اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
106862 |
نام:
شهید امیر کبیر
شهر:
وطن
تاریخ:
3/16/2013 9:35:20 AM
کاربر مهمان
|
سلام خانم سوگند از امان خوش به حالتون اول تبریک که رفتید نهایت آرزوی خیلی ها رو دیدید دوم چند وقت نبودید خیال کردیم بدرود گفتید ما رو
|
|
106861 |
نام:
مجنون مهدي(عج)
شهر:
خرابه شام....
تاریخ:
3/16/2013 9:33:43 AM
کاربر مهمان
|
آقا! من غایبم. در صراط مستقیمی که تو هستی من نیستم. من راه را گم کرده ام و از تو دور شده ام و گرنه صراط مستقیم که هیچگاه غایب نمی شود.
تو غریبی چرا که کمند آنهایی که اینگونه اند و چه بسیارند کسانی چون من که برایشان هاله های ظلمت مانع نفوذ نور تو شده و در گناه سرگردانند.
اما آقا اگر سلمان را امیرالمؤمنین(ع) سلمان کرد تو نیز می توانی که مرا به سوی خویش بکشانی، هر چند استعداد سلمان شدن ندارم اما من هم دوست دارم که با صدای امام زمانم گوشهایم را تربیت کنم، دوست دارم چشمهایم فقط به روی مولایم باز شود، من هم دوست دارم عقلم از سخنان امامم درس بگیرد، من هم دوست دارم با امام زمانم حرف بزنم و پاسخ بشنوم.
هر چند می دانم که بارها برای هدایتم تلاش کرده ای و من خیلی کم تو را اجابت کرده ام؛
اما آقا جان یکبار بر چشمهایی که لایق نور تو نیست بتاب تا پس آن جز تو نبینند، و اگر دیدند حق با توست اگر کورشان کنی...می دانم...شایدهم دیدارنزدیک است...
خبرت هست که بی روی توآرامم نیست...
majnoonemahdi.blogfa.com
الهم عجل لولیک الفرج.... التماس دعای فرج
|
|
106860 |
نام:
امیدم به خدا
شهر:
انتظارفرج
تاریخ:
3/16/2013 8:44:46 AM
کاربر مهمان
|
سلام شیداجون ۱۴ دسته گل صلوات را برام ثبت کن تشکر خیلی خیلی از همه بچه ها التماس دعا دارم
|
|
106859 |
نام:
زينب
شهر:
اصفهان
تاریخ:
3/16/2013 8:42:21 AM
کاربر مهمان
|
سلام خدمت جامانده از راه خدا كجايي؟ ديروز منتظر لطيفه هات بودم واقعا جالبن
سلام عطيه از تهران پس مطالبت چي شد ديگه نميذاري؟
عليك السلام خواهرم شيدا از مشهد اميدوارم خوب هستي
سلام نرگس از كرج كجايي؟ خبري ازت نيس ديگه سراغي از زينب بارانيت نميگيري؟
سلام خدمت بوي سيب از مطع الفجر انشاالله خدا دختر نازنيتون رو براتون نگه داره منو ياد خواهر كوچيكم انداختي الان بيشر از يه ماه نديديمش دلم براش تنگ شده انقدر دوست داره درباره اماما و پيامبرا بدونه كه نگو اينكه چرا كشتنشون و كجا دفن شدن يا از خودم يا خواهرام يا بابام كه انقدر ازش ميپرسه بعضي وقتا خودم ذوق دارم پا به پاشون هم بشينم و گوش بدم ولي قشنگترين لحظه برام لحظه ي موقع به بابام ميگه بذار بات نماز بخونم و پا به پاي بابام و مادرم نمازش ميخونه يا بم ميگه ابجي يادم بنداز نمازم بخونم خلاصه همه كاراش قشنگ و شيرينن ...
