شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
107652
نام: بسیجی
شهر: عبادالله الصالحین
تاریخ: 4/2/2013 5:55:18 PM
کاربر مهمان
  سلام.
خدايا هر چه تو بنامي ...
شهر: ملكوت اعلي
سلام خدا بر شما
هر كس كلمه اي به من بياموزد مرا بنده خويش مي كندامام علی علیه السلام
نقش آموزگاربالای سرولی یادم است که جاهای مختلف شنیده بودم امام علی علیه السلام بارها فرمودند »هرچه می خواهید از من بپرسید« یعنی هر مجهولی را برایتان معلوم کنم که این فرمایش مکمل فرمایش قبل مخصوص امام است که هیچ بشری برعلم امام نمی افزاید و غیر از خدا هیچ موجودی بر امام ولایت ندارد.
بسیجی یعنی علی(ع)، که تمام وجودش وقف اسلام بود.

107651
نام: فاطمه
شهر: انتظار
تاریخ: 4/2/2013 5:53:33 PM
کاربر مهمان
  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم اغفر للمومنین و المومنات والمسلمین و المسلمات.آمین یا رب العالمین.
107650
نام: شهید امیر کبیر
شهر: وطن
تاریخ: 4/2/2013 5:47:53 PM
کاربر مهمان
  فدای آقا از ساری سلام
چرا از دوستت ناراحت شدی
‏(هر که را چون اشک جا دادم به چشم/بی آبرویم کرد و بر دامانم چکید‏)‏
دنیا همینه یا از عشق باید نالید یا بی وفایی دوستان و...
ولی در نوع خودش زیباست
عاشق آهنگ سنتی هستم وقتی گوش میدم یاد تمام دلتنگی ها می افتم ‏
عشق.بی وفایی و...
ولی بعدش از شوق تو پوستم نمی گنجم
نمیدونم رفیقت باهات چیکار کرده که گفتی‏(بخشش لازم نیست اعدامش کنید‏)‏
107649
نام: مهسا
شهر: تهران
تاریخ: 4/2/2013 5:34:33 PM
کاربر مهمان
  منبر شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در خبر است كه : در شب هفدهم ماه مبارك رمضان كه پيغمبر صلى الله عليه و آله به معراج تشريف برد و همه جا را ديد و در همان شب مراجعت فرمود. صبح آن شب ، شيطان خدمت آن سرور مشرف شد و عرض كرد: يا رسول الله ! شب گذشته كه به معراج تشريف برديد، در آسمان چهارم طرف چپ ((بيت المعمور)) منبرى بود، شكسته و سوخته و به رو افتاده . آيا شناختى آن منبر را و متوجه شديد كه از كيست ؟
آن حضرت فرمودند: خير؛ آن منبر از كيست ؟ شيطان عرض كرد: آن منبر از من است و صاحب آن بودم ! بالاى آن مى نشستم و ملائكه پاى منبر من حاضر مى شدند، از براى آنها راه بندگى حضرت منان را مى گفتم . ملائكه از عبادت و بندگى من تعجب مى كردند! هر وقت كه تسبيح از دستم مى افتاد، چندين هزار ملك بر مى خاستند، تسبيح را مى بوسيدند و به دست من مى دادند. اعتقاد من اين بود كه خداوند از من بهتر چيزى را خلق نفرموده ؛ ولى يك بار ديدم امر به عكس شد و رانده درگاه او شدم . و الان كسى از من بدتر و ملعون تر در درگاه احديت نيست . اى محمد صلى الله عليه و آله وسلم ! مبادا مغرور شوى و تكبر نمايى ، چون هيچ كس از كارهاى الهى آگاه نيست .
در ملاقات خود با حضرت يحيى عرض كرد: من جزو ملائكه بودم و چهار هزار سال سرم را از يك سجده بر نداشتم ؛ ولى عاقبتم اين شد كه از صفوف ملائكه بيرون شدم و مطرود و مردود و ملعون درگاه حق تعالى گرديدم .

107648
نام: التماس دعا
شهر:
تاریخ: 4/2/2013 4:57:35 PM
کاربر مهمان
  خواهرم خسته(اميدوار)/ دنياي فاني

سلام
خواهرم كجايي؟نيستي؟ حالت خوبه؟
خيييييييييييييييييلي نگرانتم.
ميشه بيايي و منو از حال خودت باخبر كني؟
امروز همش تو فكرتم و برات دعاهم كردم.
اميدوارم در آرامش باشي.ان شاالله
107647
نام: مهسا
شهر: تهران
تاریخ: 4/2/2013 4:32:58 PM
کاربر مهمان
  فريادرسى فورى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْدبير محترم آقاى على اصغر اثناعشرى گفت شبى همسرم به رعاف مبتلا مى شود و از دو طرف بينى ، متصلا خون جريان پيدا مى كند و در آن ساعت دسترسى به دكتر نبود و متوجه شدم كه دوام اين حالت منتهى به ضعف مفرط و هلاكت خواهد شد، پس اسم مبارك ((ياقابِضُ)) بدون سابقه بر زبانم جارى و آن را مكرر مى خواندم ، فورا خون قطع شد به طورى كه يك ذرّه خون ، ديگر جارى نشد.
يك هفته گذشت ، شب خوابيده بودم مرا بيدار كردند و گفتند برخيز كه ايشان باز مبتلا به خون دماغ شده و آنچه را كه آن شب خواندى بخوان . برخاستم و همان اسم مبارك را تكرار كردم و خون منقطع شد.
از شرايط مهم اجابت دعا يقين به قدرت بى پايان خداوندى است كه فوق ماديات و اسباب است و جميع وسائل مسخر و مقهور اراده اويند عنايت حسينى و انتقام از قاتل
وكسى كه با شك و ترديد باشد دعايش از اجابت دور است و به طور كلى هركس خود را مضطر الى اللّه ديد و يقين كرد كه غير ازخدا فريادرسى نيست پس در آن حال هرچه بخواهد به او داده خواهد شد.
در بعضى كتب معتبره نقل شده كه روزى زنى بچه شيرخوارش را در بغل گرفته از روى پلى كه به روى شط آب بود مى گذشت ناگاه بر اثر ازدحام جمعيت به زمين مى افتد و بچه اش در شط آب مى افتد، فرياد مى زند مسلمانان به فريادم برسيد و قنداقه بچه به روى آب به حركت آب مى رفته و مادر دنبالش ناله مى كرد و به مردم استغاثه مى نمود تا به جايى رسيد كه مقدارى از آب شط وارد قسمتى مى شد كه براى گردش ‍ سنگ آسيا تهيه ديده بودند.
تصادفا بچه هم وارد اين قسمت شد، مادر ديد الان بچه اش همراه آب به زير سنگ آسيا رفته ومتلاشى مى شود و يقين كرد كه ديگر كسى نمى تواند بچه را نجات دهد، آن لحظه كه نزديك فرو رفتن بچه بود سر به آسمان كرد و گفت (خدا) فورا آب كه به سرعت مى رفت ، متوقف شد و روى هم متراكم گرديد تا مادر با دست خود بچه اش را برداشت و شكر الهى بجا آورد.
(اَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَيَكْشِفُالسُّوءَ)

107646
نام: مهسا
شهر: تهران
تاریخ: 4/2/2013 3:22:18 PM
کاربر مهمان
  مقام توبه كننده نزد خدا


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

قصابى علاقمند به دختر همسايه اش شده بود. روزى كه پدر و مادر دختر او را براى كارى به روستايى فرستاده بودند، قصاب نزد آن دختر رفت و خواست به او نزديك شود، اما آن دختر به او گفت : علاقه من به تو بيش از علاقه تو به من مى باشد، ولى من از خدا مى ترسم ! قصاب گفت : عجب تو از خدا مى ترسى ، اما من از خدا نترسم ؟! آنگاه توبه كرد، دختر را تنها گذاشت و به طرف روستاى خود حركت كرد.
هوا بسيار گرم بود، تشنگى شديد بر قصاب عارض شد بطورى كه نزديك بود هلاك شود. در اين هنگام پيامبر آن زمان را ديد و از او كمك خواست . پيامبر گفت : بيا تا از اين خدا بخواهيم كه ابرى بفرستد تا در سايه آن راه برويم و به آبادى برسيم . قصاب گفت : من كه كار خيرى نكرده ام تا دعايم مستجاب شود. پيامبر گفت : من دعا مى كنم و تو آمين بگو. پيامبر دعا كرد و قصاب آمين گفت . ناگاه ابرى آمد و تا آبادى شان بر سر آنها سايه افكند و چون به نقطه جدايى رسيدند، قصاب از پيامبر خداحافظى كرد كه به خانه خود برود، ابر هم بر بالاى سر او رفت . پيامبر خدا نزد قصاب بازگشت و به او گفت : ابر بالاى سر تو آمد، بگو كه چه عملى انجام داده اى ؟ قصاب جريان خود را بازگو كرد.
پيامبر خدا فرمود:
توبه كننده در نزد خدا مقام و منزلتى دارد كه براى احدى از مردم چنان منزلتى وجود ندارد.

107645
نام: نرگس
شهر: قزوین
تاریخ: 4/2/2013 3:17:34 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا
سلام شیدا خانوم خدا قوت میخواستم اگه امکان داره برام یه 7 دسته گل صلوات و یه جزء قرآن ثبت بفرمایید
**************************************************
التماس دعا
107644
نام: فدای آقا
شهر: ساری
تاریخ: 4/2/2013 3:09:04 PM
کاربر مهمان
  سلام.آدم تو زندگیش دلشو به یه رفیق که از همون اول گفته من تا آخر باهاتم خوش میکنه ولی این دوره و زمونه روی اون تاثیر میزاره و اونم میشه "نامرد".امیدوارم اون دوست تو حرف دل پیاممو بخونه و بدونه هیچوقت نمی بخشمش و دیگه راهی واسه برگشت وجود نداره.هفت سال همه زندگیمو براش گذاشتم ولی چیزی جز بی احترامی و بی توجهی ازش ندیدم.اونم جبران کرد ولی همراش نابود کردن من بود.
دلتونو به دوستی خوش نکنین.اون ادعا میکرد عاشقمه ولی زد خراب کرد.دوستی ما خیلی صمیمی بودو همه تعجب میکردن ولی دل شکوند میسپارمش به خدا و جدم
107643
نام: رها
شهر: شیراز
تاریخ: 4/2/2013 2:18:53 PM
کاربر مهمان
  خیلی سخته وقتی دلت می گیره اگه خواستید کسی رو نفرین کنید بگید الهی دلش بگیره الهی کسی یادش نکنه؛من به کسی بدی نکردم ولی نمیدونم نفرین کی دنبالمه هر چی می گذره واسم سخت تر میشه آخه چند وقته دیگه کسی رو تو لباس دامادی می بینم که چهار سال روزهامو به امیدش طی می کردم واسم سخته.دیگه آینده واسم فرقی نداره که چی بشه. امروز از اون روزایی که احساس می کنم تمام دنیا دست به یکی کردن منو اذیت کنن. حتی خدا هم دیگه باهام حرف نمیزنه. قربونت خدا فقط یه آرزو دارم یا برگردونم عقب یا خیلی بزن جلو اینجای زندگی دلم گرفته.......
<<ابتدا <قبلی 10771 10770 10769 10768 10767 10766 10765 10764 10763 10762 10761 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved