست دارم با رهبرم دیدار داشته باشم اما نمیدونم چطوری میشود آقا رو زیارت کنم لطفا راهنماییم کنین تو رو خدا جوابمو به ایمیلم بفرستین
|
|
111000 |
نام:
مريم
شهر:
تهران
تاریخ:
5/19/2013 3:28:34 PM
کاربر مهمان
|
با سلام و عرض ادب يك بيتي هست كه علامه طباطبائي اون رو مي خونده، من كه خيلي اين بيت دوست دارم حيفم اومد براي شما عزيزان نگم.
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش كي روي؟ ره ز كه پرسي ؟ چه كني ؟ چون باشي.
التماس دعا
|
|
110999 |
نام:
بن بست
شهر:
تهران
تاریخ:
5/19/2013 3:03:52 PM
کاربر مهمان
|
سلام
یه سوال:
به یه عاشق چجوری میشه گفت :
عاشقی یعنی چی ؟؟؟؟؟....
|
|
110998 |
نام:
الما
شهر:
تبریز
تاریخ:
5/19/2013 3:00:37 PM
کاربر مهمان
|
چه بگویم به شما بهتر از نام علی خدا نامی نیست سلام ......................از این مدیر مهترم ممنونمکه این سایت وقرارداد تاحف دلمونو بگیم حرف دلم حرف دلم اینه که فقط تورو خدا نماز به خونین
|
|
110997 |
نام:
سایه
شهر:
زیرسایه خدا
تاریخ:
5/19/2013 2:34:33 PM
کاربر مهمان
|
سلام به تمامی دوستان بزرگوار. لازم میدونم درابتدا شهادت دوست بزگوار که هرگز سعادت هم صحبتی شون رو نداشتم رو تسلیت بگم. والا دراین موقعیت باوربفرمایید نمیدونم چی بایدبگم اما چه کنم از دست این راتا خانم که دلش قدگنجشکه. الان ایشون سرجلسه امتحان تشریف دارن. ازمن خواستن بیام ازهمتون عذرخواهی کنم.ایشون فرمودن باتوجه به گردوخاکی که دیشب بپا کردن روشون نمیشه بیان وقتی کامنتهای پراز محبت شماها رو خوندن. گفتن خیلی شرمنده هستن. ویک پیام بلند بالا برای من فرستاده. ماشالله واسه خودش فامیلی جورکرده اینجا.امان از دست این دخترخانم بانمک.ازهمتون عذرخواهی کرده. قرارشدخودش مثل شیربیاد و عذرخواهی کنه. موفق باشید
|
|
110996 |
نام:
زينب
شهر:
اصفهان
تاریخ:
5/19/2013 2:12:23 PM
کاربر مهمان
|
شهادت را نه در جنگ در مبارزه مي دهند
ما هنوز شهادتي بي درد مي طلبيم غافل كه شهادت را جز به اهل درد مي دهند
****************** شكر الله شيعه اي نامي شديم
اهل جمهوري اسلامي شديم
از امام خميني(ر) درد عشق اموختيم
در تنور جنگ و جبهه سوختيم
بيعتي كرديم با سيد علي راه حق در قول و فعلش منجلي
|
|
110995 |
نام:
زينب
شهر:
اصفهان
تاریخ:
5/19/2013 1:58:13 PM
کاربر مهمان
|
سلام خدمت خانم صبر از هفت شهر عشق نميدونم در جواب پيامت چي بنويسم جز اينكه بگم من عاشق خداي خودم هستم با همه وجودم و از ته دلم دارم اين حرف ميزنم و با خداي خودم حرف ميزنم و باور كن خدا بام حرف ميزنه جدي ميگم صداش ميشنوم حتي يبار ازش با همه وجودم خواستم جاي گاه خودم تو اون دنيا نشونم بده و نشانم داد بهمين خاطر من چيزي كه زميني باشه نميخوام چون بدرد نميخوره ولي دوست ندارم عمرم زياد باشه چون عمر زياد گناهان ادم هم زياد ميشه پس برام دعا كنيد زود بميرم همينطور كه اينجا بارها نوشتم دوست دارم عمرم كوتاه ولي مفيد نميدانم چكار كنم كه ادم مفيدي باشم شايد لياقت ندارم حالا اين شعر بخون با همه وجودت و تفكيكش كن ببين چه پيامي داره من روزي چند بار ميخونمش
گفتم: خدايا از همه دلگيرم گفت: حتي از من؟
گفتم: خدايا دلم را ربودند گفت: پيش از من؟
گفتم: خدايا چقدر دوري گفت: تو يا من؟ گفتم: خدايا تنهاترينم گفت: پس من؟
گفتم: خدايا كمك خواستم گفت: از غير من؟
گفتم: خدايا دوستش دارم گفت: پيش از من؟
گفتم: خدايا اينقدر نگو من گفت: ديوانه من توأم
|
|
110994 |
نام:
مهرنوش
شهر:
مشهد
تاریخ:
5/19/2013 1:21:26 PM
کاربر مهمان
|
حرفای دلو خوندم...حرف دلم با بقیه فرق داره...ازیناس که باید تو وبلاگای دیگه نوشت...ولی من دوس دارم اینجا بنویسم... بهم گفتن جز خدا به کسی نگو چیکار کردی...گفتن خدا فقط دوس داره بنده اش جلو خودش سرش خم باشه نه بنده های دیگه اش...اما تو پرسیدی و من راست گفتم و تو رفتی...گفتی اره فقط خدا میتونه تورو ببخشه...من هیچ وقت بهت دروغ نگفتم...تو باور نکردی پشیمونی منو...خدا باور کرد توبه منو...تو رفتی...اما نه تنها...روح منو بردی...من از خدا دور شده بودم...فک کردم از طرفش امدی...تا من و تو وخدا دستامونو بزاریم تو دست هم...اما تو منو انداختی تو بغل خدا و رفتی...خوب جایی انداختی...تنها جایی که بدون تو هم شیرینه...هرشب تو بغلش گریه میکنم...بهش میگم مگه تو خودت واسه حس ما پادرمیونی نکردی؟؟؟...خدا هم هرشب بهم میگه صبر کن مهرنوشم...تحمل کن...میگه:لا تحزنون...میگه"ما شما را نجات میدهیم"...شمارو به فاطمه تون قسم مارو زودتر نجات دهید...هی من بی تابی میکنم هی خدا میگه"الیس الله بکاف عبده"...من دوباره اروم میشم تو بغلش خوابم میبره اما تو میای تو خوابم...بهت میگم بیا دوباره ۳تایی شیم...لبخند میزنی و میگی جات خوبه نگران نباش...میگم خدایا دلم برای خودم تنگ شده...برای خنده های بلندم برای برق چشمام برای ارامشم برای غرورم...بهم میگه مگه نمیخوای بخشیده شی...پس تاوان گناهتو پس بده...میگه مهرنوشم تو از این امتحان سربلند بیرون بیا اگه من دستتو نگرفتم بلندت کنم...خدایا مگه سربلند بیرون نیومدم؟؟؟...خدایا تورو خدا زود تر دستامو بگیر...من میترسم از این ادما...میترسم از این روزا...من کفتر جلدتم...صد بار دیگه هم پسم بزنی باز میام پیشت تنها پناه من...خدایا این روزا تموم میشه مگه نه؟؟...تو رفتی...انگار که یه تیکه از من رفت...خدایا من منتظرم تا تو فرشتمو بهم پس بدی...منتظر"ان مع العسر یسرا" هستم... عزیزم چه خوب که اومدی تا من بفهمم پاکی نمرده...نجابت هنوز خریدار داره...چه خوب که اومدی تا من بفهمم چه قدر نگاهت زیباس نه چشمات..."منجی" من نکنه "جانی" بشی...نکنه ببینی مریض شدیمو و ساده ازم عبور کنی...مگه میشه منو فراموش کنی...من هنوز همون چشمای عسلی رو دارم فرقی نکرده فقط یکم عسلش با اشک قاطی شده...من هنوز همونم که از غمگین شدنت فرو ریختم...تو همونی که واسه من بغض شبت باز شد...تموم میشه این روزا..میبینم که باز ما ۳تایی میشیم...دوست دارم و بیشتر از خودت خالقتو...
|
|
110993 |
نام:
هدی
شهر:
اصحاب کهف
تاریخ:
5/19/2013 1:13:38 PM
کاربر مهمان
|
بنام خدای مهربونم...سلام به همهی خوبان حرف دل ومدیریت محترم......آیه ازمردادسرد بسیارسپاسگزارم .التماس دعا****گدای فاطمه از بی نشونی!!!!.چی شده ؟کجا؟هیچ انسانی بی عیب ونقص وبدون گناه نیس.اینجاهم ماتعیین نمیکنیم کی قبول بشه کی نشه.ماهمه مهمانیم دراینجا.توسط صاحبخانه مون آقاسیدمرتضی دعوت شدیم.من خودمم یکی ازگناهکارترینشم.چرا ناراحت شدی؟همینکه فهمیدی اشتباه کردی وهمینکه فهمیدی مرتکب گناه شدی وتصمیم به جبران وتوبه داری خیلی ارزشمنده.این خودش شروع راهه.اینجاهم برحسب عمومی بودن ومعنوی بودن فضانمیشه هرحرفی روبیان کرد.همینکه پادراینجاگذاشتی یعنی دعوت شدی.پس بمون وحرف دلتوبزن.بمون ودرد دل کن.کمکی هم باشه مطمئنم بچه های حرف دل دریغ نمیکنن.همینطورکه برامن حقیردریغ نکردن.بهترازاینجاکجابری؟منتظرحضورودلنوشته هات هستم.التماس دعا
|
|