اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
104242 |
نام:
فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
2/5/2013 9:39:26 AM
کاربر مهمان
|
لبیک یا خامنه ای سلام به همه دوستای خوبم داستان یا زندگی واقعی که نوشتی درسته شاید پیش خودتون بگید ادم باید واسه زندگیش مبارزه کنه و صبور باشه ولی تو این ماجرا به یه چیز دقت میکردید اونم علاقه و عشق پسره به دختره بود که نه تنها کم نشد بلکه زیادتر از قبل هم شد ولی حالا تصور کنید حالتی رو که خانواده پسر با دختر رفتار خوبی دارن و احترام بهش میذارن ولی پسره نه دوستش داره و نه براش مهمه حالا اینجا به نظر شما میشه صبوری کرد؟ پسری که بهش میگی بیا بریم بیرون با هم قدم بزنیم و در مورد خودمون صحبت کنیم بعد میگه من با تو چه حرفی دارم البته پسر نه دوست پسر همسر بعد میخای بری مسافرت میگی با هم بریم مشهد یا شمال میگه آخه تنهایی حال نمیده اینجا میشه صبور بود ؟ اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای (روحی له الفداء)
|
|
104241 |
نام:
سیف الدوله
شهر:
شهر قدس
تاریخ:
2/5/2013 9:26:12 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم
لیبک یا خامنه ای
نام: شهاب شهر: اُمید به رحمت خدا سلام و عرض ادب/
لطفا ۵۰۰ صلوات (جهت سلامتی و طول عمر رهبر عزیز)برای بنده ثبت بفرمایید/یاحق
اللهم احفظ قائدنا و سیدنا الامام الخامنه ای روحی له الفداء
|
|
104240 |
نام:
بوی سیب
شهر:
مطلع الفجر
تاریخ:
2/5/2013 9:16:48 AM
کاربر مهمان
|
بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
(راوی:ناشناس)
|
|
104239 |
نام:
عطیه
شهر:
کربلا
تاریخ:
2/5/2013 9:11:47 AM
کاربر مهمان
|
لبیک یا خامنه ای
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد درود وسلام بردوستان واهالی حرف دل
دستم شكسته بود
اومدم بیمارستان و گچ گرفتمش
گفتند: حسين خرازى رو آوردند بيمارستان
تا رفتم عيادتش ، از تخت اومد پائين
بغلم كرد و گفت: دستت چى شده؟
گفتم: هيچى حاج آقا! يه تركش كوچيك خورده و شكسته
خنديد و گفت: چه خوب! دست من يه تركش بزرگ خورده و قطع شده...
خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
منبع: کتاب یادگاران " شهید حاج حسین خرازی "
اللهم احفظ قائدنا امام خامنه ای (روحی له الفداء) الله اکبر . جانم فدای رهبر
|
|
104238 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
2/5/2013 9:10:24 AM
کاربر مهمان
|
سلام یه بنده خدا از تهران زندگی نامه که گذاشتینو خودندم هم غم انگیز بود وهم نمیدونم چی بگم راستی قسمت پنجمش ثبت نشده بود میشه دوباره بزارید
|
|
104237 |
نام:
بنده خوب خدا
شهر:
امیدواری
تاریخ:
2/5/2013 9:01:18 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم
لبیک یا خامنه ای
گرچه من سرباز هیچ و ساده ام سر خوشم مهدی (عج) بود فرمانده ام
گر چه مهدی (عج) بود غایب ولی سر خوشم بر نایبش سید علی
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای (روحی له الفداء)
|
|
104236 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
2/5/2013 8:35:20 AM
کاربر مهمان
|
یا نور...
سلام به تمامی سنگ صبورای حرف دل انشاالله ایام بکامتون باشه . و سلام مخصوص به ** نام: خاک پای مولا،شهر: بوستان مهدی ** بهترید الحمد الله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منتظر حضور پر رنگتون هستیم.
و یه سلام مخصوص به تنین خانوم شما چه خبرا؟؟؟؟؟؟؟؟بهتر شدید؟؟؟؟؟؟؟کم پیدایی ؟؟؟
دانی که چیست دولت ؟دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن از دوستان جانی مشکل توان بریدن
تک به تک دوستان حرف دل ، سنگ صبورای عزیز،عاشقای قلعه شهید آوینی بهترین ها رو واستون از خدا خواستارم.
در پناه حق
|
|
104235 |
نام:
میترا
شهر:
تهران
تاریخ:
2/5/2013 8:23:22 AM
کاربر مهمان
|
خدایاااااااااااااااااااااا جوابمو بده وقتی هرروز بت میگم " گشایشی تو کارام بنداز که تمومی نداشته باشه قسمت میدم به بخشش و مهربونیت ای مهربون ترین مهربونا" خدایااااااااااا میدونم خواسته هام زیاده.خدایا.اگه از تو نخوام از کی بخوامخدا خودت گفت از رگ گردن بم نزدیک تریخئدت گفتی جات تو قلبای شکستس.بی و به درد دلام گوش کن.ما بنده هات غیر تو هیچکیو نداریم.هیچکییییییییییییییی.خدایاااااااااااااااااااااااااا کمکم کن
|
|
104234 |
نام:
غریب امام هادی
شهر:
زاهدان
تاریخ:
2/5/2013 7:48:08 AM
کاربر مهمان
|
سلام مدیریت حرف دل خسته نباشید همه جاسپردم دعاکنندیاداینجاافتادم یکی ازدوستانتون(آقاهادی)وضعیت بدی دربیمارستان داردشماروبه خدای بالای سرتون بگیدبچه هادعاکنند
|
|
104233 |
نام:
سمیرا
شهر:
شیراز
تاریخ:
2/5/2013 7:31:52 AM
کاربر مهمان
|
لبیک یا خامنه ای دیدار با جانبازان قطع نخاعی
- جانباز دیگری اهل جنوب است. خبرنگاری از او می پرسد با آقا عربی صحبت می کنید؟
می گوید عربی ما محلی است شاید آقا متوجه نشوند.
پاسخ می شنود ولی خودم دیدم که آقا با مردم خوزستان عربی صحبت می کردند.
جانباز می گوید پس امتحان می کنم.
- یکی از جانبازان صدایم می کند. از من می خواهد با چفیه ای که روی تختش قرار دارد
چشمانش را پاک کنم.حس قشنگی است.می گوید سال 88 احساس می کردم آقا ناراحت
است و به همین خاطر عذاب می کشیدم. می گوید رهبری که آسوده خاطر و خشنود باشند
ما هم راحتیم. - ساعت، 9:30 را نشان می دهد. عطر صلوات که در فضا می پیچد یعنی آقا آمده اند. آقا نخستین جانباز را 5 بار می بوسند. به دومی که می رسند بیشتر دقت می کنم؛ باز هم 5بار.
اینجا هم عدالت را رعایت می کنند. از سردار جعفری می پرسم چرا 5 بار؟
می گوید نمی دانم باید از خودشان بپرسم. از یکی از همراهان آقا می پرسم، می گوید شاید به نیت 5تن!
یکی از جانبازان در گوش آقا چیزی می گوید. لحظه ای بعد چفیه آقا را دور گردنش می بیند.
به سرعت چفیه دیگری روی دوش آقا می گذارند؛ شاید بقیه هم چفیه بخواهند. حدسم درست بود.
- یکی دعای خیر رهبر را طلب می کند و ایشان با لبخند می گویند:
«حتما اما خودمان هم باید سعی کنیم دیگر».
دیگری به آقا می گوید اجازه بدهید شما را دعوت کنیم.
آقا با لبخند می گویند:" من با دعوت نمی آیم.بدون دعوت می آیم". اللهم احفظ قائدنا الخمامنه ای (روحی له الفداء)
|
|