اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
10672 |
نام:
زینب
شهر:
بهشهر
تاریخ:
8/16/2005 4:03:06 PM
کاربر مهمان
|
زندگینامه حمید رضا علیمی ، مداح
|
|
10671 |
نام:
غریبه
شهر:
تنهایی
تاریخ:
8/16/2005 1:55:47 PM
کاربر مهمان
|
درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس
خدایا خیلی وستت دارم خدایا بخاطر هر کی که دوست داری دعامو قبول کن
|
|
10670 |
نام:
علی
شهر:
تبریز
تاریخ:
8/16/2005 11:36:58 AM
کاربر مهمان
|
بازم سلام
یه مطلبی می خواست برای اونا یی که دم از عشقو عا شقی می زنن بنویسم. وبا اجازه چون امروز عیده یدونه جک دیگه هم بنویسم.
مطلب اول:
تو کلاس ریاضی نشته بودیم که معلم ریاضی امد تو و شروع به درس گفتن کرد.رو تخته سیاه دو خط موازی کشید.خط پائینی یه نگاهی به خط با لایی کردو مهرش به دلش نشست و عاشقش شد.خط با لایی هم متوجه خط پائینی شد و اونم عاشق خط پایینی شد.تو این لحظه بود که معلم ریاضی با صدای بلند وخشن گفت:::دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند!؟!؟!؟!؟!
عزیزان عاشق چیزی بشیم که مطمئن هستیم روزی صد درصد به اون می رسیم وپشیمونی توش نیست.
مطلب دوم:
یه روز یدونه ماره داشته زار زار گریه می کرده بعد مامانش می بینه می پرسه چی شده ؟؟؟ماره با گریه و زاری می گه مامان بعد از چند سال دوستی امروز فهمیدم که طرف یدونه شیلنک نصفه بوده!؟!؟!؟
یا حق
|
|
10669 |
نام:
علی
شهر:
تبریز
تاریخ:
8/16/2005 11:14:43 AM
کاربر مهمان
|
سلام بهمگی و عمو نا شناس از غریبستان علیا
عمو نا شناس درست زدی تو خال مثال خوبی بود.ولی ای کاش همه توکل رو با ور می کردن؟!؟!؟!؟!؟!؟!
ای ول خدا قوت مریضا رو فراموش نکنید دعا شون کنید
یا حق
|
|
10668 |
نام:
علی
شهر:
تبریز
تاریخ:
8/16/2005 10:56:47 AM
کاربر مهمان
|
سلام بهمگی و خانوم لیلای غریب
غریبه جون من هر روز اگه خدا بخواد یه سری به این سا یت می زنم و نوشته ها و درد دلهارو می بینم و جکها رو هم از اون روزکه گفتم به این ور نو شتم.
در مورد مادرتون هم خدا بیامورزتشون.من خودم از نعمت مادر محروم هستم خواستم ببینم اگه مادر دارین دیگه غم ندارین و این همه با نا امیدی و .....حرف نزنین ولی دیدم اونم نداری چون مادر نعمت بزرگیه تا هست ادم قدرشو نمی دونه وقتی از دست داد می بینه چه نعمتی دا شته .نه تنها مادر بلکه تمام نعمتها اینجوری هستن.
یه ذره دلم برات سوخت می دونی چرا یه ذره چون شما رابطتون با خدا تون هنوز صمیمی هست و گرم.
ولی برای خودم دلم انقدر سوخت که خاکستر شد.می دونی چرا؟؟؟من نا شکری که کردم الان دارم چوبشو می خورم و دیگه خدا یه جورهایی بی خیالم شده .
نمی گم کلا بی خیال شده چون اون وقت نمی تونستم برات بنویسم.
دعا کن بازم به اون روزهای قبل بر گردم از با لا به پایین امدن خیلی سخته.
امروزم عیده میلاد امام محمد تقی هستش به همین منا سبت جک امروز رو هم می گم و از خدمتتون مرخص می شم
»»»»به یکی از هموطنامون می گن آقا درسته که می گن سیو همان سیب است؟؟؟؟؟؟جواب می ده::نه بابا اینم مثل بقیه خالی بندیه من خوردم صابونه سیب نیست!؟!؟!؟!»»»»
مریضها رو فراموش نکنید دعا شون کنید
یا حق
|
|
10667 |
نام:
عزیر
شهر:
مریوان
تاریخ:
8/16/2005 10:52:22 AM
کاربر مهمان
|
سلام
|
|
10666 |
نام:
ارمین
شهر:
شیراز
تاریخ:
8/16/2005 10:14:00 AM
کاربر مهمان
|
من ازمسئولان سایت تشکر میکنم
|
|
10665 |
نام:
مهمان
شهر:
تهران
تاریخ:
8/16/2005 10:07:13 AM
کاربر مهمان
|
من با محمان کاملا موافقم.
نه تنها اداره بازرگانی بلکه اکثر اداره ها مخصوصا ÷ست های کلیدی سازمانها همین وضع (فساد اخلاقی و مالی و...)را دارند.
واقعا حکومت اسلامی یعنی این؟
|
|
10664 |
نام:
بهنام
شهر:
فثاقشد
تاریخ:
8/16/2005 10:05:15 AM
کاربر مهمان
|
عشق
|
|
10663 |
نام:
؟
شهر:
؟
تاریخ:
8/16/2005 10:01:33 AM
کاربر مهمان
|
من با محمان کاملا موافقم.
نه تنها اداره بازرگانی بلکه اکثر اداره ها همین وضع را دارند.
واقعا حکومت اسلامی یعنی این؟
|
|