|
|
106858 |
نام:
فدای آقا
شهر:
ساری
تاریخ:
3/16/2013 8:38:17 AM
کاربر مهمان
|
خسته از دنیای فانی سلام. میدونم که همه چیزو در مورد فضای مجازی میدونی.نمیخوام نصیحتت کنم فقط خواهرانه بیا با هم حرف بزنیم. من یه دوست دارم که مذهبی هم هست واسه یه مدت با مردی که مداح امام حسینه و زن وبچه دار هم بود بصورت پیامکی یا تلفنی با هم بودن. از وقتی وارد زندگی رفیقم شدم گفتم ولش کن.اون راحت ول کرده ولی آقای به ظاهر مداح بی خیالش نشد. همین مساله آبروی همشونم برد چون هر دوتاشون تو ساری اسم و رسم دارن. این دوست ما توبه کرد.الان موقع ازدواجشه و همش میترسه این قضیه یقشو بگیره. بیا تو هم ولش کن که بالاخره گیرت میندازه. یه لحظه به خودت بیا که حرفای اون آقا دروغ باشه. بودن تو باعث میشه هم خودت گناه کنی هم اون. یه یا زهرا بگو وهمه چیو تموم کن
|
|
106857 |
نام:
سلام آخر
شهر:
تاریخ:
3/16/2013 8:27:47 AM
کاربر مهمان
|
ای امیر بی نظیر کائنات / ای زلال اشک تو آب حیات
مادرت گفته به تو الماس من / جان تو جان حسین، عباس من
من تمام عمر نامت برده ام / روزی از خوان کرامت خورده ام
معرفت پیش تو قد خم می کند / سجده بر سالار عالم می کند
سرو والاقامت ام البنین / در میان نیزه های آتشین
ای به پای مهربانی سوخته / عالمی را درس عشق آموخته
ماه زیبای بنی هاشم ببین / گشته ام آواره ای خلوت نشین
ای امید لحظه های ناگذیر / ساقی بی دست دستم را بگیر
دست بی دستان گرفتن کار توست / دست گیرم بودی از روز نخست
با که گویم شوق و شور من توای / مهربان، سنگ صبور من توای
ساقی لب تشنه تا روز ابد / آب از رویت خجالت می کشد
ای که دل در دام عشقت شد اسیر / ساقی بی دست دستم را بگیر
|
|
106856 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
3/16/2013 8:26:33 AM
کاربر مهمان
|
یا لطیف ...
سلام دوستان و خوبان حرف دلی ایام بکامتون
عزيزانـــم به نيـــــابت از همتون ، شمايي كه هديه هايي از طرف خدا هستيد ، به زيارت امام علی و امام حسین و حضرت عباس (ع) رفتم عیدی هم خواستم زیارتتون قبول منتظر عیدیتون باشین.
سنگ صبورای حرف دل واسه رسیدن به آرزوهای قشنگتون با تمام وجود دعا کردم و خدا رو به ناز دانه شش ماهه امام حسین قسم دادم که شرمنده هیچ کدومتون نشم.و بقول آقا کیوان سلام تک به تکتون رو رسوندم. انشاالله به دستان بریده ابوالفضل عباس و به سر بریده حسین همه حاجت روا شید.
یا حسین
|
|
106855 |
نام:
مجنون مهدي(عج)
شهر:
خرابه شام....
تاریخ:
3/16/2013 7:34:37 AM
کاربر مهمان
|
سلام علي آل ياسين....
سلام درود برروان پاك شهدا سلام برهمراهان وياران حرف دل! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر ؟
ما حیات را بی حضور تو ، حیات نمی شمریم .
ما تا وصول فصل ظهورت ، زندگی نمی کنیم . آنچه می کنیم، تنها تمرین زندگی است . این که نامش را نفس نهاده اند ، شخص منتظری است که دمی آرام نمی گیرد و قرار نمی پذیرد .
دمی که تا دم مرگ از پا نمی نشیند و پیوسته و مدام از دهلیز تاریک خانه دل بر می خیزد ودوان دوان خود را به پنجره انتظار و آستانه دیدار می رساند و دمی دیگر ، محزون و حسرتبار باز بر می گردد .
پس این نه تنفس که هر روز هر وله هزار باره انتظار است. هر که از ما آب می نوشد و غذا می خورد تنها از این روست که تن را تا تلاقی گامهای ظهورت ، بی توشه نگذارد و استوار نگه دارد . هر که از ما اگر روانه میدان جنگ می شود ، نمی رود که بجنگد ، می رود که تمرین رزم کند تا برای حضور در سپاه تو آبدیده شود . هر که از ما اگر به زخم و جراحت ، تن می سپارد ،تلاش می کند که درد کشیده تو باشد و هر که از ما اگربه استقبال شهادت می رود ، جان می دهد که برای حضور در رکاب تو کار کشته شود .
پس ، این زندگی نیست که ما می کنیم ، حیات عاریتی است . ما اگر تاکنون در این دیار دوام آورده ایم و در این خانه سکنی گزیده ایم از این روست که مستأجر یاد تو بوده ایم . وقتی که تنها همین نسیم نام تو حیات آفرین است و تنها همین پناهگاه یاد تو آرام بخش ، ظهورت با هستی چه خواهد کرد و حضورت چه آرامشی در جان جهان خواهد ریخت ؟
بیا که هستی ، حیات بیابد و جهان ، قرار و آرام بگیرد .
باز هم یک سال به غربت و غیبت تو افزوده شد و یک سال دیگر به غفلت و هجر ما. سخت است بر من که دور از تو حسرت زده، به حال آنهایی که در کنار تو هستند غبطه بخورم. به حال آنهایی که آنقدر چشمانشان با نور تو خو گرفته که دنیا را در نظر نمی آورند، آنقدر تو در زندگیشان حاضری که طعم پلید گناه را نمی فهمند. هر گاه احساس نیاز می کنند چشمانشان به روی ملکوتی تو باز می شود، سیمای نورانی تو را به دنیای زرنگار شیطان نمی فروشند، لبخندت را با هیچ چیز عوض نمی کنند. اما آقا از هر چه می گویم به غربت تو می رسم.
غربت تو از اولین لحظه ی غفلت من آغاز شد، از آن لحظه ای که چشمانم به جای دیدن نور تو رنگهای دنیا را پسندید، از آن لحظه ای که سنگینی سکوت تو مرا به فریاد به سوی خویش واداشت. آری مولا جان! غیبت تو از اولین گناه من شروع شد. و من بارها فهمیدم که تو غایب نیستی، و هزاران بار اعتراف کردم که:
یار نزدیک تر از من به من است وین عجب بین که من از خود دورم
آقا! من غایبم. در صراط مستقیمی که تو هستی من نیستم. من راه را گم کرده ام و از تو دور شده ام و گرنه صراط مستقیم که هیچگاه غایب نمی شود.
تو غریبی چرا که کمند آنهایی که اینگونه اند و چه بسیارند کسانی چون من که برایشان هاله های ظلمت مانع نفوذ نور تو شده و در گناه سرگردانند.
اما آقا اگر سلمان را امیرالمؤمنین(ع) سلمان کرد تو نیز می توانی که مرا به سوی خویش بکشانی، هر چند استعداد سلمان شدن ندارم اما من هم دوست دارم که با صدای امام زمانم گوشهایم را تربیت کنم، دوست دارم چشمهایم فقط به روی مولایم باز شود، من هم دوست دارم عقلم از سخنان امامم درس بگیرد، من هم دوست دارم با امام زمانم حرف بزنم و پاسخ بشنوم.
هر چند می دانم که بارها برای هدایتم تلاش کر
|
|
106854 |
نام:
گناهکار
شهر:
توبه
تاریخ:
3/16/2013 12:42:52 AM
کاربر مهمان
|
خدایا کاش می شدمثل فیلم سفرجادویی منوبرمی گردوندی به 16 سال پیش اونوقت تموم اشتباهاموجبران می کردم من همه جورگناه کردم باپسرهای مختلفی دوست می شدم نمازامو دوتادرمیون می خوندم روزه می گرفتم ولی بعضی روزا عمدا باطلش می کردم باجنس مخالف ساعتهاتلفنی حرف می زدم البته خوابهای هشدار دهنده زیادمی دیدم مثلا یه شب خواب دیدم اردوی مدرسه مارو بردن حرم حضرت رسول دوستام زیارت می کردن ومی اومدن ولی من تامی رفتم سمت حرم نیرویی منو به عقب پرتاب می کرد و فلج می شدم وقتی بیدار می شدم می ترسیدم دوباره بخوابم ودرست شیش ماه قبل از ازدواجم توبه کردم خانوم شدم عاقل شدم دیگه ازاون دخترمانتویی وبدحجاب خبری نبود چادرسرکردم موهامو که همیشه بیرون از روسری بودو فرستادم زیر روسری آرایش نکردم نمازخون شدم دیگه کسی جرات نمی کرد بهم متلک بندازه درحالیکه تاقبل ازتوبه ام پام می رسید به خیابون پسرا دنبالم راه می افتادن از خدا خواستم پسر خوبی قسمتم کنه که همه محبتمو به پاش بریزم بالاخره حسین اومد خواستگاریم الحق پسرخوبی بود آزاده هم بود و منم راضی بودم به رضای خدا اونوقت شیرینی توبه و پاداشی روکه خدابهم داده بود و باعمق وجودم حس کردم عشق شیرینی بین من و حسین به وجود اومد عشق پاک بعداز ازدواج. خداخیلی دوستم داره حتی توخوابم مواظبم بودو من نمی تونستم حضرت رسول رو زیارت کنم قربونت برم خدایا توچقدر خوبو مهربونی....... حالا شونزده سال از توبه من می گذره من روز به روز عاقل تروخانوم تر شدم تموم زندگیم همسرو دوتا بچه ام هستن کفاره روزه هامو قسط بندی کردم و دارم می دم نماز قضاهامو با برنامه ریزی و کم کم دارم می خونم دیگه نمازم قضا نمی شه خدایا ازم قبول کن اردیبهشت گذشته مکه و مدینه هم رفتم زیارت حضرت رسول وائمه بقیع وزیارت حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتم وتاتونستم اشک ندامت ریختم ازحضرت رسول شفاعت خواستم وگفتم که توبه کردمو پشیمون شدم
دوست داشتم اینا روبه شماهم بگم این داستان گناه وتوبه من بود اگه می شد برگردم به گذشته حتما جوردیگه ای بودم اینجوری که الان هستم خدایا گناهانمو ببخش وفرصت جبران اشتباهاتمو بهم بده من اون بهشت بی نشونه رو که وعده شو دادیو می خوام. ......
|
|
106853 |
نام:
توبه کننده
شهر:
ورامین
تاریخ:
3/16/2013 12:27:17 AM
کاربر مهمان
|
اگر تــو نــبـودی .. ... اگر اصلا نبودی .. من حتما خودم را زندگی می کردم .. چشم هایم را می بردم خیابان گردی .. آرزوهایم را می بردم خرید .. به کافه های زیادی سر می زدم .. با آدمهای جورواجوری قرار می گذاشتم .. و هی خیالهایم .. چشمهایم .. انگشتهایم .. آواره ی این کلمه های لعنتی نمی شد .. اگر تو نبودی .. هر شب،یک ساعت مشخص میخوابیدم .. هر صبح می رفتم سر کار ... و گاهی شاید راهپیمایی می کردم ضد استعمار .. آنوقت آسمان فقط یک آسمان بود .. باران فقط باران .. و هر درخت فقط یک درخت .. و به من چه مربوط .. مرغ های مهاجر وقتی رفتند،بر میگردند یا نه؟ یا آدم در ایستگاه .. چشم انتظار چه چیزی می نشیند؟! اگر تو نبودی .. مدت ها .. سهم سایه ها را کنار می زدم ... و می دانستم یک وقتی .. سرم را .. راحت .. خیلی راحت .. می گذارم زمین .. و بی هراس "شاید وقتی دیگر" ... سرد می شوم .. اگر نبودی .. زندگی فقط یک کلمه بود .. لبخند فقط یک کلمه .. و من در خلوت های بی خودی ... این همه ..
|
|