شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
106122
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 3/4/2013 9:59:35 AM
کاربر مهمان
  باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد
درودوسلام بردوستان واهالی حرف دل

جریان خـــــر ما از کره گی دم نداشت را شنیدی ؟!؟!؟ حکایت از این قراره که :
مردي خري ديد به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن درمانده. مساعدت را ( براي كمك كردن ) دست در دُم خر زده، قُوَت كرد( زور زد). دُم از جاي كنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!.

مرد به قصد فرار به كوچه‌اي دويد، بن بست يافت. خود را به خانه‌اي درافگند. زني آنجا كنار حوض خانه چيزي مي‌شست و بار حمل داشت (حامله بود). از آن هياهو و آواز در بترسيد، بار بگذاشت (سِقط كرد). خانه خدا (صاحبِ خانه) نيز با صاحب خر هم آواز شد.

مردِ گريزان بر بام خانه دويد. راهي نيافت، از بام به كوچه‌اي فروجست كه در آن طبيبي خانه داشت. مگر جواني پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايۀ ديوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پير بيمار فرود آمد، چنان كه بيمار در جاي بمُرد. «پدر مُرده» نيز به خانه خداي و صاحب خر پيوست!.

مَرد، همچنان گريزان، در سر پيچ كوچه با يهودي رهگذر سينه به سينه شد و بر زمينش افگند. پاره چوبي در چشم يهودي رفت و كورش كرد. او نيز نالان و خونريزان به جمع متعاقبان پيوست!.

مرد گريزان، به ستوه از اين همه، خود را به خانۀ قاضي افگند كه «دخيلم» (پناهم ده)؛ مگر قاضي در آن ساعت با زن شاكيه خلوت كرده بود. چون رازش فاش ديد، چارۀ رسوايي را در جانبداري از او يافت: و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به درون خواند.

نخست از يهودي پرسيد. گفت: اين مسلمان يك چشم مرا نابينا كرده است. قصاص طلب ميكنم. قاضي گفت : دَيتِ مسلمان بر يهودي نيمه بيش نيست. بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند تا بتوان از او يك چشم بركند! و چون يهودي سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد!.
ادامه داره ....


106121
نام: امیدم به خدا
شهر: خیانت
تاریخ: 3/4/2013 9:30:13 AM
کاربر مهمان
  سلا شیدا از مشهد لطف کنید یه جز هم برای من ثبت کنید تشکر
التماس دعا
106120
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه...
تاریخ: 3/4/2013 9:08:55 AM
کاربر مهمان
  اماما، عاشق توييم و دوستدار دوستاران تو و خاك پاى منتظران تو،

اما فسوسا كه خود، خانه دل را براى انتظار تو مهيا نساخته ايم .


اماما، با مژگان نروبيده ايم گرد راه را، با اشك ، نشسته ايم غبار دل را.
اماما، نروبيده ايم غبار گناه از دل ، اما عاشقيم ، نمى دانيم اين عشق سوزان ،

در كجاى جانمان جاى گرفته كه بى تابمان كرده .


اماما، شرمنده ايم كه خانه دل را براى حكمرانى تو، پاك نساخته ايم .
اماما، از كاروان عاشقان تو، عقب مانده ايم . مركب راهوار نداريم كه به اين كاروان شورانگيز، دست يابيم .
اماما، راه ، پيچاپيچ است و پر از گردنه هاى هراس انگيز، ما، بى پا افزار و توشه ، سرگردان .
اماما، خمينى آمد و گزيد و برد و ما پس مانده ها و وازده ها، ترسيم كه هيچگاه به آن آستان جلال راه نيابيم و غبار شويم و در هوا معلق و سرگردان ، نه آرامشى ، نه قرارى ، نه پناهى و نه منزلى .
اماما، بيم آن را داريم در عمق شب ، گم شويم و گرفتار رهزنان .
اماما، مى دانيم كه خود، خود را به وادى هول انگيز بلا افكنده ايم ، اما هنوز، كورسويى از چراغ عشق ، در جانمان سو سو مى زند.
اماما، دريا آشنايان ، به عمق درياى عشق فرو رفتند و ما در ساحل مانده ايم ، نه چشمى كه آن همه زيبايى را ببينيم و نه انسى با امواج كه با آنها در آميزيم و نه پرتوى از عشق كه به جان حقيقت راه يابيم .
اماما، عشق ، رخى نمود و جلوه اى كرد، ولى ما سرگرم بوديم و از شربت گواراى عشق ، ما را بهره اى نرسد.


اماما، نسيم عشق وزيد و ما در غفلت بوديم ، اينكه بى نصيبى از نسيم عشق ، چگونه از اين بيابان آتشناك رهايى يابيم و جانهاى پژمرده خود را با نسيم دل انگيز صبح ، شاداب كنيم .
اماما، راه دشوار است و رهزن ، بسيار و عجبا همه در لباس مهر و محبت و راهنما و دل مى سوزانند و به نرمى و گرمى ، راه مى بندند كه ما راه مى نمايانيم .


اماما، بوجهل ها، بسيار شده اند. همانان كه تا ديروز خسى بودند و اسير باد، امام اينك كه با پايمردى روح خدا، پايبند شدند و استقرار يافتند، به خود مى خوانند.


اماما، ((بولهب ))ها نيز بسيار شده اند. لهيب كينه هاشان ، سركش است و سوزنده . توان ديدن هيچ زيبايى را ندارند، دوست دارند، همه چيز را خاكستر ببينند.
اماما، ((حمالة الحطب ))ها، روزان و شبان ، هيزم كشى مى كنند، تا آتشهاى كينه ها را بگيرانند و هميشه آنها را سوزنده و سركش نگهدارند.




اماما، نسيمى از بوستان عشق تو، در اين ملك وزيد، حيات آفريد، مردگان را زنده كرد و شورى عظيم انگيخت ، اگر خدا لطف كند و تو از پرده به درآيى و پا در اين ملك گذارى و آن نسيم دل انگيز، شبان و روزان بوزد، چه خواهد شد؟ آيا مرگ هم معنى خواهد داشت ؟ يا همه چيز و همه كس ‍ به آب حيات دست خواهند يافت و رقصان و پاى كوبان به سوى وادى ايمن ، وادى بى خزان ، وادى بى مرگ ، ره خواهند سپرد و در آن سرزمين بى گزند، جاودانه خواهند زيست ...


اماما، به عشق تو،...

صفحه صفحه اين صحيفه را نگاشته ايم و با اشك فراق تو آن را آراسته ايم ،...

اميد آن داريم كه به جمع ما، از سر مهر نظر افكنى و در هنگامه ها راهمان بنمايى ...



الهم عجل لولیک الفرج...


التماس دعای فرج
106119
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 3/4/2013 9:03:41 AM
کاربر مهمان
  یا لطیف...

وقتی خدا هست
فرشته هست
مهربانی هست
عشق هست
دوستی هست
گل هست
چلچله هست
بهار هست
امید هست
یگانگی هست
چرا خستگی؟
چرا ناامیدی؟؟؟


106118
نام: عسل
شهر: تهران
تاریخ: 3/4/2013 8:49:19 AM
کاربر مهمان
  امید دارم خداوند به شما و بنده حقیر توفیق خدمت به مردم را دهد.
به وبلاگ ما هم یه سری بزنید.

http://www.facelie.blogfa.com
106117
نام: صبر
شهر: هفت شهرعشق
تاریخ: 3/4/2013 8:35:05 AM
کاربر مهمان
  سوگند،زینب مریضه نمیتونه پیام بذاره گفته: بت بگم "خوش بسعادته زائرامام حسینی برام دعاکن"
106116
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 3/4/2013 8:33:06 AM
کاربر مهمان
  نام: هود
شهر: تبریز


سلام و عرض ادب/
جناب آقای هود فکر نکنم کسی از شما میخواست اینطور نظر بدید/

ضمنا بهترین شغل و ادامه دهنده راه انبیا علیهم السلام همین شغل مقدس تبلیغ و کسب علم و نشر آن میباشد/ العلماء ورثة الانبیاء

شما میتوانستید پاسخ این بتده خدا را محترمانه تر بدهید و به عقل و شعور ایشان احترام بگذارید/

هیچکدام نمیتوانیم به انتخاب شما بی احترامی کنیم یا اظهار نظر کنیم/لطفا....

خداوند پشت و پناهتان
106115
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: عشق
تاریخ: 3/4/2013 7:48:01 AM
کاربر مهمان
  صبح که میشود پدر از خانه بیرون میشود چشمش به پیراهن پاره ی جدش دوخته می شود قطره اشک؛ خونی از چشمانش جاری می شود حالا وقت سر کشیدن تمام شیعیانش میشود به میان مردم میشوددلش پر از غم میشود اخر کسی به یادش نمی شود کسی هم صحبتش نمی شود دوباره مثل هر روز غریبترین ادم زمانه میشود فرید میشود غریب میشود دوباره شب به خانه که میشود قطره خونی از پیراهن جدش بر زمین می شودوارباب باز غصه دار می شود که امروز هم شب می شود و وقت ظهور نمی شود .آن وقت است که لبش لبخند زیارت عاشورا ی جدش می شود .شب از نیمه که می گذرد دوباره وقت پدر برای آنانی است که تاریکی وخلوت شب رابساط جور دردودل با او می کنند.آن شب پدر نشست یک گوشه ی اتاقش وگوش فرا داد به درد ودل فرزندانش از هر گوشه ی دنیا.دلم اینجا خیلی به حالش سوخت . یکی گیر لنگ ولوک دنیایش بود ؛ یکی گیر زنش ؛ یکی گیر همسرش؛ یکی کار می خواست ؛ یکی سلامتی ؛ یکی می گفت تو وقتی بیایی زمین ذخیره اش را برای ما شیعیان باز می کند؛ دیگری می گفت تو بیایی به آوایی تو شیعیان از آوای جهان می شوند.کنج دفتر چه ی تقاضاهای فرزندان وشیعیانش نوشت پدر چشم ؛ برای همه ی حوایجتان چشم .اما انگار قرار نیست که من بیایم تا خودم راحت شوم انگار قرار نیست دعاکنید تا ظهور در این زندان غیبیت مرا باز کند.می ترسم بیایم باز خودم باشم و خودم تنها ؛ شما باشید و رفاهی که منتظر آنید. خوب که نگاه کردم پدر راست می گفت.دعا زیاد است, دعا برای فرج کم , برای فرج خودش برای گشایش در کار خودش خیلی خیلی کم. ...

ترنم سكوت....


التماس دعاي فرج
106114
نام: صبر
شهر: هفت شهرعشق
تاریخ: 3/4/2013 6:03:30 AM
کاربر مهمان
  امام علی علیه السلام:بالاترین درجه دانایی،تشخیص اخلاق ازیکدیگرواشکارکردن اخلاق پسندیده وسرکوب اخلاق ناپسنداست/میخواستم بگم اینکه مذکرازعقلش استفاده میکنه عقل ابزاری وحساب گروسوداگرشه همون عقل جزئی وگرنه ازآدم تاحالامونث ازعقل کلی وانسان کامل بودنش استفاده کرده/وقتی خداآدم روافریدقراربودنسل مستدام بشه حواءرانیزافرید.حواءبادم گفت:این بهشتی که توش زندگی میکنیم ازتفضل خداست،اگه ازاین میوه بخوریم میریم بهشت جاودان.اینچنین هبوط کردند وبهشت جاودان روساختند/توقران همه جن ودیووحیوانات مسخر حضرت سلیمان بودندحتی ماجرای حضرت داوود،فرشته تمثل پیدامیکنه توانسان ،ولی اولین انسانی که بسلیمان ایمان میاره بلقیس ملکه سبابودتازه توسط هدهد/توقران قبل ازحضرت موسی اسیه بافرعون مبارزه میکنه/توقران حضرت زکریا میبینه حضرت مریم چه مقامی پیش خداداره میوه..../اگه حضرت خدیجه نبود اسلام نبودبگفته پیامبر/صدهزارغدیرخم رودیدندفقط یک زن بپاخواست/کربلاوبعدش زنان چه مبلغانی بودندحضرت زینب،ام البنی و.../انقلاب وجنگ اگه زنان نبودندهمچنان مردان درعقل جزئی وحساب گر خودگرفتار/واگه زنان نباشندحرف دل شهیدآوینی تعطیلمیشهو..../پس مونث که همیشه ازعقل کل استفاده میکنید خودتونوبه کمترازبهشت نفروشید/مثل مردان مثل1است که تنهایندمثل مامثل0است که همه چیزهستیم انها1انداماما10،100،1000،10000،100000،1000000،10000000و....مثل مذکر 1ومثل مابی نهایت ومن الله التوفیق
106113
نام: hasan
شهر: otrish
تاریخ: 3/4/2013 2:22:08 AM
کاربر مهمان
  az khoda dor shodam gonah ziad mikonam nemidanam chi kar konam ta az gonah dor besham chi kar konam ta bishtar be yade khoda basham
<<ابتدا <قبلی 10618 10617 10616 10615 10614 10613 10612 10611 10610 10609 10608 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved