شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
101802
نام: رضا جانفشان
شهر: شیراز
تاریخ: 1/11/2013 10:16:47 PM
کاربر مهمان
  زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟
بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی ؟ التماس دعا
101801
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 1/11/2013 10:02:54 PM
کاربر مهمان
  امام رضا!مریضا رو شفا بده دوای درد مردمو از طرف خدا بده... آقا سلام آقای خوبم دلم تنگته چطور دلت میاد از تلویزیون حرمتو با حسرت نگاه کنم آقا من هیچی آقا گرفتار زیاده مریض دار زیاده آقا جونم دو رکعت نماز جلو گنبد طلاییت من خاک پای خودت و زائراتم نیستم آقا ما رو دریاب. وااااای خدا جونم چی میشه منم امشب به حق جوادش حاجتامو بگیرم.برام دعا کنید.
101800
نام: اعظم
شهر: تهران
تاریخ: 1/11/2013 9:22:49 PM
کاربر مهمان
  یا امام رضا من منتظرم حاجتم بدی
101799
نام: محمد مهدی
شهر: تهران
تاریخ: 1/11/2013 9:18:39 PM
کاربر مهمان
  باسلام من یک انسان کم رو کمی مغرور هستم اصلا اینطور نبودم از وقطی ازدواج کردم اینجوری شدم همسرم هم خیلی دوست دارم همش در کارهایم شکست میخورم جدیدن بعضی روزها نمازم را نمیخوانم همش کسل هستم همش از مردم فراری هستم در کاسبی شکست خوردم جرعت کار جدید را ندارم خلاسه خیلی تنهام همسرم هم قادر به مشورت نیست همش نسیهت میکند نیاز به یک هم راز وهم سخن خوب دارم ولی کجاست ادم دل سوزدارم یک کار جدید شروع میکنم نمیدانم میشود یا نه خیلی تنهام شما رو به خدا برایم دعا کنید استخاره کردم ولی خوب نشد
101798
نام: مریم
شهر: 867
تاریخ: 1/11/2013 9:17:21 PM
کاربر مهمان
  میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه مبشه قلب منم مثل گنبدت طلا باشه
یا علی موسی الرضا میشه به من نگاه کنی اونقدر رضا میگم تا دردمو دوت کنی
یا امام رضا خودت درستش کن...
101797
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 1/11/2013 9:13:11 PM
کاربر مهمان
  روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد.

پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:

ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی.

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارئیل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:…


۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم
101796
نام: مینا
شهر: جنوب
تاریخ: 1/11/2013 9:10:55 PM
کاربر مهمان
  کاش میتونستم سرمو بزارم روی شونه خداهای های گریه کنم اونم دست گرمشو بکشه رو سرم .می خوام بگم خدا جون دل تنگتم .تو همیشه کنارمی هستی ولی من دورم خسته شدم از این همه دروی .خیلی وقته گرمیه دستاتو حس نکردم .تنهامون نذار هیچ وقت هیچ وقت چون فقط توررو داریمو بس
101795
نام: زهرا
شهر: اصفهان
تاریخ: 1/11/2013 8:38:21 PM
کاربر مهمان
  امروز از ان روزهای بود که احساس کردم دنیا روی سرم خراب شد احساس کردم توی این دنیای بیکران گم شدم امروز احساس خفگی کردم و یک لحظه از ترجمه و پایان نامه دست کشیدم ودلم هوای قران کرد چون روزم را با چیز خوبی شروع نکرده بودم نمی دانم کیستسد یا هدفتان چیست و لی از طراحی و این فارسی قران را ترجمه کردید ممنونم
101794
نام: مرتضی
شهر: ارومیه
تاریخ: 1/11/2013 8:31:41 PM
کاربر مهمان
  سلامی به گرمی دستانجدا شده از ضریح حسین
آقا جان با دلی شکسته التماس دعا از تو و تمامی شیعیانت میکن
امید به انکه در روز های سخت و آلوده ام در این دنیا یاورم باشی برای سلامتی ات دعا میکنم.
التماس دعا از تمامی عزیزان و منتظران آن حضرت
101793
نام: زهرا
شهر: اصفهان
تاریخ: 1/11/2013 8:21:29 PM
کاربر مهمان
  خدایا من دیگه خسته شدم.چرا منو ازین بلاتکلیفی وتنهایی درنمیاری؟خدایا تو راضی من به گناه بیفتم؟خدایا چرا به دادم نمیرسی.خدایا چجوری صدات کنم؟کجابیام تا دعاموبراورده کنی؟کاری هست که انجام نداده باشم؟دعایی هست نخونده باشم.خدایا من تنهام.تنهام.من دیگه نمیتونم تحمل کنم.توچطور راضی میشی که به گناه بیفتم؟خدایاااااااااااااااا.خدایا اگه زشتم تو منو افریدی.اگه شرایطم اینه.توخواستی تومنو تو این خانواده بدنیا اوردی.تو این قیافه واین زندگی روبهم دادی.
خدامن دیگه خسته شدم.تاکی صبر کنم.تاکی تحمل کنم؟خدیا خیلی بی انصافی..خیلی...
<<ابتدا <قبلی 10186 10185 10184 10183 10182 10181 10180 10179 10178 10177 10176 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved