شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
106682
نام: bahar
شهر:
تاریخ: 3/13/2013 10:29:12 AM
کاربر مهمان
  salam ,mishe 2 daste gole salavat vasam sabt konin ?
khahesh mikonam vasam doa konid
omidvaram khoda behtarina ro nasibe hamaton kone
106681
نام: سامان
شهر:
تاریخ: 3/13/2013 10:05:34 AM
کاربر مهمان
  سلام نام :شيدا شهر : مشهد
من هم بايد مثل سايه تا جز جز مون رو جدا

نكردن از سايت بريم يك روز ميبيني ديگه چيزي از مون نمونده
=================
سلام نام :سايه شهر :زير سايه خدا
ولي با اين عارضه قبلي و قلبي كه داري

روحيه خيلي بالايي داري انشاالله كه خداوند به همه

سلامتي عنايت بفرمايد و تمام بيمارها رو شفا بده ولي

چرا ديگه نمياي بخاطر عيد يا ديگه مكه اي شده حاجي حاجي مكه
============================
سلام نام :هود شهر :تبريز
انشاالله كه سال خوبي براي شما و خانوادات

محترمت باشه بعدش هم حاتم طايي شدن خيلي راحته ميگن

خرج كه از كيسه مهمان بود صاحبخانه شدن آسان بود

شما هم از سر سامان بزنه براي هفت سين ولي اين سر

وسين تقديم شده به آقا امام حسين ع (بي سرو بي سامان توام يا حسين دست به دامن توام يا حسين )
106680
نام: شيدا
شهر: مشهد
تاریخ: 3/13/2013 9:45:11 AM
کاربر مهمان
  دوست خوبم ازهمدان معصومه خانم چشم جز 17روبراتون كنارميذارم من زودتر ثبتش كردم نديدم كامنت شمارو
دوستاي عزيزم براثبت قرآن جزخاص درنظر نگيريداينطوري ممكنه من قبلن برايكي ديگه ثبت كرده باشم وشما همون لحظه ازمن بخاين كه همون جز رو براتون ثبت كنم اينجوري مشكل پيش مياد
عزيزم ظهربرات جز 17روثبت ميكنم
106679
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 3/13/2013 9:41:04 AM
کاربر مهمان
  به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام به تک تک دوستان خوبم


سری چهارم لطیفه ها عیدانه :


** فقط یه زن ایرانی میتونه به شوهرش بگه : من پنج دقیقه میرم خونه همسایه .
توهر نیم ساعت یک بار غذا رو هم بزن !!!!!!!!!!

** فی فی و حیف نون می ‌رن شکار شیر
حیف نون یه تیر شلیک می کنه سمت شیره بهش نمی خوره ، شیره حمله می کنه سمتشون .
حیف نون میره‌ بالای درخت به فی فی میگه : تو چرا وایستادی ، تو هم بیا بالا
فی فی می گه : نمیام، مگه من زدم !!!!!!!

** خسیسه خواب می بینه ۱۰۰ تومن به یکی کمک کرده ، بیدار که میشه می گه : عجب کابوسی بود !!

** حیف نون میمیره ، وصیت نامشو باز می کنن می ‌بینن توش نوشته : بالاخره مردم و از شر معمایی که یک عمر کلافم کرده بود راحت شدم .
این که: چرا خواهر من دو تا برادر داره ولی من یکی !!

** ارائه اصل شناسنامه جهت دریافت المثنی آن الزامیست .
( ثبت احوال شهر حیف نون اینا )

** به یارو میگن با وطنم جمله بساز .
میگه : دیروز رفتم حمام وتنم را شستم !!
میگن : منظورمون ( ط ) دسته دار بود .
میگه : اتفاقا با تی دسته دار تنمو شستم !!!!

** فی فی میره خواٍستگاری عروسو نمی پسنده.
میگن : نظرت چیه ؟؟ میگه : یه دور میزنیم برمی گردیم !!!!!!!

** وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه ؟؟
- هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده !!!!!

** فی فی می خواسته از همسایه شون نردبون قرض بگیره
با خودش فکر می کنه ، می گه : الان اگه برم بگم نردبونتون رو بدین شاید همسایه بگه : نردبون ما کوتاهه
یا بگه : نردبون ما شکسته !!!!
یا بگه : نردبون رو به یکی دیگه قرض دادیم .
خلاصه میره دم خونه همسایه در میزنه ، همسایه میاد دم در میگه : بله بفرمایید .
فی فی می گه : برو بابا شما هم با این نردبونتون !!!!

** طرف به دکتر می گه :آقای دکتر از وقتی رفتم دستشوئی دیگه کمرم صاف نشد .
دکتر بهش می گه : عزیزم شما دکمه شلوار و به یقه بلوزت بستی !!

** فقط یه ایرانی هست که بعد از این که جواب آزمایششو گرفت و سالم بود .
می گه : این همه پول خرج کردیم و هیچی مون نبود !!!!!!!!

** حیف نون تصادف میکنه ، میره تو اگزوز ماشین شروع می کنه فوت کردن .
فی فی می بیندش میگه : چکار می کنی ؟؟
حیف نون میگه : دارم بادش می کنم تا از هم باز شه .
فی فی : میگه احمق، همین کارا رو می کنی که همش برات جک میسازن ، اول باید شیشه‌ هاش رو بکشی بالا بعد فوت کنی !!!!!!!!

** به فی فی می گن : یک جمله بگو توش ۶ تا بیل داشته باشه .
میگه : والا نمی دانم‌ هابیل با بیل قابیلو کشت یا قابیل با بیل‌ هابیلو کشت .

** فی فی به زنش می گه : اگه بچمون پسر باشه اسم بابای منو میذاریم روش .
زنش میگه : اگه دختر باشه چی ؟؟
میگه : اونوقت اسم بابای تو رو میذاریم روش !!

** خسیسه میره هتل ، می پرسه قیمت اتاق چنده ؟؟
طرف میگه : اتاق دوتخته ۱۲۰هزار تومان ، پارکینگ برای ماشینتون و صبحانه هم مجانیه !! مهمون ما باشید !! خسیسه میگه : پس ما امشب تو ماشین می خوابیم ، صبحانه رو هم بگین برامون بیارن تو پارکینگ !!


در پناه خدا باشید .


یا حق

106678
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 3/13/2013 9:36:24 AM
کاربر مهمان
  یا امام حسین باز دوباره اومدن زائران فرارسید و بغضم گرفت کمکم کن منم بیام پیشت

سلام دوستان حرف دل یادتونه هفته پیش گفتم چند نفر از اشناهامون قراره برن کربلا امروز دارن میان وپدر مادرم هم دارن میرن استقبالشون باز دلم گرفته واشکم سرازیز نمیدونم چرا هر وقت کسی میره زیارت وبرمیگرده من این حالت بهم دست میده من که هر چی دعا میکنم برم قسمت نمیشه میدونم حق دارن نطلبن ولی امیدوارم شما دوستان عزیزم وهمه ارزومندان قسمتشون بشه که برن الهی امین
یا حق
106677
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 3/13/2013 9:35:26 AM
کاربر مهمان
  به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام به تمامی دوستان جدید و قدیمی حرف دل



شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند .

فرشته پری به شاعر داد و شاعـر شعری بـه فرشته .

شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت .

و فرشته شعـر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت .

خدا گفت : دیگر تمام شد .

دیگرزندگی برای هر دوتان دشـوار می‌ شود .

زیرا شاعری که بـوی آسمـان را بشنود ، زمیـن برایش کوچـک اسـت و فـرشته ای کـه مـزه عـشق را بچشد ، آسمـان برایش تنـگ .

فرشته دست شاعر را گرفـت تا راه ‌های آسمان را نشانش بدهـد .

و شاعـر بال فرشته را گرفت تـا کوچـه پس کوچـه‌ های زمیـن را به او معرفی کند .

شـب کـه هر دو به خانه برگشتند .

روی بال‌های فرشته قدری خاک بود و روی شانه‌های شاعر چند تا پر .

فرشته پیش شاعر آمد و گفت : می خواهم عاشق شوم .

شاعر گفت : نه !! تو فرشته ای و عشق کار تو نیست .

فرشته اصرار کرد واصرار کرد .

شاعر گفت : اما پیش از عاشقی باید عصیان کرد و اگـر چنین کنی از بهشت اخراجت می کنند .

آیا آدم و سرنوشت تلخش را فراموش کرده ای ؟؟

اما فرشته باز هم پافشاری کرد .

آن قـدر که شاعر به ناچار نشانی درخـت ممنوعه را به او داد .

فرشته رفت و از میوه آن درخت خورد .

اما پرهایش ریخت و پشیمان شد .

آن گاه پیش خدا رفت و گفت : خدایا مرا ببخش . من به خودم ظلم کرده ام . عصیان کردم و عاشق شدم .

آیا حالا مرا از بهشت بیرون می کنی ؟؟

خدا گفت : پس تو هم این قصـه را وارونه فهمیدی ! !

پس تو هـم نمی‌دانی تنها آن که عصیـان می کند و عاشق می ‌شود .

می ‌تواند به بهشت وارد شود !!

و آن وقـت خدا نهمین در بهشت را باز کرد .

فرشته وارد شد و شاعـر را دیـد که آن جـا نشسته است در سوگ هشت بهشت و رنج هبوط !!

فرشته حقیقت ماجرا را برایش گفت .

اما او باور نکرد .

آدم‌ها هیچ کدام این قصه را باور نمی کنند .

تنها آن فرشته است که می‌ داند بهشت واقعی کجاست !!



در پناه خدا باشید .


یا حق
106676
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 3/13/2013 9:33:49 AM
کاربر مهمان
  باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد
درود وسلام بر دوستان واهالی حرف دل

مردی از آسمان

حسین باقری حدود پانزده ماه بعد از سید حمید به شهادت رسید

من و یک نفر دیگر داوطلب شدیم که قبرش را بکنیم

پائین پای شهید سید حمید میرافضلی را انتخاب کردیم و شروع کردیم به کندن قبر

من داشتم خاک را بر می داشتم که دیواره ی قبر سید حمید فرو ریخت

در یک لحظه رایحه ی بسیار خوشی تمام فضا را گرفت

حالم دست خودم نبود

به بغل دستی ام گفتم: حاجی این چه بوئی بود؟

گفت: فکر کنم از سوراخ قبر شهید میرافضلی باشه



... اون بنده خدا که رفت بیرون ، از سوراخ دست کردم داخل قبر سید.

دستم خورد به پای سید حمید

درست مثل اینکه یک ساعت پیش دفنش کرده باشند

سالم بود و نرم

تا زانویش را دست کشیدم

تمام بدنش تازگی داشت

از سوراخ دیواره ی قبر ، داخل را نگاه کردم

جنازه ی شهید سید حمید میر افضلی را دیدم

بعد از پانزده ماه از شهادتش، کاملاً سالم بود...

راوی : جناب آقای آذین
106675
نام:
شهر:
تاریخ: 3/13/2013 9:26:15 AM
کاربر مهمان
  سلام نام :شيدا شهر : مشهد
من هم بايد مثل سايه تا جز جز مون رو جدا نكردن از سايت بريم يك روز ميبيني ديگه چيزي از مون نمونده
=================
سلام نام :سايه شهر :زير سايه خدا
ولي با اين عارضه قبلي و قلبي كه داري روحيه خيلي بالايي داري انشاالله كه خداوند به همه سلامتي عنايت بفرمايد و تمام بيمارها رو شفا بده ولي چرا ديگه نمياي بخاطر عيد يا ديگه مكه اي شده حاجي حاجي مكه
============================
سلام نام :هود شهر :تبريز
انشاالله كه سال خوبي براي شما و خانوادات محترمت باشه

بعدش هم حاتم طايي شدن خيلي راحته ميگن خرج كه از

كيسه مهمان بود صاحبخانه شدن آسان بود شما هم از

سر سامان بزنه براي هفت سين ولي اين سر وسين تقديم

شده به آقا امام حسين ع (بي سرو بي سامان توام يا

حسين دست به دامن توام يا حسين )
106674
نام: مهشید
شهر: دلتنگی
تاریخ: 3/13/2013 9:17:13 AM
کاربر مهمان
  سلام به همه
سایه عزیز از شهر زیر سایه خدا چرا دیگه نمیای...
تو که اینجا فعالی و خوب داری به حرفای بقیه گوش میدی چرا دیگه نمی خوایی بیای نکنه از اینجا خوشت نیومد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من اگه بیبینمت اینجا خوشحال میشم ولی اگرم نیومدی هر جا هستی امیدوارم موفق باشی و خوششششششششششش.
************************************************
نام: نردبانی سوی خدا
شهر: شهرخدا
مرسی از نظرتون ولی بعضی مواقع که به شدت بدبین میشم فکر میکنم هیچ وجه اشتراکی باهاش نداشتم آخه چرا من جوابم مثبت بود چرا خانواده م متوجه این اختلاف فرهنگی بین ما نشدندو بعد از اینهمه فکر و سوال فقط کلی به اعصابم فشار میاد و به هیچ نتیجه ای هم نمیرسم همین.....
البته لازم میدونم یه چندتا از خصوصیات مثبت شوهرمو بگم که در حق اونم اجحاف نشده باشه.اون یه آدم خوش اخلاقه که خیلی کم عصابی میشه و بیشتر مواقع حتی وقتی من ناراحتم با مهربونی باهام رفتار میکنه و حرفای منو میشنوه. فوق العاده به کار و زندگی اهمیت میده و تمام تلاششو داره میکنه که یه زندگی خوب و با آسایش برای من فراهم کنه ظاهرا به خانواده و فامیل من احترام میذاره اما گاهی اوقات پیش من اگه عصبانی بشه که اونم کم اتفاق می افته اما اتفاق می افته به همه بد وبیراه میگه به قول معروف از اون آدمایی که سالی یه بار عصبانی میشه و وقتی هم بشه اساسی عصبانی میشه. آدم شوخ و با مزه ای هم هست رعایت ادب و احترام بزرگترا هم داره.
ولی یکی از مشکلات اینه که مثلا توی مراسم خواستگاری بهم می گفت من سالی یه بار هم به خانواده م سر نمیزنم چون بهشون وابستگی ندارم و چندین ساله که دور از اونا هستم اما حالا میگه سالی سه چهار بار باید سر بزنیم من هم باشرایطی از خانواده اون گفتم نمی تونم بیشتر از سالی یه روز بین اونها باشم یعنی واقعا عذاب میکشم.خانواده عجیبی داره جلوی ادم یه جور حرف میزنن پشتش یه جور. مثلا تا موقعی که منو پسرشون پیش اوناییم از پسرشون تعریف میکنن به محض اینکه پسرشون مثلا از اتاق بره بیرون یهو جلوی من از شوهرم بد میگن واقعا احساس می کنم نرمال نیستن....
یکی دیگه از مشکلات اینه که شوهر من خیلی کم خانما رو میشناسه و باروحیاتشون آشنا نیست و خواسته های منو بچه بازی میدونه مثلا هدیه خریدنو.باورت میشه الان بعد از تقریبا ۷ ماه عقد ما هنوز چیزی به عنوان هدیه برای من نخریده و میگه بلد نیستم تو بگو چی دوست داری چه مدلی تا من بگیرم همونو بیارم. خب میدونی که برای ما خانوما اینکه بخوایم به همسرمون یاد بدیم این چیزا رو زیاد خوشایند نیست و اصلا اون هدیه به من دیگه نمی چسبه. بعد از این حرف خانواد م شروع میشه که چرا این یه دونه هدیه کوچک هم برای تو نمی گیره آخه من چی بگم به اونها....
اینا بخشی از حرفای دل منه که یه کمی سبک شدم که گفتم
106673
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 3/13/2013 8:45:00 AM
کاربر مهمان
  نام: زينب
شهر: اصفهان


سلام و عرض ادب؛تعبیر خواب شما خوب است؛
در خواب پول گرفتن نیکوتر است از پول دادن /

از مرده چیزی گرفتن بهتر است از اینکه به مرده چیزی بدهید/

از میت چیزی ستاندن خیر و برکت و بشارت در پیش دارد!


اما به میت چیزی دادن از انسان چیزی کاسته میشود!

یا حق
برای سلامتی و طول عمر با برکت رهبر معظم انقلاب یه صلوات بفرستید با تشکر!
<<ابتدا <قبلی 10674 10673 10672 10671 10670 10669 10668 10667 10666 10665 10664 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved