شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
109032
نام: زينب
شهر: اصفهان
تاریخ: 4/22/2013 11:17:19 AM
کاربر مهمان
  سلام خدمت خواهرم نردباني سوي خدا از شهر خدا شكر خدا بهترم، حتما هر وقت فرصت شد ايميلم چك ميكنم بايد از لپ تاپ خواهرم برم بهمين خاطر دير به دير چك ميكنم راستش من از طرف گوشيم با شماها در ارتباط هستم و ايميل فرستادن يا چك كردن سخته بيشتر وقتا صفحه باز نميشه ديروز شانسكي بشما ايميل دادم رسيد فكر نميكردم رسيده تا اينكه پيامت تو سايت ديدم ممنون
109031
نام: دلدار موسوی
شهر: تهران
تاریخ: 4/22/2013 11:09:37 AM
کاربر مهمان
  سلام
هر روز خبری می رسد که سنگری فتح شد،سنگرهای خودمان به دست خودمان.چه سخت است جهاد اصغر؟!
109030
نام: گمنام
شهر: شیراز
تاریخ: 4/22/2013 11:08:28 AM
کاربر مهمان
  ای کاش میتوانستم دیگر گناه نکنم.
109029
نام: بي خدا هرگز
شهر: پشيماني
تاریخ: 4/22/2013 11:06:56 AM
کاربر مهمان
  سلام روزگار تلخ خواهر گراميم من شما را تحسين ميكنم به اين طرز فكر زيبايتان خواهر گرامي من احساس شما را درك ميكنم كه چقدراين روزها براتون سخت و مشكله و من مطمئنم شما از اين سختيها با سربلندي بيرون مياي توكلت رو به خدا از دست نده هر جا كم اوردي به بي بي فاطمه زهرا (س)پناه ببر ايشون رو صدا بزن واز رحمت خدا هيچ وقت ناميد نشو من خوشحالم اينكه خواهر بزرگوار و شريف مثل شما دارم مواظب خودت و دخترت باش ****من الله التوفيق****
109028
نام: بهارنارنج
شهر: ازیادرفته
تاریخ: 4/22/2013 11:04:51 AM
کاربر مهمان
  الان که می نویسم چشمانم پرازشک نامت رامی خواهم تابی نهایت فریاد کنم اشکهایم فرو می ریزد مهدی جان بی تابم نگاهم کن
109027
نام: روزگار تلخ
شهر: مرداد سرد
تاریخ: 4/22/2013 10:59:20 AM
کاربر مهمان
  سلام غریب از شهر تنهایی
به نظر من باید اول ببینی مشکلت با اون چیه مثلاًمی گی پیام عاشقی نمی ده حرف خاصی هم که نمی زنه اما می دونی دوست داره از یک طرف هم کس دیگه ای را دوست داری و اون یکی برات مثل برادر می مونه لازم نیست براش بگی یکی دیگه را دوست دارم اما لازمه که تصمیم قطعی خودت را بگیری به پسر آشناتون اجازه بده حرفش رابزنه وقتی حرفش را زد اگه خواستگارته اون وقت در موردش فکر کن دلیلی نداره خودت را عذاب بدی اگر هم مطمئنی به درد هم نمی خورید باز هم اجازه بده حرفش رابزنه اون وقت با دلایل منطقی خودت ردش کن اصلاً احتیاجی به این نیست که اون بدونه تو کس دیگه ای را دوست داری بهترین کار اینه که بعد از شنیدن حرفاش به او بفهمونی که خیر وصلاح هر دوتون توی تصمیمی هست که گرفتی نذار فکر کنه خودخواهی که ردش می کنی جوری هم وانمود نکن که احساس کنه نسبت بهش ترحم داری جدی و منطقی باش خدا پشت و پناهت باشد موفق باشی
109026
نام: از یاد رفته
شهر: غریبه
تاریخ: 4/22/2013 10:59:04 AM
کاربر مهمان
  سلام.من خیلی تنهام بچه ها.از یاد همه رفتم.احساس می کنم حتی خدا هم منو به حال خودم گذاشته.بگید من چه کنم با این همه تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
109025
نام: ارزو
شهر: امید
تاریخ: 4/22/2013 10:56:24 AM
کاربر مهمان
  امروز از اون روزاییکه دلم خیلی گرفته.خیلی وقته اینجا حرف دل نزدم.خیلی داغونم.امروزبه اینجاپناه اوردم که باتمام وجودم خداروفریادبزنم.بلکه بخاطرصاحبخونه وشهدا ومعرفت حرف دلیا گوشه چشمی به من بکنه.خدااااااااااااااااااااااااااا الان بیش ازهرزمانی بهت احتیاج دارم.ببین دستام داره می لرزه.حالموببین.نمیدونم باید می بودم.نمیدونم خواست توبودکه اینکاربه وسیله من انجام بشه یانه.ولی خدا داغووووووووووونم.دارم پابه پاشون زجرمیکشم.کاش احساسی بنام عشق وجودنداش خدااااااااااااااااا.می بینی چقدر دارن زجرمیکشن.خدا من حالشونو می فهمم.ولی اونا قسمت هم نبودن خدا خودت خوب میدونییییییییییییی.عشق اونا از روی نیازبوددددددد.ولی خوب هم میدونی دیوونه وار عاشق همن.خدا حالاکه اینکار روبه عهده من گذاشتی کمکم کن بتونم انجامش بدممممممممم.ناله هاشون داغونم کرده خداااااااااااا.جز دعا وگریه وهمدردی کاری ازدستم برنمیادخدااااااااااااااا.خداااااااااااااااااا قسمت میدم بهشون صبربدههههههههههههه.بتونن تحمل کنن.خدا تو تنهاکسی هستی که میتونی حالشونوبفهمی.خدا بهشون صبربدهههههههههه........بچه های حرف دلی توروبه دلای پاکتون قسمتون میدم ازته دل دعاکنین.اینا دیوونه وارعاشق همن.عشقشون ازریشه همه جوره اشکال داره.من مابین اینهاقرارگرفتم که باعث جداییشون بشم.اون دختر بشدت داشت بپای اون مردمی سوخت.خیلی ازفرصتاشوبخاطراون ازدست داده.اصلا مال هم نبودن.اون جوان واونیکی میانسال.بازهم مشکل سنشون نیس.اون مرد بخاطربیماریش نمیتونه با این ازدواج کنه.هردوشون رنج کشیده این دنیابودن.ولی بخدا متعلق بهم نبودن.دیوونه وارعاشق همن ولی نه درجهت رضایت خدا.فقط تلفنی باهم درارتباط بودن.دوسال تمام بقول خودشون دیوونه وارهمومی پرستیدن.اشناییشون هم ازپایه ایراد داشته وداره.حالا حضورمن باعث شد که کاری بحال هردوشون کنم.هردوشون دارن ناله میکنن.کارمنم شده گریه وزاری به حال اونا.ولی باید به هرقیمتی جدامیشدن.خدااااااااااااااااااااااااااااااا فقط تو میتونی کمکشون کنییییییییییییییی.خودت میدونی اوناچقدرعاشق همن ولی عشقشون اشتباهه خداااااااااااااااا.این اوضاع روبراشون تموم کن خدا.خیلی بیقراروبیتاب همن.خدا کمکم کن.مسئلیت سنگینی رودوشمه خدا.نمیخوام دوباره برگردن.اونامال هم نبودن.......تروخداااااااااااااا دعاکنین براشووووووووووون.ازته دلتون دعاکنین بتونن ازهم جدابشن.دوستم داره زندگیش بپای اون ازدست میره.اون حق داره زندگی کنه خدااااااااااااااااااااااا.کمکش کن نبودنشوباورکنههههههههههههههه.این زندگی حق اون نیسسسسسسس.خداااااااااااااااااااااااااا به حق تموم عزیزان درگاهت بهش صبر بدههههههههههههه.خدا چرا عشق شده این.ازهرچی عشق وعاشقیه حالم بهم میخورهههههههههههههههههه.کاش اصلا عشق نبوددددددددددددددددددخدااااااااااااااااا.اینجورمسائل آزارم میده خدااااااااااااااااا.کاش عشق ادما درتوخلاصه میشد.کاش عشق فقط توبودی.چجوری این دنیاروداری تحمل میکنی خداااااااااااااا.ببین بندهات همه جورعشق دارن بجزعشق تو.عشق شده بازی.عشق شده شوخی.عشق شده نیاز.عشق شده هوس... ولی توبدون هیچ نیازی عاشق مایی.کاش همه ازجمله خودم ذره ای از عشق بی منت توروداشتیم.خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
109024
نام: مسافر کوچولو ( آرمان)
شهر: مشهد الرضا
تاریخ: 4/22/2013 10:52:46 AM
کاربر مهمان
  بسمه تعالی
مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست.
سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید.
هر دو حاضر شدند.
سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود.
وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.

مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت.
سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.

سقراط از او پرسید، " در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟"
پسر جواب داد: "هوا"

سقراط گفت:" این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد
109023
نام: در انتظار یار
شهر: قافله
تاریخ: 4/22/2013 10:40:47 AM
کاربر مهمان
  ما معتقدیم عشق سر خواهد زد.بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد.سوگند به هر چهارده ایه نور.سوگند به زخم های سرشار غرور.اخر شب سرد ما سحر میگردد.مهدی به میان شیعه بر میگردد
<<ابتدا <قبلی 10909 10908 10907 10906 10905 10904 10903 10902 10901 10900 10899 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved