شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
101911
نام: سیما
شهر: مشهدمقدس
تاریخ: 1/13/2013 2:33:12 PM
کاربر مهمان
  تو اگر برخیزی
من اگر برخیزم
همه برمیخیزند
تو اگر بنشی
من اگر بنشینم
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
کوه باید شد و ماند؟
رود باید شد و رفت؟
دشت باید شد و خواند؟
در من این جلوه ی اندوه ز چیست؟
در تو این قصه ی پرهیز،که چه؟
در من این شعله ی عصیان نیاز؟
در تو دمسردی پاییز که چه؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت.
101910
نام: عبدالله عاصی
شهر: غم
تاریخ: 1/13/2013 2:25:49 PM
کاربر مهمان
  سلام.گفته بودی هرچه دل تنگت میخواهد بگو
101909
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 1/13/2013 2:01:47 PM
کاربر مهمان
  سلام جناب خاک پای مولا انشا... همون مولا شفاعت کنه و خدا هرچه زودتر چشماتون خوب بشه زودتر برگردین.مواظب خودتون و چشماتون باشین و زیاد خسته ش نکنید.تنین عزیزم ممنونم ازت.سمیرا خانم انشاا... تو امتحانات درسی و مهمتر از اون تو امتحانات زندگی موفق باشی دوست خوبم غریب امام هادی تروخدا رفتین مشهد برا من خیلی امام شفاعتم کنه روسیاهم اما کرم و بخشش آقام زیاده.انقد روسیاهم که ۴ سال ندیدمش...
101908
نام: نمیدانم
شهر: درمانده
تاریخ: 1/13/2013 1:57:10 PM
کاربر مهمان
  آقای سیف الدوله شهر: قدس میشه برام استخاره بگیرید دیگه نمیدونم چیکار کنم از طرفی هم دلم برای هردونفرشون میسوزه نمیدونم چرا این طور شده


خدا اگه تقاص گناهامه که تمومش کن دیگه به اندازه کافی عذاب کشیدم وسوختم دیگه طاقت ندارم چرا به خاطر گناه من باید دونفر دیگه پای من بسوزن اگر هم امتحانه پس کمکم کن که بهترین راهو انتخاب کنم واز این امتحان سختت سر بلند بیام بیرون طوری که هیچ قلبی نشکنه وهمه چیز صلاح باشه خدا به دادم برس جز توکسی رو ندام که کمکم کنه مگه نمیگن شهدا کمک ادم میکنند وپیش خداوائمه واسطه میشوند ودعا میکنند که مشکل بندشو حل کنه وحاجتشو روا کنه پس شهید اوینی من پیش خدا وائمه اش خیلی شرمنده ام وسرافکنده خیلی بیشتر از اونی که فکر شو بکنی ازت میخوام با دوستای شهیدت از خدا وائمه اش بخواهید که کمکم کنند ومشکلمو حل کنند تا منم باورو بشه واقعا این حرف درسته میدونم درسته میخوام مطئن بشم
101907
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 1/13/2013 1:37:10 PM
کاربر مهمان
  سلام برادر گرامی جناب آقای سیف الدوله
دندان عقلم در حال در اومدنه. باعث جراحت لثم شده. مدام لثم خون آلوده. کلافه شدم از بس دهانم رو آب کشیدم. دکتر هم رفتم گفت تا دراومدن کاملش این مشکل رو داری. واقعا تصمیم دارم برای خلاصی از این مشکل برم و دندانی که حتی هنوز نیمی از اون در نیومده رو بکشم.
راهنماییم کنید لطفا.
واقعا نیازه این همه آب بکشم؟
اگه نه چه جوری این شک رو تو دلم از بین ببرم؟
اگر هیچ دین شرعی برام ایجاد نمی کنه بفرمایید که کلا بکشم این دندان مزاحم رو.
101906
نام: کیوان رونما
شهر: منوجان
تاریخ: 1/13/2013 1:33:46 PM
کاربر مهمان
  با سلام دوستان عزیز امیدوارم شاد و سربلند باشید
101905
نام: روزگار تلخ
شهر: مرداد سرد
تاریخ: 1/13/2013 1:32:27 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان خوبم
سال 83 سال میمون بود ومن فکر می کردم سال خوبی میشه برام چون به نظرم میمون یعنی مبارک خوب که نبود هیچ بدترین سال زندگیم قبل از ادواج رقم خورد اتفاقهای خیلی بدی افتاد یادمه هشتم دی ماه همون سال یه برف سنگنی اومد اما سردی هوا نه سنگینی بغضی که راه گلوم را بسته بود سردی دی را چند برابر کرد تا وقتی که ازدواج کردم همیشه به همسرم می گفتم یادت باشه من فقط در کنار تو این سردی را فراموش می کنم من سردی دی را فراموش کرده بودم در آغوش گرمترین خورشید زندگی ام دیگر از سردی دی هراسی نداشتم هر دو به هراس سالها قبل من می خندیدیم یادمه اون شب لعنتی نیمه های شب تلفن به صدا درآمد صدای یک غریبه بود که تهدیدم کرد و حتی انگار نصیحتم کرد و گفت ع دزد هست معتاد هست ... هست و.... سر تاپایم را لرز گرفته بود چندین پتو جواب گوی سردی ام نبودند خدای من این چه کسی بود اگر راست گفته باشد چه نه باور نمی کنم باور نمی کنم کسی که از چشمانم بیشتر قبولش دارم اینگونه باشد باور نمی کنم او به من دروغ بگوید و این کاره باشد ع و دزدی نه امکان ندارد ع و اعتیاد ممکن نیست ع و با دیگری رابطه داشته باشد غیر ممکن است خدای من این کی بود نیمه شب از خواب بیدارم کرد که این چرندیات را تحویلم دهد تا صبح گریه کردم اشک ریختم تا صبح به خود لرزیدم خدایا این چه شب سرد و طولانی است چرا صبح نمی شود چرا هیچ جوری گرم نمی شوم؟ این چه کابوسی بود؟بالاخره صبح شد شبی تلخ و سرد به پایان رسید اما چه پایانی که هنوز یاد آوری اش پشتم را می لرزاندحرفهای این مرد غریبه نه تنها اعتمادم را کم نکرد بلکه بیشتر و بیشتر باورم شد که ع مرد واقعی زندگیست نه اینکه چون دوستش داشتم بلکه چون باورش داشتم همیشه دلم می خواست حتی اگر برای من نباشد بهترین و پاکترین باشد سه سال از آن ماجرا گذشت سال 86 سال خوک بود سال تولد من هم سال خوک بود بهترین سال زندگیم رقم خورد و قلب من در کنار مردی آرامش یافت که نه معتاد بود نه دزد بود ونه غیر از من به دیگری اهمیت می داد و فقط خدا می دانست که چقدر به هم وابسته شدیم باورمان شد روزهای تلخ تکرار نمی شوند سردی دی تکرار نخواهد شد سال 83 نحس ترین و تلخ ترین سال زندگیمان بود و خدا راشکر برای همیشه گذشت غافل از اینکه تلخ تر از سال میمون سال گاو بود سال 88 سالی تلخ و پر از اندوه و ماتم سالی که امیدوارم هرگز برای هیچ کس تکرار نشود با اینکه سالها گذشته از مرگ او ولی من هنوز مثل روز اول تشنه دیدار ش هستم چه زمانی که زنده بود و چه الان که سالهاست زیر خروارها خاک خوابیده است دنبال آن مرد ناشناس گشتم دلم می خواهد ببینمش و یا یک تلفن ازش پیدا کنم و برایش بگویم مردی که تو اینقدر آن شب از او بد گفتی در زندگی من پاکترین بود و من بی لیاقت نتوانستم او را برای خودم نگه دارم و با تمام پاکی اش او را به دست خاک سپردم می خواهم برایش بگویم مردی که ادعا کردی آرامش را از زندگیم می گیرد تنها کسی بود که در تمام زندگیم مرا به آرامش رساند من در تمام زندگیم فقط دو سالی که کنار او زیستم احساس آرامش کرده ام روحش شاد و یادش گرامی باد
غریبه از شهر زیر آسمان آبی / همه جای ایران سرای من است مهم نیست در شهر یا روستایی دور افتاده باشید زندگیتان را در کنار همسرتان تجربه می کنید وقتی یکدیگر را دارید چه اهمیت دارد که کجا زندگی می کنید وقتی دلتان برای هم می تپد چه دلیلی دارد که به غربت فکر کنید
راستین گرامی وقتی جوابت را خوندم اشکام سرازیر شد فکر اینکه دخترم بزرگ میشه عروس میشه و برای خودش کسی منو به وجد میاره
101904
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 1/13/2013 1:31:51 PM
کاربر مهمان
  یا لطیف


عشق به خدا، عشق به تمام خوبی ها و زیبایی هاست. پس عاشق شو و عاشقانه زندگی کن.



یا حق
101903
نام: نمیدانم
شهر: درمانده
تاریخ: 1/13/2013 1:27:37 PM
کاربر مهمان
  خدا دیگه دارم کم میارم بین این امتحانت چرا جوابمو نمیدی چرا راهی نشونم نمیدی دوست داری همینطور عذاب بکشم دوست داری گناه کنم دوست داری دل بشکنم خدااشکامو میبینی ناله هامو میشنوی دیگه خسته شدم چقدر صبر کنم سر این موضوع صبر ندارم به خدانمیخوام قلبی بشکنه میخوام خودت انتخاب کنی میدونی که با این کار قلب دونفر شکسته میشه من دیگه طاقت شکستن قلب کسی رو ندارم چون به اندازه کافی قلب خودم شکسته هست آی خدا خودت یک راهی جلو پام بگذار
((((((((((((((((((((((((((((((((

سلام فاطمه از مشهد ممنونم ازت که نظر دادی ولی از نظر دوست داشتن هردوشون دوستم دارن هردوشون از نظر ایمان خوبن /از نظر اخلاق دومی بهتر از اولیه /ولی اولی گاهی حرفهایی میزنه که شک میکنم به عشقش ولی با این وجود توبعضی مسائل خیلی کمکم کرده ومیکنه تا حدی که باهاش مشورت میکنم تورو خدااز امام غریب بخواه کمکم کنه باور نمیکنی گاهی به خودکشی فکر میکنم که لااقل با این کار من از سردرگمی واونا هم از دست من راحت بشن ولی باز از خدامیترسمو خجالت میکشم
101902
نام: زینب
شهر: اهواز
تاریخ: 1/13/2013 1:24:15 PM
کاربر مهمان
  می خوام درس بخوانم استاد بشم یکی را خیلی دوست دارم ctri+shift



<<ابتدا <قبلی 10197 10196 10195 10194 10193 10192 10191 10190 10189 10188 10187 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved