شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
109262
نام: یه بنده گناهکار
شهر: یه دنیای صد راهه
تاریخ: 4/25/2013 9:04:33 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
انسان کدامین زندگی
در این دنیا امروز که صدها یا شاید بیش از این شیوه زندگی در آن نهفته است و هزاران هدف برای انسان تعریف شده است سخت است یافتن مسری که در آن حقیقت زندگی انسان در نهفته باشد مسیری که انسان را به انسایت نزدیکتر نمایید
آری در دنیای امروز که یک مسیرش شیطان پرستی واقعیت زندگی می نامند و در مسیری دیگر رضای الهی و دیگری بی خیالی به هردو وتنها زیستن را دلیل بودن می داند نه زندگی را و میان این سه مسیر اصلی هزاران مسیر فرعی نهفته است سخت است برای انسانی که نیافته است چرایی انسان بودنش را یافتن مسیری که زندگی خود را در قرار نهد
ولی من در سرزمینی به دنیا امده ام که در آن مردان و زنانی زیسته اند که توانسته اند مسیری را طی کنند که انتهای انسایت بوده و به درجه ای از انسان بودن رسیده اند که بزرگترین آرزوی انسان را که زنده بودن است در نگاهشان کوچک شد و دیدار معشقوشان را به ماندن در این سرای اسارت ترجیح دادند
ولی افسوس بر من و وای بر من که همچنان در یافتن مسیری هستم تا بتوانم لدت زندگی را درک کنم روزی ر مسیر شیطان قدم می نهم و روی بر مسیر غفلت و روزی هم صحبت یاران خدا می شوم و هر روز بیش از دیروز سرگردان یافتن حقیقت زندگی خویشتنم
در این دنیای که انسان می تواند هر لحظه برای خویش مکتبی بنا نهد و دیگر خبری از پایبندی به هیچ چیز نیست من نیز گرفتار خودمحوری شده ام و هر لحظه رنگی می گیریم
اما می دانم این دنیا و این زندگی من پایانی دارد پایانی که از آن گاهی می ترسم و گاهی انکارش می کنم مرگ مرگ مرگ
گاهی می ترسم که بعد از مرگ چگونه جواب خدای خویش بده و گاهی آنچنان غرق گناه می شوم که گویا اصلا خدای وجود ندارد و من هستم و بس و هر آنچه که می خواهم.
ولی اکنون که در حال نگارش می باشم می نگارم برای آنانی که در پی حیقت هستند ای خواننده بدان که حقیقت زندگی چیزی جز خشنودی دل آنکس نیست که تو را خلق نموده و من این را باور دارم که هر انچه از گناهانم انجام می دهم جیزی یست جز دورشدن از انسان بودن ولی چه کنم که یکبار هم حتی یکبار نتوانستم پای عهدی که با خدا خویش می بندم وفادار بمانم و هر بار که مسیر گناه برایم یاز بود در آن مسیر قدم نهاد ولی خوب می دانم که تمام آن مسیرهای که رفتم درونش چیزی نبود جز پرورش خوی حیوانی و من به هیچ نرسیدم مگر از خود دور شدم

خدایا خوب می دانم که دلیل بودنم چیست و خوب می دانم تناه در دامن تو است که زندگی معنا پیدا می کند خداوندا می دانم که گناهانم بیش از آن چیری است که بتوانم ادعای بندگی تو را بکنم که بنده موظف است به طاعت ارباب نه به نافرمانی او خدایا برمن ببخش گناهانم را گناهای که بارها تکرار شده و تکرار می شود باور کن خیلی دوست دارم خیشتن را برای تو تنها حرکت دهم و برای تو خالص کنم ولی چه کنم آن لحظه که بوی گناه وجودم را گرفت دیگر یادم می رود بنده و بنده گی را می دانم آن بنده که نتواند در این لحظات بندگی کند بنده نیست و بی بند وبار است قبول دارم بی بندباری هستم که به هیچ پیمانی وفادار نبوده ام و همه را شکسته ام روزگاری هم وصال با شهدا شدن بزگترین آرزوی زندگانی ام بود ولی امروز دیگر آنچنان دلم سیاه شئه که دیگر لذت و شیرنی یاد شهدا در دلم طعمی ندارد

