شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
102752
نام: کیوان رونما
شهر: منوجان
تاریخ: 1/21/2013 4:02:36 PM
کاربر مهمان
  سلام دلشکسته امیدوارم خوب باشید واقعا متن های شما غوغا میکنند که حتی همه چیز رو واژگون میکنه:
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم/که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را/
.....
سلام عطیه از کر بلا خیلی جالبه ممنون ۰علی یارت
.......
سلام زحل از قائم شهر ببخشید ابتدا باید طبیعت شوهرتان را بشناسید بعد با آن حرکت کنید ‏
........
شیدا از مشهد سلام این ابیات ناقابل تقدیم شما:‏
من و یاد تو شب های پاییز ‏/مهاجر چون کبوترهای پاییز/سفر کردیم به امید وصالت/نگشته سبز زردی های پاییز/
سلام و عرض ارادت ما رو به آقا برسون
102751
نام: عاشق شهدا
شهر: شهدا
تاریخ: 1/21/2013 3:54:27 PM
کاربر مهمان
  بنام رب المهدی (عج)
• خدایا …
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت!
نزدیـــک؛
بی خطــــر،
بخشــــنده…
بی منّـــــــــــــــــت *** … !
.


سلام و عرض ادب خدمت جان و جوانیم فدای رهبرم من با اون متنت که نوشته بودی خاطرات شهدا رو بنویسیم موافقم من سعی میکنم تا جاییکه وقت باهام یار باشه مطالبی بابت خاطره های شهدا ثبت کنم اول توکل به خدا و ان شاالله که شهدا یاریم کنند .
چند وقتی بود که خداوند من و لایق دیده بود که عضو گروه تفحص سیره شهدا باشم که همراه با این از خاطرات شهدا از طریق دوستان یا خانواده هاشون اشنا میشدیم اما خداوند این لیاقت و ازمن گرفت و ماندگار نبودم متاسفانه نسخه ای از اونها رو برا خودم بر نداشتم که الان بتونم ثبت کنم ان شا الله بتونم از کتابها و بعضی منابع استفاده کنم و در حرف دل بذارم برا م دعا کنید که خداوند این لیاقت و بهم بده و کمکم کنه ان شا الله
102750
نام: مرگ سرخ
شهر: وادی السلام
تاریخ: 1/21/2013 3:43:13 PM
کاربر مهمان
  سلام علیکم

شیخ عباس قمی در سال 1319 ه.ق در همین روزها مصادف با شهادت امام حسن عسکری(ع) رحلت کردند. شادی روحشون فاتحه مع الصلوات!












امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان می کند.

امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان می کند:

خورشید خود را بالاى سر ماشین كشیده بود و باران گرما بر سرمان مى ریخت . بیابان سوزان و بى انتها در چشمهایمان رنگ مى باخت و به كبودى مى گرایید از دور هم ، چیزى دیده نمى شد،

ناگاه ماشین ما كه از مشهد عازم تهران بود از حركت ، ایستاد، راننده كه مردى بلند و سیاه چرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنكه ماشین را براندازى كرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت :



بله پنچر شد و آنگاه به صندلى ما كه در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو كرد به حاج شیخ عباس قمى (ره ) و گفت :



اگر مى دانستم تو را اصلا سوار نمى كردم از نحسى قدم تو بود كه ماشین ، ما را در این وسط بیابان خشك و برهوت معطل گذاشت ، یا الله برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى .



البته راننده تا حدى تقصیر نداشت . این طاغوت و حكومت ضد دین زمان بود كه تبلیغات ضد اسلام و روحانیت را بجایى رسانده بود كه عده زیادى از مردم قدم آخوند و روحانى را نحس مى دانستند و اگر گرهى در كارشان مى افتاد و آخوندى آنجا حضور داشت ، به حساب او مى گذاشتند.



مرحوم شیخ عباس بدون اینكه كوچكترین اعتراضى كند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. من هم بلند شدم كه با او پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم كه او را تنها نگذارم اما او قبول نمى كرد كه با او باشم ، هر چه من پافشارى مى كردم ، او نهى مى كرد، دست آخر گفت فلانى راضى نیستم تو اینجا بمانى . وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم كه اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مى كنم تا خوشحال كرده باشم ، برخلاف میلم از او خداحافظى كرده سوار ماشین شدم ...



بعد از مدتى كه او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم ؟ گفت : وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم ، براى هر ماشینى دست بلند مى كردم نگه نمى داشت ، تا اینكه یك ماشین كامیونى كه بارش آخر بود برایم نگه داشت .



وقتى سوار شدم ، راننده آدم خوب و خون گرمى بود، و به گرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت ، خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى كه با هم صحبت كردیم متوجه شدم كه او ارمنی است و مسیرش همدان است ، از دست قضا من هم مى خواستم به همدان بروم ، چون مدتها بود كه دنبال یك سرى مطالب مى گشتم و در جایى نیافته بودم فقط مى دانستم كه در كتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مى توانم آنها را بدست آورم ، به این خاطر مى خواستم به همدان بروم .



راننده با آنكه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده كردم و احادیثى كه از حفظ داشتم درباره احكام نورانى اسلام ، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب تشیع و... برایش گفتم .

وقتى او را مشتاق و علاقه مند دیدم ، بیشتر برایش خواندم ، سعى مى كردم مطالب و احادیثى بگویم كه ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب كنم .



تا این كه به نزدیكهاى همدان رسیدیم ، نگاهم كه به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشك از چشمانش سرازیر است و گریه مى كند، حال او را كه دیدم دیگر حرفى نزدم ، سكوتى عمیق مدتى بر ما حكمفرما شد هنوز چند لحظه اى
102749
نام: یه کبوتر
شهر: کرج
تاریخ: 1/21/2013 3:42:08 PM
کاربر مهمان
  خدایا ...
من هیچی نیستم جز بنده ات که خیلی امیدواره به رحمتت
هیچ چیزی ندارم و دستم خالیه . دست خالی مو به رحمت بی کران خودت خالی بر نگردون
102748
نام: شيدا
شهر: مشهدد
تاریخ: 1/21/2013 3:25:27 PM
کاربر مهمان
  روزگارتلخ
ازشهرمردادسرد

خانمي گل احسنت به تو_وقتي متنتوميخوندم بغض كرده بودم نميدونم باورت ميشه يانه اشكام ميريخت رو كتابم دوراشكاموباخودكار دورشو رنگ كردم كنارش نوشتم به ياد روزگارتلخ ازشهر مرداد اروم كه شدم اينو برات نوشتم _دركت ميكنم سخته اماطاقت بياربذارهمه بدبگن بذاردلتوبشكنن اماسكوت كن وصبر واگذارشون كن به خدا قلبم داره دردميكنه از وقتي متنتوخوندم آه اي خداموظب اين خانمي گل باش نذاركسي دلشوبشكنه خداياصبرشوزيادكن خداياازمصيبتهادورش كن_آمين آمين
102747
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 1/21/2013 3:15:41 PM
کاربر مهمان
  آه، اي بهار گُمشده...!
با چتر آبي‌ات به خيابان كه آمدي
حتماً بگو به ابر، به باران، كه آمدي
نم‌نم بيا به سمت قراري كه در من است
از امتداد خيس درختان كه آمدي
امروز، روز خوب من و، روز خوب توست
با خنده‌رويي‌ات بنمايان كه آمدي
فواره‌هاي يخ‌زده يك‌باره واشدند
تا خورد بر مشام زمستان كه آمدي
شب مانده بود و هيبتي از آن نگاه تو
مانند ماه تا لب ايوان كه آمدي
زيبايي رها شده در شعرهاي من!
شعرم رسيده بود به پايان كه آمدي
پيش از شما خلاصه بگويم ادامه‌ام،
نه احتمال داشت، نه امكان، كه آمدي
گنجشك‌ها ورود تو را جار مي‌زنند
آه اي بهار گُمشده... اي آنكه آمدي!
فرهاد صفريان
*****
*******


چند رباعي مهدوي
1 ٭ ٭ ٭
نه شرم و حيا، نه عار داريم از تو
امّا گِله بي‌شمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم آقاجان
تنها همه «انتظار» داريم از تو...!
2 ٭ ٭ ٭
هر روز به دنبال جوابي ديگر
هر روز كشيده‌ام عذابي ديگر
هر شب به هواي ديدنت از خوابي
آسيمه دويده‌ام به خوابي ديگر
3 ٭ ٭ ٭
اي عشق! بيا كه سينه‌هامان شد چاك
«اين النّبأ العظيم؟»، گشتيم هلاك
چشمي كه تو را نديده باشد كور است
خون شد دل ما، «متي ترانا و نراك»
4 ٭ ٭ ٭
در تاك مگر شراب پنهان نشده؟
در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟
اي بي‌خبران كه مُنكر صبح شديد
در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟
5 ٭ ٭ ٭
يك عمر تو زخم‌هاي ما را بستي
هر روز كشيدي به سرِ ما دستي
شعبان كه به نيمه مي‌رسد آقاجان!
ما تازه به يادمان مي‌آيد هستي!
6 ٭ ٭ ٭
اين ماه كه چون چراغ تو مي‌سوزد
عمري‌ست كه در فراق تو مي‌سوزد
خورشيد كه هر روز تو را مي‌بيند
در آتش اشتياق تو مي‌سوزد
102746
نام: شيدا
شهر: مشهد
تاریخ: 1/21/2013 3:15:26 PM
کاربر مهمان
  روزگارتلخ
ازشهرمردادسرد

خانمي گل احسنت به تو_وقتي متنتوميخوندم بغض كرده بودم نميدونم باورت ميشه يانه اشكام ميريخت رو كتابم دوراشكاموباخودكار دورشو رنگ كردم كنارش نوشتم به ياد روزگارتلخ ازشهر مرداد اروم كه شدم اينو برات نوشتم _دركت ميكنم سخته اماطاقت بياربذارهمه بدبگن بذاردلتوبشكنن اماسكوت كن وصبر واگذارشون كن به خدا قلبم داره دردميكنه از وقتي متنتوخوندم آه اي خداموظب اين خانمي گل باش نذاركسي دلشوبشكنه خداياصبرشوزيادكن خداياازمصيبتهادورش كن_آمين آمين
102745
نام: زحل
شهر: قائمشهر
تاریخ: 1/21/2013 3:10:52 PM
کاربر مهمان
  سلام بچه ها من عضوتازه واردشمام من باشوهرم مشکل دارم اون خیلی منواذیت میکنه کاش هیچ وقت قبول نمیکردم باهاش ازدواج کنم بااینکه نامزدیم ولی خیلی باهام بدرفتاری میکنه دیشب منوزدطبق معمول کاش بمیرم
102744
نام: نوکرالحسین
شهر: غریبه
تاریخ: 1/21/2013 3:08:33 PM
کاربر مهمان
  تم مذهبی نوکیا X2یابافرمت NTH درسایت شهید آوینی قراردهید
102743
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 1/21/2013 2:36:23 PM
کاربر مهمان
  سخنی ازماهاتما گاندی
کمی بیاندیشیم:
یادمان باشد که ،من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
تو هم به یاد داشته باش،منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان،و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه،ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسان‌هاست ،پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،من قابل ستایشم، و تو هم……
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتادبه خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا.
اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،نامت را انسانى باهوش بگذار
<<ابتدا <قبلی 10281 10280 10279 10278 10277 10276 10275 10274 10273 10272 10271 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved