شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
10322
نام: ادامه
شهر: تهران
تاریخ: 8/6/2005 1:57:59 AM
کاربر مهمان
  ادامه مناجاتی از جنس عشق
======================
دوست ندارم كه غرق در صداي زندگي روي آسفالت ها ، روي پنجره هاي دوده گرفته باشم ، ديگه دوست ندارم پنجره هاي شهرم ، همون پنجره هايي كه ساليان سال باز بدون قديما به روي خدا ، اين بار بسته بشن به روي رنگ خدا و مي خوام همه پنجره ها بدونن كه پشت شيشه مات و كدرشون چشماي كم سويي از دورها هنوز هم پيداست كه عاشق خود خدا و رنگهاي نشات گرفته از نورالهي اونه، دل آدماي خدا پرست هميشه منتظره ، حيفه كه بسته باشن ، دلم مي خواست كه در قل قل آب جوش سماورهاي نفتي خونه مادر بزرگها قل قل هلهله و شادي باشه و از پشت ديوارهاي كاهگلي كوچه هاي قديمي بشه صداي اذون و نداي منادي رو به نيكي و خوب بودن شنيد . به اميد اون روز.
===
.....برگرفته از سایت تماشاگه راز (خانم زهره بندی )
10321
نام: لیلای غریب
شهر: اصفهان
تاریخ: 8/6/2005 1:53:57 AM
کاربر مهمان
  خدایا **خدایا**خدایا

چه گویم ز لطفت

چه گویم ز مهرت

ازین غربتم چه گویم برایت
خدایا**غریبم،غریبی شکسته


غریبی میان همه لطف و مهرت نشسته

غریبی که جز آه و ناله

ندارد کسی را در این ظلمت تار
10320
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 8/6/2005 1:49:36 AM
کاربر مهمان
  خیلی ممنون حلاج جان. حالا لطفاً همین مناجات رو هم اونجا هم کپی و پیست نمایید. تا حسابی محبت رو در حق ما تموم کرده باشید.
10319
نام: ادامه
شهر: تهران
تاریخ: 8/6/2005 1:37:13 AM
کاربر مهمان
 