خدایا شاید این عهد خویش را تو را دوباره بشکنم ولی از تو عاجزانه می خواهم که دستم را بگیری و من را همسیر آنای گردانی که رضای تو را تنها دلیل زیستن دانسته اند نه به این دنیا دل خوش کرده بودند نه به خویشتن خویش
غلط کردم خداجون تکرار نمی کنم
خدایا کاری کن
109261
نام: محمدی
شهر: شهرزیبایی ها
تاریخ: 4/25/2013 8:55:43 AM
کاربر مهمان
  سلام دوستان و ووقتتون بخیر ، آقاهادی و آقا هود : گرامیان ؛ روضه های بی بی ام البنینتون خیلی عالی بودو حال خوشی در روحم ایجاد شد و دل خوش شدم به نم اشکی که جاری شد و صد البته اجرتون با خود این والا مقام . از همه ی دوستان التماس دعا دارم ، خصوصا در این ایام روحانی و امشب که می دانم اهل ذکر و دعایید یادمون نره وظیفه ی اصلی ما تلاش در جهت تعجیل در آمدن یاس فاطمیست و دعا در طلوع این آخرین نگار رسالت ( اللهم عجل لولیک الفرج ، العافیته و النصروالحفظ قاءداناالخامنه ای )
109260
نام: صبر
شهر: هفت شهرعشق
تاریخ: 4/25/2013 8:49:51 AM
کاربر مهمان
  مجنون مهدی(عج) از کوفه ببخش مرا تازه روضه ات را دیدم چقدر گریه کردم.عوضش جداگانه برات پیام دادم .این سایت اوینی مشکل داره بعضی متنها را نشون نمیده تازه بعضی وقتا یه صفحه اش شامل دوسری متن مختلف است مدیریت این مشکل را درست کنید!شب جمعه برای شادی روح اموات وپدرم اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم،وعجل فرجهم و....
109259
نام: یه بنده گناهکار
شهر: یه دنیای صد راهه
تاریخ: 4/25/2013 8:41:02 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
انسان کدامین زندگی
در این دنیا امروز که صدها یا شاید بیش از این شیوه زندگی در آن نهفته است و هزاران هدف برای انسان تعریف شده است سخت است یافتن مسری که در آن حقیقت زندگی انسان در نهفته باشد مسیری که انسان را به انسایت نزدیکتر نمایید
آری در دنیای امروز که یک مسیرش شیطان پرستی واقعیت زندگی می نامند و در مسیری دیگر رضای الهی و دیگری بی خیالی به هردو وتنها زیستن را دلیل بودن می داند نه زندگی را و میان این سه مسیر اصلی هزاران مسیر فرعی نهفته است سخت است برای انسانی که نیافته است چرایی انسان بودنش را یافتن مسیری که زندگی خود را در قرار نهد
ولی من در سرزمینی به دنیا امده ام که در آن مردان و زنانی زیسته اند که توانسته اند مسیری را طی کنند که انتهای انسایت بوده و به درجه ای از انسان بودن رسیده اند که بزرگترین آرزوی انسان را که زنده بودن است در نگاهشان کوچک شد و دیدار معشقوشان را به ماندن در این سرای اسارت ترجیح دادند
ولی افسوس بر من و وای بر من که همچنان در یافتن مسیری هستم تا بتوانم لدت زندگی را درک کنم روزی ر مسیر شیطان قدم می نهم و روی بر مسیر غفلت و روزی هم صحبت یاران خدا می شوم و هر روز بیش از دیروز سرگردان یافتن حقیقت زندگی خویشتنم
در این دنیای که انسان می تواند هر لحظه برای خویش مکتبی بنا نهد و دیگر خبری از پایبندی به هیچ چیز نیست من نیز گرفتار خودمحوری شده ام و هر لحظه رنگی می گیریم
اما می دانم این دنیا و این زندگی من پایانی دارد پایانی که از آن گاهی می ترسم و گاهی انکارش می کنم مرگ مرگ مرگ
گاهی می ترسم که بعد از مرگ چگونه جواب خدای خویش بده و گاهی آنچنان غرق گناه می شوم که گویا اصلا خدای وجود ندارد و من هستم و بس و هر آنچه که می خواهم.
ولی اکنون که در حال نگارش می باشم می نگارم برای آنانی که در پی حیقت هستند ای خواننده بدان که حقیقت زندگی چیزی جز خشنودی دل آنکس نیست که تو را خلق نموده و من این را باور دارم که هر انچه از گناهانم انجام می دهم جیزی یست جز دورشدن از انسان بودن ولی چه کنم که یکبار هم حتی یکبار نتوانستم پای عهدی که با خدا خویش می بندم وفادار بمانم و هر بار که مسیر گناه برایم یاز بود در آن مسیر قدم نهاد ولی خوب می دانم که تمام آن مسیرهای که رفتم درونش چیزی نبود جز پرورش خوی حیوانی و من به هیچ نرسیدم مگر از خود دور شدم

خدایا خوب می دانم که دلیل بودنم چیست و خوب می دانم تناه در دامن تو است که زندگی معنا پیدا می کند خداوندا می دانم که گناهانم بیش از آن چیری است که بتوانم ادعای بندگی تو را بکنم که بنده موظف است به طاعت ارباب نه به نافرمانی او خدایا برمن ببخش گناهانم را گناهای که بارها تکرار شده و تکرار می شود باور کن خیلی دوست دارم خیشتن را برای تو تنها حرکت دهم و برای تو خالص کنم ولی چه کنم آن لحظه که بوی گناه وجودم را گرفت دیگر یادم می رود بنده و بنده گی را می دانم آن بنده که نتواند در این لحظات بندگی کند بنده نیست و بی بند وبار است قبول دارم بی بندباری هستم که به هیچ پیمانی وفادار نبوده ام و همه را شکسته ام روزگاری هم وصال با شهدا شدن بزگترین آرزوی زندگانی ام بود ولی امروز دیگر آنچنان دلم سیاه شئه که دیگر لذت و شیرنی یاد شهدا در دلم طعمی ندارد

خدایا شاید این عهد خویش را تو را دوباره بشکنم ولی از تو عاجزانه می خواهم که دستم را بگیری و من را همسیر آنای گردانی که رضای تو را تنها دلیل زیستن دانسته اند نه به این دنیا دل خوش کرده بودند نه به خویشتن خویش
غلط کردم خداجون تکرار نمی کنم
خدایا کاری کن
109258
نام: صبر
شهر: هفت شهرعشق
تاریخ: 4/25/2013 8:40:29 AM
کاربر مهمان
  خانم محمدی کجایی؟پس چرا جواب ندادی؟بیا میخوام دستت بگیرم با هم بپریم تو یه گرداب !رو زمین هر چی گشتیم چیزی پیدا نکردیم ،بیا ببینیم ته اقیانوس اونم تو گرداب چیزی پیدا میکنیم که نجاتمون بده بیا، پسرا ودخترا گفتند بله دخترا با عفت وسکوتشون گفتند بله پسرا باشجاعت و زبانشون گفتند بله تو ومدیریت بله را بگید ،باشه؟نگید ،خسر الدنیا و... میشید!وظیفه من گفتن بود!!///حرف دل دلم گرفته دلم گریه اش گرفته چی کار کنم؟///سایه کجایی؟بیا من اومدم تو رفتی .پام بخشکه قدمم شور بود.سایه بیا خسته ام تابستون داره میاد میخوام کنارت خستگی در کنم .پس کجایی؟راتا میگفت دنیات قشنگه میگفت باد ،خورشید،کوه...قشنگه خسیس بیا این دنیای قشنگت به حرف دل نشون بده .نکنه همشهریم هستی وخسیسی؟آقاسامان من از سایه خبر ندارم اصن هیچ کس را بجزء زینب نمیشناسم.اما از حالا سایه را میشناسم یه دختری با دنیای قشنگ اما خسیس!سایه با سامان منتظرت میمونم اقلا جواب سلامم بده ؟سلام بر سایه.///هادی خان چه خوب خوندی یه روضه برای حربن ریاحی بخون ،آخه دلم خیلی گرفته!///هود پیرمرد کجایی؟حرف زدنت مثه پیرمردا میمونه اونوقت میگی 26 سالم اگه بفهمم دروغ گفتی همه القابت(خورشید،روضه خون،سید،شهیدو...)که بت دادم میگیرم نگه میدارم میدم یکی دیگه!نگی چرا اینجوری حرف زدم آخه میخوام خوبت کنم .میبرمت بالا یهو میدازمت پایین اون وقت خوب خوب میشی.میشی آیینه پر از صافی وصداقت.اونوقت دست رو هر کی گذاشتی برات میگیرم تا آخرش هم بات هستم///مراد علی از ده بالا قربون اون غمت برم با غمت کلی خندیدم چرا کم میای؟بیشتر بیا ازغمات که جنس شادی برامون بنویس باشه؟تو که شادی، اگه از شادیات بنویسی چقدر؟ میخندیم///خاک پاک پای مولا سلام جوابم ندادید طوری نیست عوضش من صداتون میزنم خاک پاک پای مولا ،باشه؟///اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
109257
نام: مارال
شهر: فراموش شده ها
تاریخ: 4/25/2013 8:11:36 AM
کاربر مهمان
  سلام
آقا مهدي از فارس: منهم دلي دارم كه ابريه هركاري ميكنم ديگه نمي باره،اگه هم بباره بازهم ابري ترميشه.فكركنم شما دلتون خيلي پاكه،ازهمه چيز دلزده شدم، براي من هم وقتي چشماتون اشكيه دعاكن.
109256
نام: رعنا
شهر: تهران
تاریخ: 4/25/2013 7:45:22 AM
کاربر مهمان
  اگه این زندگیم باشه/اگه این سهمم از دنیاست/من از مردن هراسم نیست/یه حسی دارم این روزا/که گاهی با خودم میگم/شاید مردم حواسم نیست/امووووووووووووووووون از تنهایی وخیانت ادماااااااااااا
109255
نام: فطمه
شهر: زمین خدا
تاریخ: 4/25/2013 7:08:27 AM
کاربر مهمان
  برایم دعا کنید که سخت محتاجم درمانده شدم و فقط کمک و یاری شما نجاتم خواهد داد
109254
نام: شيدا
شهر: مشهد
تاریخ: 4/25/2013 6:22:56 AM
کاربر مهمان
  حاج آقاسيف الدوله
/سلام وعرض ادب/
حال پسرتون چطوره؟/حاج آقاميشه خوابمو تعبيركنيد _خواب ديدم همه طلاهامو بردم مدرسه
109253
نام: شهید امیر کبیر
شهر: وطن
تاریخ: 4/25/2013 5:27:03 AM
کاربر مهمان
  راتا از تهران ‏
‏(تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار‏)‏
خواهرم برام دعا کن چون شما با تلاش رسیدید ولی ما به ناچار ‏.شما حودتان یافتید و ما تقلید کردیم ‏
‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏
شیدا از مشهد خواهرم سلام نمی فهمیدم اسم خودتون رو عوض کردید حالا پله ها و نردبان ها را باخواهر سمیرا به هم ببندید شاید به مقصد برسید
‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏
امروز تو دانشگاه کنفرانس دارم و قصد دارم از سه شخصیت (دکتر شریعتی و ‏....
انشاا...‏ دفاع کنم تا از مظلومیت همیشگی در بیاند ‏
‏(برام دعا کنید‏)‏
<<ابتدا <قبلی 10932 10931 10930 10929 10928 10927 10926 10925 10924 10923 10922 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved