اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
103442 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/28/2013 1:51:38 AM
کاربر مهمان
|
اگر امید نبود مادری فرزند نمی زاد و کسی درختی نمی نشاند. "حضرت محمد(ص)" امیدواری به خداوند، ارزشمندترین چیزها و نردبان عزت است. "امام جواد(ع)"
|
|
103441 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/28/2013 1:50:47 AM
کاربر مهمان
|
اگر میدانستید که افکارتان چقدر قدرتمند است، هیچگاه حتی برای یک بار دیگر هم منفی فکر نمی کردید!
|
|
103440 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/28/2013 1:49:59 AM
کاربر مهمان
|
خداوند به هر پرندهاي دانهاي ميدهد، ولي آن را داخل لانهاش نمياندازد
|
|
103439 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/28/2013 1:49:18 AM
کاربر مهمان
|
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در اين بین، گفت و گوی جالبی بین او و مرد آرایشگر درگرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگرگفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد. مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟ آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج وجود داشته باشد. مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم. مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد. آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند. مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد ...
|
|
103438 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/28/2013 1:47:27 AM
کاربر مهمان
|
آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلكه دشواري رسيدن به سهولت است
|
|
103437 |
نام:
مریم
شهر:
بگذریم
تاریخ:
1/28/2013 1:17:05 AM
کاربر مهمان
|
سلام یکی به من میگه خروش چش شده؟
|
|
103436 |
نام:
لیلا
شهر:
تهران
تاریخ:
1/28/2013 1:16:23 AM
کاربر مهمان
|
سلام بچه ها ... ازتون یه خواهشی داشتم..میشه شماها که دلاتون به شهدا نزدیکه برام دعا کنید؟آخه متاسفانه یه گناهی داره برام عادی میشه...دوست ندارم که اینجوری بشم...
|
|
103435 |
نام:
زينب سلامات
شهر:
اصفهان
تاریخ:
1/28/2013 1:05:01 AM
کاربر مهمان
|
شبي پسري نزد مادرش كه در اشپزخانه در حال پختن شام بود رفت و يك برگه كاغذ را به او داد مادر دستهايش را با حوله اي تميز كرد و نوشته ها را با صداي بلند خواند پسرش با خط بچه گانه نوشته بود
صورتحساب:
كوتاه كردن چمن باغچه 5 دلار
مرتب كردن اتاق خوابم 1 دلار
مراقبت از برادر كوچكم 3 دلار
بيرون بردن سطل زباله 2 دلار
نمره ي رياضي خوب كه امروز گرفتم 6 دلار جمع بدهي شما به من 17 دلار
مادر لحظه ي به چشمان منتظر پسر نگاهي كرد
سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب فرزندش اين عبارت را نوشت:
بابت سختي 9 ماه بارداري كه در وجودم رشد كردي هيچ
بابت تمام شب هايي كه بربالينت نشستم و دعا كردم هيچ
برا تمام زحماتي كه در اين سال ها كشيدم تا تو بزرگ شوي هيچ
بابت غذا نظافت تو و اسباب بازي هايت هيچ
و اگر همه ي اينها را جمع بزني خواهي ديد كه هزينه ي عشق به تو هيچ است
وقتي كه پسر انچه را كه مادرش نوشته بود را خواند چشمانش پر از اشك شد و در حالي كه به چشمان مادر نگاه مي كرد گفت مامان دوستت دارم انگاه قلم رابرداشت و زير صورتحساب نوشت قبلا به طور كامل پرداخت شده
|
|
103434 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/28/2013 12:50:11 AM
کاربر مهمان
|
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی... به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند... لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
"سهراب سپهری"
|
|
103433 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/28/2013 12:43:30 AM
کاربر مهمان
|
چند جمله درباره خدا از " هلن استاینر رایس" :
عشق خدا حد و مرزی نمی شناسد پس هرگز گمان نکن که مورد رحمت او واقع نمی شوی . مهم نیست چه کسی هستی یا چه شغلی داری . نام تو نیز در فهرست خداست . به سختی کارت فکر نکن فقط آن را در دستان خدا بگذار . زیرا آن زمان که همه رهایت می کنند هنوز در آغوش اوهستی . خدا هنوز هم دوستمان دارد از آغاز جهان شیفته مان بوده و همیشه هم خواهد بود . خداوند حضور خود را در هر طلوع بلورین به من نشان می دهد پس چگونه می توانم او را دور بدانم . هیچ کس نمی تواند تو را از هدفت باز دارد چرا که خدا پشتیبان توست . آنکه شک می کند و فریاد میزند :"من ایمان ندارم که خدایی هست و من تنها می توانم آنچه را با چشم می بینم باور کنم . " باز هم مجبور است به خدا ایمان داشته باشد چون در غیر این صورت از یک خیابان هم نمی تواند بگذرد.
|
|