اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
110082 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:51:36 AM
کاربر مهمان
|
سلام{ریحانه نظرآبادکرج masoom سیرجان مجتبی شهر ... بن بست تهران مسافر کوچولو ( آرمان) ایرج ری سیدعالم مجردات سعیدسناتورزاهدان اسماخوزستان پریسا شیری کرج مهسا}جان التماس دعا
|
|
110081 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:49:53 AM
کاربر مهمان
|
سلام{سمیه رشت ایمان آسمان محمد تهران تنهایه جایی همین حوالی صدف نوشهر منتظر شفاعت بیرجند بسیجی عبادالله الصالحین فرزندروح الله زهراکاشان}جان التماس دعا
|
|
110080 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:43:17 AM
کاربر مهمان
|
سلام{ آشناخودت میدونی منتظرظهورمنجی قزوین قاسم عادلی رشت گیلان دلتنگ مولا صمدیاسوج سید مهدی جاجرم مجنون مهدي عج سیف الدوله دل داده اقا روشناصیاد پله پله تاملاقات خدا جامانده گمنامان عاشق}جان التماس دعا
|
|
110079 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:42:10 AM
کاربر مهمان
|
سلام{ بدبخت . زهراتهران تنهانیشابور اصغرکوار عقاب تیزاب فاطمه تویسرکان نام: ***شهر: *** علی اکبرشیراز امیرحسین ارومیه محسن کاربد شهر: مهدی پارسیان فهیمه قائمشهر صادق گراش فاطمه قاین عطیه کربلا}جان التماس دعا
|
|
110078 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:40:22 AM
کاربر مهمان
|
سلام{سوگند شهید امیر کبیر مهدیس زنجان روزگار تلخ مرداد سرد فاطمه سلام عزیزان.... محمدtabriz مجتبی کانادا سربدارتهران غریب تنهایی}جان التماس دعا
|
|
110077 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:29:01 AM
کاربر مهمان
|
سلام{رعنا الهام تهران دل آشوب مجنون کویراندیشه هود خاک پای مولا هادی فارس تنهای خسته زینب اصفهان راتا} جان التماس دعا
|
|
110076 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:28:57 AM
کاربر مهمان
|
سلام{فدای آقا نام:چراتوسایت مدح امام علی نردبانی سوی خدا گل یاس چکاوک عاشق زهرامدينه فاضله مارال}جان التماس دعا
|
|
110075 |
نام:
گداعلی
شهر:
کشکول سرا
تاریخ:
5/6/2013 2:28:50 AM
کاربر مهمان
|
سلام{ دسمیه میلاد فریبا زهراسادات خدايا هرچه توبنامي... جزیره ی مجنون محسن اصفهان salamtabriz منم گدای فاطمه}جان التماس دعا
|
|
110074 |
نام:
منتظرظهورمنجی
شهر:
قزوین
تاریخ:
5/6/2013 12:24:09 AM
کاربر مهمان
|
تاریخ ز تکرار خودش گریان است
با نوح بگو که نوبت طوفان است
از مرقد حجربن عدی فهمیدم
از چیست مزار فاطمه پنهان است
اعلام وفادری حجربن عدی[1]
در طول روز نوزدهم مردم نزد امیرالمؤمنین عليه السلام می آمدندت و حضرت می فرمود: «ای مردم، از من سؤال بپرسید قبل از آنکه مرا از دست بدهید؛ و سؤال هایتان را کوتاه کنید زیرا امامتان در ناراحتی است».
اما مردم فقط می گریستند و برای رعایت حال امام سخنی نمی گفتند و نمی پرسیدند. در آن میان حجربن عدی برخاست و در مصیبت حضرت چنین شعر خواند:
وای بر ما به خاطر از دست دادن مولای پرهزکار، که پدر پاکان و شیر حق و پاکیزه سرشت بود. او را کافور پست و زشت سرشت به قتل رساند، که ملعون و گنهکار و زنا زاده و بدبخت است.
خدا لعنت می کند کسی را که از شما رویگردان شوند، و از آنها با لعنت بیزاری می جوید. شما در روز محشر ذخیرة من هستید، و خاندان پیامبر هدایت شمایید.
حضرت شعر حجر را شنید و فرمود: هنگامی که به تو بگویند از من بیزاری بجوی، چه کاری خواهی کرد؟ عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین، به خدا قسم اگر با شمشیر هزار هزار قطعه شوم و در میان آتش بسوزم هرگز از شما بیزاری نمی جویم». امیرالمؤمنین عليه السلام برایش دعای خیر فرمود.
|
|
110073 |
نام:
خدايا هرچه تو بنامي...
شهر:
ملكوت اعلي
تاریخ:
5/6/2013 12:07:38 AM
کاربر مهمان
|
بسم رب شهداء و صديقين... شهدا شرمنده ايم ... دلتنگ رفتن... مرتضی:چی میخوای مسلمم...؟مسلم: دلتنگ رفتنم...مرتضی: مسلم دلش رو گذاشت تو مشت حسین و رفت کوفه...دیگه دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه... اگر مسلمی چرا تسلیم نیستی...اگر دل دادی چرا بی دل نیستی...؟مسلم:دلم گرفته مرتضی....دلم گرفته مرتضی.... این همه چراغ ....توی این شهر....هیچ کدوم چشم هامو روشن نمیکنه.... این همه چشم توی این شهر....مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمیکنه.... مرتضی این جا همه می دَوند که زنده بمونند ...هیچ کس نمی دَوه که زندگی کنه...... این شهر همش شده زمین...دیگه آسمونی نداره توی این شهر...من دلم آسمون میخواد مرتضی...مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه...چه توی چاه کنعان باشه... چه توی زندان هارون...آسمون آبی بالاسرته......مسلم: از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی...؟ مرتضی: فقط چشم هاتو باز کن....تا آسمون چشم های ساحل تو بالای سرت ببینی....زمین و آسمون از چشم های اون نور میگره پسر...چشم ها تو روی خودت ببند..... گفتگوي مسلم و مرتضي: دیالوگ فیلم خداحافظ رفیق: كارگردان و فيلمنامه نويس بهزاد بهزادپور ياحق
|
|