شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
105972
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 3/1/2013 11:38:30 PM
کاربر مهمان
  یا لطیف...

در روزگاری کهن پیرمرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت :

روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند!

عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد! :

روستا زاده پیر در جواب گفت:

از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟

و همسایه ها با تعجب گفتند ؟ خب معلومه که این از بد شانسی است.

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت.

این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند : عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت.

پیرمرد بار دیگر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟

فردای آنروز پسر پیرمرد حین سواری در میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست.

همسایه ها بار دیگر آمدند :

عجب شانس بدی...

کشاورز پیر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟

چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند : خوب معلومه که از بد شانسی تو بوده پیرمرد کودن!!!

چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدن و تمام جوانان سالم را برای جنگ در

سرزمین دور دستی با خود بردند . پسر کشاورز پیر بخاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد.

همسایه ها برای تبریک به خانه پیرمرد آمدند :

عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد و کشاورز پیر گفت:((از کجا میدانید که ....؟))


همیشه زمان ثابت می کند که بسیاری از رویدادها را که بدبیاری و مسائل لاینحل زندگی خود می پنداشته ایم صلاح و خیرمان بوده و آن مسائل ، نعمات و فرصتهایی بوده که زندگی به ما اهدا کرده است!

خداوند حکیم در قرآن کریم می فرماید :

عَسی أَن تَکرَهوُا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسی أَن تُحِبّوُا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم وَاللهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَموُنَ

چه بسا چیزی را شما دوست ندارید و درحقیقت خیرشما در آن بوده و چه بسا چیزی را دوست دارید و در واقع برای شما شر است! خداوند داناست و شما نمیدانید...

یاعلی...یاعلی...


105971
نام: فرهادزمانیفر
شهر: کرج
تاریخ: 3/1/2013 11:11:06 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا من درسال ۶۲ تا ۶۴ درمنطقه عملیاتی جنوب بودم ودر ۵ عملیات شرکت داشته ام در منطقه شلمچه.وجزیره مجنون موردترکش شیمیایی دشمن قرار گرفتیم اما الان کسی نسبت به این بنده حقیرکه در ان سالهاکه ازنظرجسمی وروانی اسیب دیده ام که حال بعدازگذشت ۲۷ سال این عارضه خودرانشان میدهدامورایثارگران ارتش بااینکه ازمایشهای اولیه راباهزینه خودم انجام داد ه ام وباصورت صانحه ای که یگان مربوطه تاییدنموده درمنطقه الوده به موادشیمیایی راتاییدنموده وخودم هم ازنظرجسمی وروانی که تحت درمانه درمانگاه محل خودهستم متاسفانه امورایثارگران چون خوددرمنطقه نبوده ونمیداند منطقه کجاست وجنگ چه بوده وچه اثارمخربی برجسم وروانه ما گذاشته..... بی تفاوت هستندواینجانب هیچ گونه مزایاوحقوقی که حق من است برای من نداشته
105970
نام: مهدی
شهر: نیشابور
تاریخ: 3/1/2013 10:25:39 PM
کاربر مهمان
  سلام.حرف دلم اینه که این دل تنگ من خیلی جیزا خیلی حرفا واسه گفتن داره که نمیتونه بگه خوشبحال شماهایی که حرف دلتونو میزنین تو حسرتش موندم به خدا!فقط واسم دعا کنیدراستی طرح جالبیه ممنونم
105969
نام: عاشق
شهر: اصفهان
تاریخ: 3/1/2013 10:08:28 PM
کاربر مهمان
  سلام
سلام به همه خواهرا و برادرا که د ارند الان این متن را می خوانند
راستش حدود ۱ ماه قبل گتن برام دعا کنید می خوام ی ادم دیگه ای بشم . راستش اومدم از همتون ک برام دعا کردید تشکر کنم . تو ایت یکماه واقعا اون جور که می خواستم بشم ، شدم
الانم ی خواهش دیگه ای دارم
راستش یک مشکلی دارم از خدا خیلی خواستم برام درستش کند ولی تا حالا مصلحت ندونسته که اون کارم حل بشد . برام دعا کنید هر چه زودتر مشکلم حل بشد
ممنون از همتون
التماس دعاااااااااااااااااا خیلی زیاد
105968
نام: نردبانی سوی خدا
شهر: شهرخدا
تاریخ: 3/1/2013 9:47:27 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان حرف دل
سلام اقا کیوان چون سیستمم باید ویندوز عوض کنم .سرعت اینترنت پاییه نمی تونم ثبت کنم وهرروز برام سخته بخوام برم کافی نت.خیلی کم به صورت اتفاقی ثبت میشه.دعا کنید
105967
نام: شیدا
شهر: مشهد
تاریخ: 3/1/2013 9:21:28 PM
کاربر مهمان
  جناب محمدجواد

سلام خدمت شما
اینقد خندم گرفت ازاین مشکلتون
ببخشید ولی دست خودم نبود خندیدم جالبه شما خودتون دوست داری که برخورد نمیکنی
برخورد جدی میخواهيد خططون رو بشكنيد نه اینکه خاموش کنید دلتون قرار نیاد دو روز به دو روز روشنش کنید
دوست خوبم به این فکر کن که دختر اگه وقارشو حفظ کنه اگه دختر خوبی باشه خوشکل که گفتيد چه عرض کنم خوشکلترازخودتون هم ببینه عکس العملی نباید نشون بده
من برم خط جدید بگیرم تابه کسی ندم آخه چجوری کسی میفهمه من خط جدید انداختم
حتی اگه شهرتم کوچیک کوچیک باشه جزاینکه دوستات وآشناهات خط شما رودارن؟؟
راستی اعتمادتون خیلی 20
بهتره خودتونم فکر کنید فردایی درکارهست خدایی که درهمین نزدیکی هاست با احساسات دختری بازی نکنيد
که آهش دامنتون رو نگيره بعدا
ناراحت نشید واقعیته
اگه پسری درست باشه هیچ دختری حق نزدیک شدن بهشو نداره

105966
نام: توبه کننده
شهر: ورامین
تاریخ: 3/1/2013 9:16:41 PM
کاربر مهمان
  یادته گفتی به شرافتم قسم تا آخرش هستم؟

شرافتت پیش من گرو مونده......

حالا با عشق جدید چیکار میکنی بــــــــی شــــــرف؟

105965
نام: نیک
شهر: اردبیل
تاریخ: 3/1/2013 8:53:39 PM
کاربر مهمان
  اگر کسی تو را باتمام مهربانیت دوست نداشت...

دلگیر مباش که نه تو گنهکاری نه او !!!

آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند ...

پس خود را گنهکار مبین !!!

من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد ...

و تنها یکی سپاسش گفت !!!

من خدایی میشناسم ابر رحمتش به زمین و زمان باریده...

یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند ...

از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند!!!
105964
نام: نمیدونم؟؟؟؟؟
شهر: نمیدونم
تاریخ: 3/1/2013 7:02:49 PM
کاربر مهمان
  سلام آقا مرتضی
وضعیتم اصلا خوب نیست،سرم درد میکنه از این همه مشکل،آقا مرتضی یه راه حل،شما بگو چیکار کنم،از یه طرف شلمچه،از یه طرف ازدواجم،خسته شدم از این همه مشکل،میدونم خودم خیلی دست دست میکنم
اللهم عجل لولیک الفرج
105963
نام: محمد جواد
شهر:
تاریخ: 3/1/2013 6:25:10 PM
کاربر مهمان
  سلام. من یه مشکل برام پیش اومده... به خدا حقیقت رو میگم. یه پسری هستم تو یه شهر کوچیک که همه همدیگرو میشناسن. به لطف خدا خوش صورت و خوش صحبت و هنرمند. (وضع مادی مناسب) به همین دلیل دخترای زیادی به من دل میبندن و هر شب و هر روز یه نفر جدید بهم پیام میرسونه که عاشقتم و بی تو میمیرم... همه زندگیمی! چند وقته خواب و خوراک ندارمو... از این حرفا میگن! دیگه روش درست برخورد کردن باهاشون رو نمیدونم. با یه نه که اصلا ول نمیکنن! بد صحبت کردن هم درست نیس! میخواستم اگه ممکنه حتما راهنماییم کنین چطوری باید از این مسائل دور موند.
<<ابتدا <قبلی 10603 10602 10601 10600 10599 10598 10597 10596 10595 10594 10593 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved