اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
110662 |
نام:
خدايا هرچه تو بنامي...
شهر:
ملكوت اعلي
تاریخ:
5/14/2013 11:10:12 AM
کاربر مهمان
|
يا الله...يا الله...يا الله... توكلت علي الله... *سلام،خواهرم،مهربانم،آيه از مرداد گرم،گرم،گرم* خواهرم ميداني وقتي شما براي نوشته هادي بزرگوار گريه كردين،منم با خوندن حرف دل شما،نوشته بودين شايد دخترتون يه هفته تب كنه گريه كردم و دعاكردم واز خدا خواستم كه دختر نازتون،ماهتون مهديس عزيز نه تب كنه، نه دلتنگ باباش بشه،ان شاالله،ميدونيد امروز كه رفته بودم امامزاده براي شما و دخترتون دعا كردم،البته ميدونم ها شرمنده و روسياهم،اما از آقا سيد اولاد پيغمبر صاحب حرم كلي خواهش كردم كه واسطه بشن پيش خدا تا خودش هر چي خوبي و خيره بهتون بده و هميشه خودش مواظب شما ومهديس جون باشه وهروقت مهديس دلتنگ باباش شد خودش بياد ودس بكشه روسرش و بهش بگه ببين گلم،نازم،همه دوس دارن بيان درخونم و ازم بخوان كه حالشونو بپرسم،ميبيني چقدردوست دارم خودم اومدم وحالت و ميپرسم،خودم نازتو ميكشم،خودم به عوض همه اونايي كه دوست ندارن،دوست دارم،به عوض همه اونايي كه بهت زخم زبون ميزنن و ناراحتت ميكنن،مرحم زخمت ميشم،يار دلتنگيات،صنگ صبور غصه هات،اصلا خودم ميشم هم بابات،ميشم دادشت،ميشم آبجيت،خوبه،اصلا دوس داري برات قصه يه دختري رو بگم كه باباش خيلي دوسش داشت و اون باباشو،آخه باباي اون كه از اين باباي خوب معموليا نبود،باباي اون خيلي خيلي خيلي خوب بود،باباي اون حاضربودبه خاطرمن ازهمه چيزاي خوبي كه داشت بگذره وبياد پيش خودم،آخه منم خوباروخيلي دوس دارم وميخوام هرچيزخوبي روكه دارم زودتر بهشون بدم،آخه خودم قول دادم به بنده هاي خوبم،ميدوني اين دنيا ازاين همه چيزاي خوب كه خودم اون بالا دارم، نداره كه،آره گلم،آره مهربونم،ميدوني باباي اين دختر قصه ما يه روزاومد كه نتونست به دختركوچولوي مهربونش كه عاشق باباش بودو خيلي تشنش بود آب بده،يعني نزاشتن كه بهش آب بده،مي ببيني يه دختري بوده مثل توكه بابش نتونسته بهش آب بده،به جاش خودم هم بهت آب ميدم،هم نون ميدم،هم يه عالمه چيزاي خوب ديگه،اصلا ميخواي دستت و بذارم تودست دختر قصه مون كه هروقت دلتنگ بابات شدي،از خوبياش بهت ياد بده،خودمم كه دوست دارم وفقط كافيه يه كم يه كم يه كم كه دلت واسم تنگ شد قول بدي زود خودموصداكني اونوقته كه منم بهت ميگم سلام ببين من هميشه پشت سرتم مواظبتم ديدي حالا؟؟؟ خواهرم حالام منم به دختر نازت ميگم مهديس جونم ببين اگه بابا نداري، به جاش يه مامان خوب ومهربون داري كه هميشه مواظبته هميشه دوست داره هميشه دلتنگ دلتنگيات ودلشاد شاديات،خدا خودش مامانتو برات حفظ كنه وتورو براي مامانت وهردوتونو عاقبت بخير ان شاأالله.ياحق ضمنا تبريك بابت اسم زيباتون:آيه،خدا دلتونو شادكنه كه دل راتا رو شاد كردين.
|
|
110661 |
نام:
شیعه علی
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
5/14/2013 10:55:02 AM
کاربر مهمان
|
بنام او که هرچه داریم از اوست
دلم گرفته اومد اینجا در این شهر که حرف اولش پارتی بازی منی که پارتیم خدای باید کجا برم دنبال کارم میگن باید فوق دیپلم داشته باشی میگم دارم میگن خبرت میدیم خبری که ازشون نشد خودم خبر دار شدم چیپلمه بردن سر کار آخه چرا چون طرف خواهر شوهرش کارمند شهرداریه شوهرش کارمند شهرداری شما که پارتی ندارین ۸تون گروه ۹تون بشین تو خونه کار مال کسی توی این شهر یا همه شهرهای دیگه پارتی داشته باشی والا باید دنبال ایه لقمه نون باشی ....بری که خدا آنروز واسه دخترهای مملکت ما نیاره از ایه خانواده فقیری با یک بدبختی درس می خونی شب تا صبح بیدار می مونی که خدای نکرده بیفتی این پولی که این ترم بابت درس دادی دوباره ندی که شرمنده پدر ومادرت باشی اما حیف .درس ما ما فقیرها نیست مال کسیه خانه آنچنانی داره. غیره داره دلم پره خدا دادم به کی بگم به کی خریت کردم دوباره شروع به خوندن درس کردم برای لیسانس اما موندم چکار کنم خداااااااااااااااااااااااااا دلم داره میتکره اینجا زندگی کم آوردم میخوام نباشم وقتی سربار خانواده خودم هستم راحتم کن
|
|
110660 |
نام:
خسته(امیدوارسرحال)
شهر:
دنیای فانی
تاریخ:
5/14/2013 10:48:08 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدا...سلاااااااااااااام.سلام.سلام به همه ی خوبان حرف دلی.خوبین؟؟؟منم به نوبه ی خودم شهادت امام هادی به همه ی شیعیان تسلیت میگم......دوستان منویادتون هست؟؟؟ببخشین یهو غیبم زد.بی وفانبودم.بیادتون بودم وگاهی هم میومدم مطالبتون رومیخوندم.راستش باخودم عهدکردم که تازمانیکه مطمئن نشدم واون کار روترک نکردم اینجا پیام نذارم.خواستم با سربلندی برگردم.ولی الان خیلــــــــــــی خوشحالـــــــــــم.الان میتونم سرموبالابگیرم وبگم رهاشدم.یادتونه چقدرنا امیدوخسته بودم.چقدر از خودم بیزاربودم.چقدرعذاب وجدان داشتم.چقدر اشتباه میکردم.خدایاشکـــــــــــــرت.الان اونجوری نیستما.عالی عالیم.تازه دارم به معنای واقعی نفس میکشم.ارامش رودارم میچشم.غیر ازخودم دونفردیگه رو هم ازاون فضاکشیدم بیرون.اوناهم خیلی خوشحالن.اوناهم بخودشون اومدن ودارن جبران میکنن.نمیدونین چقدراحساس سبکی میکنم.هر روزکه پامیشدم آرزوی مرگمومیکردم ولی الان نه.الان میگم خدایاشکرت یروز دیگه زنده هستم ویروزدیگه فرصت جبران اشتباهاتمودارم.دارم خداروباتمام وجودم حس میکنم.خداااااااااااااااااااااا دیونه وارمیپرستمت.خدااااااااااااااا فقط توووووووووووووووووووو.دیگه قول میدم ازدرخونه ی تونا امیدنشم وسرازناکجا آباد دربیارم.وای بچه ها نمیدونین چه لذتی داره لذت بندگی کردن.چه لذتی داره وقتی حس کنی تو آغوش خدایی.00000000000تک تک خوبان حرف دلی ومدیریت محترم حرف دل که همچنین فضایی رودراینجا ایجادکردندکه کسانی مثل من بتونن بیان وحرفشونوبزنن وبوسیله ی دوستان کمک بشن کمال تشکر رودارم..بخاطرکمکاودعاهایی که درحقم کردین خیلی خیلی ممنونم.000جناب سیف الدوله برادرم خوشحالم که هنوزهم هستین.بسیارسپاسگذارم بخاطرلطفی که به بنده ی حقیرکردین.لطفتونوهرگزیادم نمیره .اجرتون با فاطمه الزهرا س ......خداااااااااااااا جوووووووووووووووونم خیلی دوســـــــــــــــــتــــــ دارمــــــــــــ.خدااااااااااااااااا قول قول میدم جبران کنم.قول میدم ازشرمندگیت دربیام.هرچندتاعمردارم شرمنده ی خوبیاتم.شرمنده گناهانمم. ولی سعی میکنم تاجاییکه بتونم بخشیشوجبران کنم.خداسعی میکنم دیگه خطانرم.خواستم برم قبلش یه پس گردنی محکم بهم بزن تا بیجاکنم خطابرم.قربون مهربونیت برم خداااااااااا.نمیدونم چجوری ازت بگم.کم میارم دربرابرمهربونیات.سعی میکنم دیگه ناراحتت کنم.قربونت برم خدااااااااااااااااااا.احساسم قابل توصیف نیس.ولی خیلی دوست دارم.خیلی آرومم خداااااااااا.توروداشته باشم همه چی دارممممممممم.خدا دیگه پیدات کردم.نمیذارم گمت کنم خدا.دیگه نمیخوام گم بشم.خدا میخوام همه چیزم بشی.میخوام بازم بیشترحست کنم.میدونم که منومیبخشی.میدونم که بازم دوسم داری.دیگه نا امیدنمیشم.هرجورباشم بازهم منومیپذیری در درگاهت.هرچی کشیدم ازهمین نا امیدیم بود.دوستان خواهش میکنم تحت هیچ شرایطی نا امیدنشین.خدا همه جوره دوسمون داره.همینکه زنده ایم یعنی دوسمون داره.یعنی فرصت جبران داریم.یعنی میتونیم دوباره شروع کنیم.هرچقدرهم گناهکارباشیم هرچقدرگناهامون بزرگ باشه ازرحمت خداکه بزرگترنیس.بزرگی خداکجا.....بزرگی گناهان ماکجا.خداخیلی صبور ومهربونه. نا امیدنشین ازدرگاهش.شرمنده گناهانتون باشین ولی نا امیدنشین. من خودم به نسبت گذشته ام کمترسراغ خدامیرفتم.اونقدازخودم نالیدم.اونقدرخودموکوچیک کردم.اونقدگفتم خدا منونمیبینه.گفتم من بدم خدا دوسم نداره که توراه نادرست افتادم.ولی اون راه نادرست هرچندبرای من تلخ بودولی باعث شد دوباره خودم وخدای خودموپیداکنم.دوباره جبران میکنم.قبل ازاینکه شمامثل من خطابرین نا امیدنشین
|
|
110659 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
5/14/2013 10:44:02 AM
کاربر مهمان
|
یا لطیف ارحم عبدک الضعیف
خدايا به خاطر همه نفس هايي كه بي ياد تو كشيدم از من بگذر
یا زهرا ... یا زهرا ...
|
|
110658 |
نام:
فاطمه
شهر:
قاین
تاریخ:
5/14/2013 10:29:09 AM
کاربر مهمان
|
سلام زینب جان به یاد همه بودم وبرای همه دعا کردم ایه جان من فقط یه روزمشهدبودم انشالله که حاجتت روابشه خوشحال شدم که اسم توعوض کردی التماس دعاشادباشین وخوش
|
|
110657 |
نام:
حامد مرادی معتقد
شهر:
تهران
تاریخ:
5/14/2013 9:47:30 AM
کاربر مهمان
|
با سلام امام هادی(ع):هرکس خداوند را مطیع باشد خداوند کاری میکند که دیگران نیز مطیع او باشند با تشکر فراوان از همه خوبیهای شما التماس دعا یاعلی مدد
|
|
110656 |
نام:
زهرا
شهر:
مدينه فاضله
تاریخ:
5/14/2013 9:35:43 AM
کاربر مهمان
|
باسلام.زينب خانم خواهرگلم اسم منم بنويس.
الهي بحق حضرت زهرا همه حاجت روابشن
امين يارب العالمين
|
|
110655 |
نام:
بيتا
شهر:
تاریخ:
5/14/2013 9:29:35 AM
کاربر مهمان
|
من با ي نفر دوست بودم مادرم نميذاره باهاش ازدواج كنم استخاره كردم كه ازدواج كنم باكس ديگه يانه بد اومد .بااونم ازدواج كنم بد اومد به نظر شماهيچوقت شوهر نكنم؟؟؟؟
|
|
110654 |
نام:
سید
شهر:
عالم مجردات
تاریخ:
5/14/2013 9:28:40 AM
کاربر مهمان
|
سلام .(... یک بچه کوچیکه 5شیش ساله که دستشو داده دست مادرجونه باقدرعنای بلند ولی خمیده تومشکلات که چارقدمشکی ،خاکی، محکم، با اون یکی دست ولباس بچه پاره پوره اونقدر که رنگش معلوم نیست خلاصه خاکستری وبچه بااون یکی دستش تاس برنجی کوچیک که لکه لوکه های سبزه زنگ زده ازهمونایی که توسقاخونه ها میذاشتن داره ویه لنگه دمپایی پلاستیکی به رنگ قهوه ای سوخته از اون قدیمی ها که جلوش جای پنجه پا نداره، بریده شده، توپای بچه که نوک انگشتاش روزمین کشیده میشه ،از بس که مادرش تندمیره اون یکی انگه جامونده وگمشده وگاهی میدوه گاهی مادرش که دوان دوان وحیران به دنبال کلی کار حیاتی که باید انجام بده وثانیه غنیمته ،اون بچه رو ، روهوا میکشه...)
|
|
110653 |
نام:
خدايا هرچه تو بنامي...
شهر:
ملكوت اعلي
تاریخ:
5/14/2013 9:20:15 AM
کاربر مهمان
|
يا الله...يا الله...يا الله... توكلت علي الله... *سلام،برادر خوب و مهربون و روضه خون، حرف دل،اهل دل هود* ببينم هود شما دوس داري همش مهموناي خونه آقاسيدو ناراحت كني،ديدي خانم معلممون صبر،ناراحت بود ونگرانت، چرا زودتر نيومدي ها؟؟؟حالام كه اومدي ميگي يه هزاري به خودت ضرر زدي؟؟؟راستي هزار ريال يا هزار تومان كدومش؟؟؟راستي يه جاي ديگه دقيقا كجاست؟؟؟ستاره سهيل كه شدين،نكنه از كره ماه پيام ميفرستين؟؟؟ميدوني به جاش يه روضه واسه معلم مهربونمون ميخوني واز دلش درمياري،باشه؟؟؟البته اول بگم ها ببخشيدو دوباره ناراحت نشي وبگي سلام اساتيد و نصيحت واين حرفا باشه؟؟؟راستي رسيدن به خير،به به چه اسم رمزخوشگلي،چه شال سبز خوشگلي،صاحبش شفيع روزاي خوشي و ناخوشيت باشه،ان شاالله،شغل جديد مبارك،ببخشيد بزرگوارتاكي بايدمنتظر شنيدن صداتون توكوچه آقاسيد باشيم ها؟راستي وانتت چه رنگيه؟؟؟بابا داداش مايه دار،سرمايه دار،خدارو شكر اين همه داري و بازم ميگي بدشانس،بابا اين دايي ما با يه بنده خداي بافهم و كمالاتي دوسته،اين بنده خدا يه عالمه كارت صدآفرين چيه؟هزارآفرين داره،اصلا كارت هزار آفرين چيه؟مخيه واسه خودش،از اين معدل بالاهاي دانشگاه سراسري تبريز،ميدوني چيكارميكنه؟يه داشقا همون فرغون فكر كنم(راستي معادل فارسيش چي ميشه؟استاد)برداشته،توش ميوه وسبزي ميريزه وتويكي از چهاراهها ميفروشه وهميشه شاكر خداست،ميشه وانتتو بهش قرض بدي؟ثواب داره؟ناراحت كه نشدي دادش هود؟؟؟بهم نميگي كه توكز محنت ديگران بي غمي...؟؟؟اصلا ميگم اگه ناراحت شدي عكس خواهرت ملكوت و شكل يه كلاغ بكش وبا تيركمون بيفت به جون كلاغه تا ناراحتييات و عصبانيات تموم بشه،چطوره؟؟؟البته بگم ها چون از ناچيكو ميترسم،همون تيركمون بهتره،خدارو چي ديدي شايد همه تيرات خطارفت،حالام كه حالت خوب شد و ديگه با كسي دعوا نداري،سرتو ميندازي پايين ومثل يه داداش حرف گوش كن،به همون سبزي و ميوه فروشي ميرسي و بهونه نمياري ومثل اون دفعه كه زرنگي كردي و يه صندلي خالي واسه خودت برداشته بودي و كوله پشتيتو ميذاشتي روشو وهميشه هم ميگفتي،يحيي مياد،يحيي بيا،نگو زرنگ يحيي خودشه و هردوتا صندلي رو واسه خودش برداشته،حالام از زيركار درنري و نگي منتظرم يحيي بياد،يحيي مياد وباهم كارو شروع ميكنيم،ميري و با بسم الله شروع ميكني به كار و خدام به كسب و كارت بركت ميده،ان شاالله... راستي، دوباره نري ستاره سهيل بشي ها،حرف دل، اهل دل منتظرتت ها. ياحق
|
|