اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
10992 |
نام:
افسانه
شهر:
تهران
تاریخ:
8/27/2005 3:21:37 AM
کاربر مهمان
|
سلام
من حرف زیادی برای گفتن ندارم فقط اینکه خیلی تنها هستم و دارم دیوانه میشم از بی هم زبانی
کاش میشد امام زمان هر چه زودتر ظهور کنه
التماس دعا
|
|
10991 |
نام:
نسیم
شهر:
تهران
تاریخ:
8/27/2005 3:03:47 AM
کاربر مهمان
|
دل تنگ من خیلی چیزها می خواهد خدایا این یکی را اگر صلاح می دانی جور کن.
|
|
10990 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
8/27/2005 1:56:48 AM
کاربر مهمان
|
انتظار
‹انتظار...؟!!! واژه آشنایی است ولی ...
کودکی رو دیدم که از ته دل فریاد می کشید و گریه می کرد ... علتش را از دور و وریاش پرسیدم ... گفتند گمشده...!!!
دنبال مادرش می گرده...!!!
اینو که گفت دلم بد جوری غم گرفت ... نمی دونم انگاری دنیا رو سرم خراب شد ... نمی دو نم چرا ...؟!!!
تا اون روز کلی خودمو تحویل می گرفتم ... هی میگفتم ایول به خودم کلی منتظرم امام زمانم بیاد ...!!!
همه جوره هم مخلصشم ...!!!
اما اون روز همش از یادم رفت ...
تازه این اول کار بود ... بعد چند وقت دیگه چشمم خورد به یه رقمی مخم به قول امروزیا هنگ کرد...!!!
توی یه مقاله نوشته بود 1171 سال انتظار ........................!!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه کاملا خورد شدم ... هیچی نمی تونستم بگم ... از اون موقع این کلمه رو که می شنوم بدنم مور مور میشه ...!!!
یعنی 1171 سال غربت ....
منو باش ! دلم خوشه میگم اسمم تو لیست سربازاست ... اسم من نباشه اسم کی میخواد باشه پس ...؟!!!
از من بهترم مگه هست ...؟!!!
باید همین جا یکی پیدا بشه بگه بابا صبر کن کمی یواشتر بگذار با هم بریم...!!!!
زهی خیال باطل...!!!
درستش اینه که : از امام زمان منتظر تر کسی هم مگه پیدا میشه آخه ...؟!!!
بابا کم زمانی نیست ...
1171 سال صبر کرده به امید اینکه دو نفر پیدا بشن حداقل هیچ کاری هم که نمیکنن مثل من خوش خیالم نباشن که بدتر از همه نمک رو زخمش بپاشن...!!!
1171 سال خون دل ... !!!
1171 سال نامرادی ...!!!
1171 سال عهد شکنی ...!!!
1171 سال ....!!!
یا علی
|
|
10989 |
نام:
فرانک
شهر:
گهواره
تاریخ:
8/27/2005 1:33:10 AM
کاربر مهمان
|
یادم باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخود
یادم باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایست
از تمام بچه های اینجا می خوام که برام از صمیم قلب دعا کنید بد جوری محتاج دعا هستم
برام دعا کنید....
|
|
10988 |
نام:
محمد
شهر:
عشق
تاریخ:
8/27/2005 1:28:23 AM
کاربر مهمان
|
حرف دل را برای کسی می گویند که خودش اهل دل باشد خودش هم درد دل کند.دلم می خواد ولی نمی تونم براتون بنویسم
متشکرم
|
|
10987 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
8/27/2005 1:00:12 AM
کاربر مهمان
|
سلام به هر چی مهربونه با صفاست.
سلام آقا رضا از تهران - من یکی شرمنده شما هستم . در خدمتم . میلم در اختیار شماست.
سلام علی آقا از تبریز - با معرفت - خوشحالم که دلتونو هوایی کردم . کاش اگه پرواز دله همون جاهایی پر بزنه که بی بال و پرا ، با عشق به خدا ملکوتی پرواز رو تجربه کردن
سلام - حلاج - اگه عشقی باشه من تو کلمات شما هر چند غریبانه - جستجو میکنم.
دو کوهه رو من پنج سال پیش با همه وجودم لمس کردم ، ساعتها توی محوطه و پادگان ابوذر گشتم ولی باز نفهمیدم عشقبازی توی دوکوهه یعنی چی . اما شهدای دو کوهه چیزی به یادگار به من دادند که هنوزم متحیر عنایتشون هستم . شاید عشقی بود که من نفهمیدم.
سید مرتضی مصطفوی از بازی دراز گفت و من لابلای شکافها دنبال نفس گمشده حاج بابا گشتم. دنبال برق نگاهش شاید بفهمم توی اون نگاه ۲۳ شاید ۲۵ ساله چی بود که در نگاه من و ما هیچوقت نبود که اون پای جدا شده از تنش شد زیارتگاه و نفسش شد حق و ما ............
سید مرتضی از دشت عباس گفت و ما هر چی نماز عشق بود توی عبادتگاه دشت عباس خوندیم
سید مرتضی از احمد متوسلیان گفت و من در حیرت تقدس خونش در نگاه همسرش وا موندم
و ...............
و من الان به شدت دلتنگم و در آرزوی تکرار فریادی که اون روزا تو راه رسیدن به دو کوهه تو قلب دشت فریاد زدم و از خدا و شهدا خواستم
اونی نباشم که دنیا ازم میخواد
بلکه اون چیزی باشم که خدا ازم میخواد
ای کاش .................
یا علی
|
|
10986 |
نام:
محبت
شهر:
دیار غربت
تاریخ:
8/27/2005 12:12:12 AM
کاربر مهمان
|
شباهنگام که بندد دست نیلوفربه پای سروکوهی دام من ازیادت نمی کاهم تو رامن چشم در راهم
|
|
10985 |
نام:
هر چه دوست داري
شهر:
ديار سبز
تاریخ:
8/26/2005 4:52:06 PM
کاربر مهمان
|
كاش مميشد كه براي بدست آوردن مقصود ذره اي جنبيد
|
|
10984 |
نام:
گمنام
شهر:
غربت
تاریخ:
8/26/2005 4:42:44 PM
کاربر مهمان
|
خدایا یا بکشم راحتم کن یا از این طرز زندگی نجاتم بده
|
|
10983 |
نام:
نسرین
شهر:
آبادان
تاریخ:
8/26/2005 4:42:05 PM
کاربر مهمان
|
mashghe sokooto khat bezan inja kasi gharibe nist*nagoo ke bavar nadari harfe delet ro benevis*daftare kahiye delet range ghamo doost nadare behesh begoo to rahe eshgh hich kasi pa nemizare
|
|