ادامه ...(مناجاتی از جنس عشق )
========
ولي خوب مي دونم كه همه ما روي خط زندگي از جايي كه نقطه شروع حركتمون هست تا جايي كه روي جاده عبور نوشتند 50 متر تا خط پايان ، 30 متر تا خط پايان و … خط پايان يه چيز رو همه باهم داريم ، عشق به ابديت وجود مقدس خدا، عشق به وارستگي صداقت حرفهاي قشنگ خدا توي آيه هاي آفرينشش ، هرچند ممكنه كه اونهايي كه جنس وجودشون از سنگهاي كهكشوني باشه به اين بادها دلشون نلرزه و بگن أي بابا كي مي گه ، خودمون بدون كمك به ديگران، ميتونيم، حق الناس ديگه چيه چه كمكي مي تونه بكنه ، و شايد حتي به صداي عبور يك عابر كوچكترين اهميت ندن ، ولي بازم صداي زندگي توي ساز جاده بدون وجود خدا هيچ موقعه نمي دمه ، هيچ كس اگه دعاي خير تعالي بلند مرتبه همراهش نباشه بزرگ نميشه، جون نمي گيره و نميشه يه انسان،
اگه حس كني همه خوبند ، خوب حس خوبي و لي بقول آيه هاي خدا بايد «رفت و دور شد از همه گلهاي زينتي و نرسيد به سيرابي كه از وجود يك كاكتوس نصيبت مي شه چون كه سيرابي كه از كاكتوس بخواهد نصيب آدم بشه اصلا به درد نميخوره »، مادرم هميشه مي گه كه بايد دور شد از همه اونهايي كه فريبت مي دن ، اونهايي كه عمري صداقت رو بلعيدن و قورت دادن ، و نفرت و كينه هاي شيطاني رو قي كردن، اونهايي كه خداي خودشون رو پشت تارهاي صوتي چشمهاشون مي بينند و از جلو ديد ندارند و در واقع كورند و از پشت انديشه هاي غلط خودشون مي بينن، اونهايي كه گفتن يا علي به اسم و تا آخرش نمودن ، اونهايي كه با همه عظمت خدا بنده ش رو ناديد گرفتن ، اونهايي كه روي گلبرگ حق تيغي از جنس عداوت كشيدند اونهايي كه با وجودشون روي احساس ياس روي قلب پا گذاشتند . و واي به حال كسي كه روي احساس بهترين بنده خدا پا بذاره و تازه به اين بسنده نكنه و خط نيستي به همه خوبي هاي تك تك بنده بكشه ، اونهايي كه دم از عشق به خدا و خلقتش زدند ولي هرگز يك گلبرگ از وجود اين آيه ها رو درك نكردند و اونهايي كه در نهايت اين همه عظمت خدا و دنيا تنها حرفشون خواستن بود ، خواستن به قيمت هر چيزي !!! حتي به قيمت ترك برداشتن ارزشهاي يك انسان، و مخصوصا انسانهاي ضعيف ، انسانهايي كه از يه نعمتي به هر دليل محرومند ، ولي قلبا مهربونند ، ما حق نداريم كه توي كارگاه آفرينش خدا ،كسي رو به جرم فقير بودن مسخره كنيم، ما وجودي جز تلي خاك بي ارزش نخواهيم داشت اگه بخواهيم كه روح انسانيت خودمون رو در نگاه هاي تحقير آميز به يه بنده به خاطر نداشتن خيلي چيزها گره بديم ، ميگن ديونه است طرف ، خوب باشه ، اونم يه نوع خلقته ، اصلا تو چكاره اين كارگاه و بارگاه پر عظمت خدا هستي كه بر ميگردي ميگي اه فلاني چقدر زشته، زشتي هم نعمته ، لوچ و لنگي هم يه نوع آفرينش ، آفرينشي كه حكمت اون با خالقه ، نه تو بنده معدوم،
امروز كه من با تني تبسم كرده مردد از عبورم ، مي ترسم ، سياهي انتهاي راه ، راهي كه خود براي خود از فكر و انديشه هاي غلط ماديت براي خود بسازم، كلاغهاي پر صداي مادي هز از گاهي قارقار كنان شروع يه فصل از مادي بودن را در زمستاني از انديشه سرد نويد مي دن، گرگهاي انسان نمايي كه ترس انگيز و پر اضطراب در لبه هاي جاده انسانيت كمين كرده به انتظار دريدن ماهيت انسانيت ، هر از چند گاهي زوزه مي كشن، و عقابهاي تيز منقار بر روي صنوبرهاي بلندزندگي ترس از شكار شدن را به اشاره اي نشان مي دهند ، خداي من نكند كه كوچه هايي ناآشنا و غريبه هايي هزار رنگ و پر فريب ، مانعي از رفتن باشند، براي پايين پنجره عشق واسه گفتن يه سلام،
دوست ندارم كه غرق در صداي زندگ
10318
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 8/6/2005 1:01:26 AM
کاربر مهمان
  جناب حلاج خوبه شما هم توی انجمن ها شرکت کنید.
10317
نام: حلاج
شهر: تهران
تاریخ: 8/6/2005 12:45:23 AM
کاربر مهمان
  مناجاتي از جنس عشق
خط زندگي در اين جاده خاكي عجب كه بي انتهاست با آنكه گفتند نهايت اين خط رسيدن به انتهاست. وقتي كه بهت مي گن برو و محبت كن ، مي خواي كه بري ولي نمي دوني از كجا و با كدوم نشون با كدوم وجود ، توي كتاب زندگي سرفصل همه كارها رفتن و رفتن و ديدن و گذشتن و نهايتش از خود گذشتگيه . هميشه به خودم مي گم ميشه رسيد به جايي كه از بهشت خدا بهشت تر باشه !! اما نه بدون وجود ايثار و محبت مي دونم كه هرگز نميشه، تو رفتن هميشه مي گن بايد راه باشه و يه جفت پا، ولي بازم من مي گم !! اگه خدا كنارت نباشه و دستت توي دستاش ، آگه كمك نكنه ! نميشه كاري كرد نمي توني قدم از قدم برداشت. در عبور عابراي بي هدف تنها كفشهاي فقر ، نالان از حركت مي نالد و كفشهاي واكس زده و گران بهاي ثروت بي هيچ دغدغه به حركت مستقيم و اتو كشيده خود ادامه ميدن ، البته اينو ماديون مي گن ؟؟ ولي من مي گم هميشه اين وسط يه چيزي بوده و هست كه جدا از همه فرقها و تبعيض ها بوده و هست و اونم قدرت و عظمت خود خداست ،يكي با ثروت سالي ده بار میره در خونه خدا و در مي زنه كه اي خدا من اله ام و بله ام ،روزي هزار بار مي ره مسجد و پيشوني به سجاده مي زاره و زار زار گريه مي كنه و خدا رو با التماس صدا مي كنه ، ولي كه چي ؟ خوب معلومه ، به خيال خودش و خيال خيلي ها مثل خودش ، خيلي مومنه و آخرت كليد شش دانگ يه ويلاي بهشتي توي شمالي ترين جاي بهشت مال اونه ، رد خور نداره كه حتما يه ده بيست تايي حوري هم كنيز و نديم اون ، چرا چون كه ده بار حج رفته و هزار بار ريا كرده و صد هزار بار استغاثه واسه دل خودش اونم نه براي مردم بلكه اي خدا من خوبم ، من فلانم ،نه كه بگي كمكي به مردم نكرده ، مثلا يه قرون زكات داده كه هزار تا درد و بلا و رنج رو از خودش دور كنه كه نكنه يه موقع دردي به تن و روحش بخوره و مسافرت آخر هفته اش به شمال و ويلاهاي آنچناني زيبا كنار بهم بخوره ، يه هر از چند گاهي هم يه 50 توماني كهنه كه ديگه به درد كرايه و قيمت يه بستني هم نمي شه و براي دور ريختن خوبه رو توي صندوق صدقات ، اونم صندوق صدقاتي كه حتما كار كنه و بلا دور كن باشه اي هر از چند گاهي مي اندازه و توي دلش مي گه كه ديگه با اين كارم حتما شش دونگ ويلاي شمالي ضلع غربي بهشت رو به نام من امضاء زدند ،ولي چيزي كه هيچ موقع گروني اين التماس به درگاه خدا رو جاشو به ارزوني وراحتي اجابت يه دعا از كسي كه حق الناس بنده خدا رو داده رو ، نميدن ، همينه ديگه !! هزار و يك گناه مي كنه ،به اسم اين كارها مثلا مي خواهد اي ،جبران كنه ، تازه جبران كه نه ،كار نيك از پر كردن است رو اجابت كنه ، ببنم كي گفته كه خدا نمره قبولي رو به اين مي ده ، اصلا خدا توي عبادت خط نكشيده و بگه توي اين ترم از زندگي شما اگه توي اين واحد ، اين واحد نمره پايين تر از ده بگيريد رديد و اين واحد ،اين درس رو ده گرفتيد ، قبول ؟؟؟؟
گفته انسان باش ، مثل همون چوپان كه توي صحرا با خدا با جمله هاي عاشقونه راز و نياز مي كرد و خواهش و هواي دلش رو با جارو كردن خونه خدا ، شستن رخت و لباس خدا ، بوسيدن دست پاي اون بيان مي كرد، عشق به خدا داشتن و نداشتن سرش نمي شه ، هميشه بدون معطلي فقط دلت رو مثل محفلي باز بذاري كه هر طريقي كه بلده قربوني همه نشوني هاي بي سوالش بشه ، آره اون خداست كه هميشه فدا ميشه و فداكاري مي كنه اونه كه دستت رو مي گيره و بهت ميگه برترين مخلوقم ،عزيزم اين راه توست ؟ اين هم نشانه هاي اين راه ،آره خدا ، اونكه كه به تو مي گه كه «بايد رفت تا رسيد به اوج رضايت خلق خدا».
ولي خوب م
10316
نام: لیلا ی غریب
شهر: اصفهان
تاریخ: 8/6/2005 12:23:24 AM
کاربر مهمان
  به نام خدایی که زیباست و زیباییها را
دوست دارد

*************************************
سلام خدای تنها
می دونم اون بالا داری بهم میخندی
من تنهام یا تو
میدونی مهربونم ما بنده های نمک نشناس رو
که می شناسی تا وقتی مشکل داریم تو رو می خونیم در غیر این صورت...

اما نیومدم تو سایت از این حرفا بزنم
خدایی که خالقی و اون هم خالق تمام
هستی
می خوام عاشق بنده هات بشم همون بنده های پاک و مهربونت*****************
کمکم کن تا خالص بشم

دلم برات خیلی تنگ شده بعضی موقعها از
غربتت دلم می گیره.
*************************************
خدایا دلمو با نور معرفتت روشن کن
حالا که منو از بین اون همه انتخاب کردی
خودت خواستی فقط تو رو صدا بزنم
و این فقط تو هستی که می دو نی چی سرم اومده
می دونی که جز تو کسی رو ندارم
خوب میدونی که جز گناه به درگاهت چیزی ندارم
اما خدا
تو که نمی خوای من تو صف گنه کارا باشم
تو که نمی خوای لیلا شرمنده شهدا بشه
تو که نمی خوای پیامبر ازم رو برگردونه
و...
خدایی که میشناسم خیلی مهربونه
میدونم خداهر چند که بنده خوبی نبودم
اما به لطفت امید دارم

لیلای غریب ساعت۵۳: ۸صبح شنبه
10315
نام: آرش
شهر: همدان
تاریخ: 8/5/2005 3:13:18 PM
کاربر مهمان
  سلام به تموم ایرونی های بی زبون . باشخصیت . باوقار . بی تجربه ....
نمی دونم تاریخ گذشته ما هنوز به ما درس خوبی نداده ... یا شاید از تاریخ کشورمون بی اطلاعیم ...
شاید ... ولی خیلی دلم گرفته خیلی دلم می خواد یه روز با آخرین صدایی که در وجودم وجود داره داد بزنم ایران ایران ایران آزاد
10314
نام: رویا
شهر: تهران
تاریخ: 8/5/2005 3:11:57 PM
کاربر مهمان
  سلام ۰ عزیزجان نمیدانم از کجا باشما
10313
نام: ایمان
شهر: نکا
تاریخ: 8/5/2005 2:11:21 PM
کاربر مهمان
  سلام
<<ابتدا <قبلی 1038 1037 1036 1035 1034 1033 1032 1031 1030 1029 1028 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved