شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
102742
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 1/21/2013 2:33:14 PM
کاربر مهمان
  ***هوالکافی***
سلام به اندازه زمین و زمان خالق خوبیها و عرض ارادت خاص خدمت دوستای حرف دلی خوبم...وامیدوارم همیشه نورالهی تو دلهاتون بدرخشه.
بر خود وظیفه دانسته که خدمت برسم و عرض تبریک و تهنیت خدمت شما بزرگوران داشته باشم به مناسبت نهم ربیع روز منت نهادن نگارنده خوبیها به اهل زمین و روز انتهای سعادت و خوشبختی و روز تمام رحمت .
....چه کسی میداند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شاید آن شادترین لحظه ما در راه است...
تعجیل در فرجش صلوات.
***خاک پای مولای گرامی احوال نور دیدگان چطوره؟
امیدوارم هر چه زودتر سلامتی حاصل شود به لطف مولای خوبیها.
102741
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 1/21/2013 2:33:14 PM
کاربر مهمان
  ارتباط شهدا با امام حسین(ع)

مجروح که شد ، به اسارت دشمن در اومد و تو اونجا به شهادت رسید. اونو دفن کردند و شونزده سال بعد، هنگام تبادل جنازه ی شهدا با اجساد عراقی، جنازه «محمدرضا شفیعی» و دیگر شهدای دفن شده رو بیرون می‌آورند تا به گروه تفحص شهدا تحویل دهند. اما جنازه محمدرضا سالم مونده، سالمِ سالم...
صدام گفته بود این جنازه این‌طور نباید تحویل ایرانی‌ها داده بشه. اونو سه ‌ماه زیر آفتاب سوزان گذاشتند، اما تفاوتی نکرد. رو پیکرش آهک ‌پاشیدند، ولی باز هم بی‌تأثیر بود.
بعدها یکی از همرزم هاش که همیشه باهاش بود و کامل می شناختش می گفت می دونین برا چی جنازه ش سالم موند؟
گفت راز سالم موندن جنازه ش چند چیزه:
ـ اهتمام جدی به نماز شب داشت؛
ـ دائماً با وضو بود و مداومت بر غسل جمعه داشت.
ـ هیچ‌وقت زیارت عاشورایش هم ترک نمی‌شد؛
ـ هر وقت برا امام حسین(ع) گریه می‌کرد، اشک‌هاش رو به بدنش می‌مالید....
مادرش هم میگفت: به امام زمان(عج) ارادت خاصّی داشت و هر وقت به قم می‌اومد، رفتن به جمکران رو ترک نمی‌کرد.
شهید برونسی یه ‌بار تعریف می کرد: «داشتیم مهمات بار می‌زدیم که بفرستیم منطقه. وسط کار، یه دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادری مشکی. پا به پای ما کار می‌کرد و مهمات می‌ذاشت توی جعبه‌ها. تعجب کردم. تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم بچه‌های دیگه اصلاً حواسشان به او نیست، انگار نمی‌دیدندش. رفتم جلو، سینه‌ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم: خانم! جایی که ما مردها هستیم، شما نباید زحمت بکشید.»
روش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگه شما در راه برادر من زحمت نمی‌کشید؟ (یاد امام حسین(ع) از خود بی‌خودم کرد. گریه‌ام گرفت.) خانم فرمود: هرکس که یاور ما باشد، ما هم او را یاری می‌کنیم
102740
نام: شيدا
شهر: مشهد
تاریخ: 1/21/2013 2:00:36 PM
کاربر مهمان
  آسمان ازآسمان

عزيزم متنتوساعت 10:45ديدم عزيزبرات خيلي دعاكردم همون موقع برات پيغام فرستادم ولي الان اومدم ديدم ثبت نيس اينجا _امتحانت خوب دادي چي شد؟
102739
نام: لیلا
شهر: مرودشت
تاریخ: 1/21/2013 1:51:33 PM
کاربر مهمان
  سلام.خیلی وقت شد نیومدم حالا که اومدم بادیدن صلواتا اشک تو چشام جمع شد خوشحال بودم ولی ناراحتم بودم چون لیاقت نداشتم یه کارکوچک واسه امام زمانم انجام بدم چقدر بی لیاقتم من.هربار به اینترنت دسترسی پیدا کنم اینجا میام ولی.....
خانم سمیرا از شیراز و جناب شهاب خدا شمارو خیلی دوست داره که این لطف رو در حقتون میکنه.من شاید نتونم وکم بیام بعد چند هفته تونستم بیام اگه بهم اجازه بدید هروقت اومدم منم تواینکار کمک کنم از جایی که نوشتید منم تو ثبتش کمک کنم.میشه؟
راستی بعد یکسال نامزدی که شرایط عقد برامون جور نمیشد با یاری امام زمان چند وقت دیگه عقد صورت بگیره.برامون دعا کنید.تا بتونیم زندگیمون شروع کنیم.منم اگه لایق باشم موقع عقد واسه همتون دعا میکنم.
102738
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 1/21/2013 1:27:35 PM
کاربر مهمان
 
" " السلام علیک یا بقیه الله ""

دلم می خواهد برایت عاشقانه بنویسم : می خواهم از آمدنت بگویم .. از رسیدنت ... از پایان شب های بلند غیبتت .... ماه ربیع آمده عشق من : آرزو می کنم روزی بیایی و در حضورت برایت جشن آغاز امامت بگیرم مولاجان ... بیا ببین : هنوز که نیامده ای ، بزمی عاشقانه آراسته ام برایت تا قدم بر خانه ام بگزاری و کلبه ام را به نور وجودت مُنور کنی عزیز ... در بالای مجلس برایت جایگاهی تدارک دیده ام که همیشه به یادت خالی می ماند ! راستی چرا نمی آیی ؟ میهمانانم هر سال در جشن امامتت سراغت را از من می گیرند که آقایم کجاست ؟ چرا دیر کرده ! چرا به میهمانی خودش نرسیده ؟! ... نمی دانم جانِ مهدی : جوابشان را چه بگویم ؟ اما با لبخندی به یاد آمدنت به آنها می گویم در راه است :.... آقایم در راه مانده ، میرسد .. ! بیا ببین آقاجان : برای هدیه به میهمانان مجلست از جمکرانت - نقش - خانه ات را آورده ام تا با دیدن خانه ی آسمانی ات به یادشان بماند که برای آمدنت دعای فرج بخوانند... اگر شد به میهمانی ام بیا مولاجان :‌ قول رسیدنت را داده ام .. لااقل سَری به بزم عاشقانه ام بزن مولاجان : شادمانه هایم برایت دلتنگ اند ..



خشنودی دل بابرکت یوسف زهرا صلوات
102737
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 1/21/2013 1:25:26 PM
کاربر مهمان
 
" آجرک الله یا بقیه الله "


هر چند امروز در تقویم دنیا تعطیل نیست : ‌اما ما برای جشن امامتت درس ها را حتی دنیا را تعطیل کرده ایم تا هلهله ی شادمانی مان به گوش آسمانیان هم برسد ... امروز 9 ربیع الاول است و آغاز امامت مولای مهربان کودکان ما ... بیا ببین چقدر مشتاقند برای یک تعطیلیه عاشقانه به نام مبارک مهدی ... کودکان مان را به نامت به بهانه ی جشن ولایتت به بزمِ ظهور آورده ایم تا برایشان از حضور گرمت در تمام هستی بگوییم ... مگر میشود شیعه بود و برای امام زنده ی هستی جشن امامت نگرفت ؟ ... بیا ببین مولاجان ؛ به نامت کامِ کودکان بازیگوش امروز مان را شیرین می کنیم تا برای فردای ظهورت - سربازی - کنند .. کودکان مان را نمک گیره بارگاهت می کنیم تا برایت جان فشانی ها کنند در هنگامه ی ظهور ... شاید به چهره های پاک و معصومشان نیاید که ترا بشناسند ؟ اما خوب می دانند جمعه ها که دنیا تعطیل است باید به خانه ی آسمانی ات بیاییم و برای آمدنت دعای فرج بخوانیم ... گنجشکهای خانه ات آنها را هم هوایی آمدن می کنند .. شعر ظهورت را از حفظ می خوانند : دعای فرج ت شده زیباترین شعر کودکانه ی کودکان ما .. ترجمه ای برای شعرشان نداریم ولی خوب می دانند که این دعا برای بابایی مهربان است که در غیبت مانده ؛ سفرش طولانی شده و باید زود بازگردد.. بیا لااقل بخاطر همین شعر کودکانه : بیا ببین که برایت در جشن امامتت چقدر عاشقانه دعای فرج می خوانند .. دستشان را لبریز از اجابت کن ..مولاجان


بر لحظه لحظه ظهور مهدی صلوات
102736
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 1/21/2013 1:13:37 PM
کاربر مهمان
  نماز با عشق

نمازهایت را عاشقانه بخوان .
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری؛قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری.
آنوقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی ولی از تکرارشان لذت میبری.
تکرار هیچ چیز جز نماز د این دنیا قشنگ نیست.
102735
نام: نمیدانم
شهر: درمانده
تاریخ: 1/21/2013 1:12:41 PM
کاربر مهمان
  سلام به بچه های حرف دل چند روز نیومدم داشتم با خودم فکر میکردم که چکار کنم شاید تصمیممو گرفتم باشم هنوز مطمئن نیستم ولی نفر اول هر کار میکنم که بفهمم چقدر دوستم داره بازم متوجه نمیشم چون امروز که میگه دوستم داره فردامیگه مانمیتونیم با هم ازدواج کنیم وتوازدواج کن از طرفی هم وقتی میگم دارم به ازدواج فکر میکنم ناراحت میشه

ولی نفر دوم واقعا دوستم داره وفهمیدم که به خاطر ازدست ندادنم کاری کرده که دیونه شدم وقتی فهمیدم چون یک مشکل بزرگ سر راه ازدواجمونه نمیدنم اخرش چی میشه اصلا نمیدونم خانواده هامون راضی میشوندیانه
بچه هابرام دعاکنید خداکمکم کنه
102734
نام: روزگار تلخ
شهر: مرداد سرد
تاریخ: 1/21/2013 1:10:44 PM
کاربر مهمان
  دلم گرفته ای خدا چراصدام نمی کنی؟
از این همه بلا ودرد چرا رهام نمیکنی؟
منم همون شکسته دل چرا صدام نمیکنی؟
نمیبینی که خسته ام چرا صدام نمیکنی؟
سلام خدا!می بینی بازم دلم گرفته هرچی می خوام به اون روزهای لعنتی فکر نکنم نمیشه دیشب یکی به طور غیر مستقیم بهم گفت که من برای زندگی خودم بدقدم بودم می گفت بعضی ها قدم ندارن که همسرشون میمیره از حرفش دلم گرفت مهمونمون بود نمی شد چیزی بهش بگم اما توی دلم بغض کردم چی داشتم که بگم وقتی زبون نداری که جواب بدی مجبوری ساکت بمونی آره داغ دلم تازه شد یاد حرفای خواهرش افتادم که گفت زندگی برادرش را من گرفتم یاد تهمتی که سر بچه ام زد افتادم یاد زور گفتن هاش افتادم یاد بلاهایی افتادم که سرم اوردن هنوزم که هنوزه جوری رفتار می کنن انگار حقم بوده گاهی وقتا خودم به خودم شک می کنم نکنه من باعث مرگش شدم نکنه از بخت بد من بود هر چی دلم می خواد فراموش کنم دیگران برام تازه اش می کنن آخه هیچ کس نمی فهمه من هر شب با یاد او می خوابم صبح با یه صبح بخیر گفتن به عکس او پا میشم و دخترش را آماده می کنم بره مهد! نمی دونن هرشب براش فاتحه می خونم وازش می خوام برام دعا کنه آخه هیچ کدوم نمی فهمن من چقدر عذاب می کشم نمی دونن چقدر دوسش داشتم خدایا چطوری به این جماعت نفهم بفهمونم مرگ آدما دست توئه نه من ؟ خدایا چرا اینطوری شده دنیا؟ دنیا پر شده از زنهای جوان وبیوه که همه ازشون طلبکارند خدایا من و امثال من هم آدمیم تا کی باید تاوان کاری را که نکردیم پس بدیم کاش می تونستم از این شهر برم کاش میتونستم جایی زندگی کنم که غریب باشم دلم نمی خواد کسی رابشناسم بی وجدانها طوری با ما رفتار می کنن انگار ما عزرائیلیم مگه اونا می دونن سرنوشت خودشون یا بچه هاشون چی میشه؟ خدایا از یه طرف تنهام وتنهایی داره منو از پا در میاره از یه طرف زخم زبونها تمومی نداره خدا لعنتشون کنه که با دل شکسته ام بازی کردند خدایا مگه صدامو نمی شنوی که جواب نمی دی؟ لعنت به این زندگی لعنت به این شانس!خدایا خسته شدم تا کی؟تاکی تحمل کنم و حرف نزنم؟ مجبورم اینجا حرف بزنم چون اینجا کسی سرزنشم نمی کنه کسی منو نمی شناسه کسی منو بدقدم نمی دونه کسی منو به عنوان قاتل نمی شناسه خدایا سخته برام هر بار می خوام شروع نو داشته باشم باز یه چیزی پیش میاد که به من بگه تو همون آدمی همون آدم بدشانس که زندگیشو باخته که زندگی یکی را ازش گرفته مردم ما مرده پرستند تا زنده بود تا با هم بودیم کسی یادش نبود ما هستیم یه بار نپرسیدن چه می کنید چه می خورید وقتی که مرد همه آوار شدند روی سرم عزیز شد واسه همشون همه دنبال این بودن چیزی از وسایلش را برای یادگاری بردان با کلی التماس راضی شدن به من هم چند تا عکس ویه دونه لباسش رابدند لعنت به اونا که از روزی که او رفت و تنهام گذاشت ترس را توی وجودم کاشتند خدایا می گن دنیا دار مکافاته می شه نشونم بدی؟ میشه تقاص پس دادنشون را ببینم؟ خدایا کمکم کن که خسته ام خدایا خودت میدونی دارم تقاص گناه نکرده راپس می دم خدایا خودت بهتر از هرکسی میدونی بدجوری دارم عذاب می کشم خدایا ناشکری نمی کنم این حالم خیلی بهتر از چند سال قبله اما اگه تو بخوای اگه تو کمکم کنی از این بهتر هم می شم خدایا من خونه بزرگ یا ماشین مدل بالا نمی خوام من آرامش می خوام من یه سقفی که زیرش آرامش باشه برام کافیه چه فرقی میکنه مال کی باشه مال خودم یا اجاره ای آرامش و امنیت داشته باشه کافیست خدایا اون روزها اجاره ای بودم اما آرامش داشتم تکیه کرده بودم به لطف ورحمت تو و بازوان مردی که بعد تو تنها پناهم بود او
102733
نام: حمید
شهر: امید به خدا
تاریخ: 1/21/2013 1:08:10 PM
کاربر مهمان
  سلام و عرض ادب خدمت تمام حرف دلی ها

حاج آقا سیف الدوله دوست من یه سوالی داشت گفتم مطرح کنم و شما لطف کنید جوابشو بدید " ازدواج در سن 19 سالگی برای پسر موردی دارد؟
<<ابتدا <قبلی 10280 10279 10278 10277 10276 10275 10274 10273 10272 10271 10270 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved