اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
101132 |
نام:
احسان
شهر:
مرودشت
تاریخ:
1/2/2013 11:41:00 AM
کاربر مهمان
|
شیطان پرستی - فراماسونری - دکتر رائفی پور
استاد رائفی نه دکتر رائفی لطفاً درستش کنید
|
|
101131 |
نام:
علی
شهر:
امید به خدا
تاریخ:
1/2/2013 11:38:57 AM
کاربر مهمان
|
سلام
آقای سیف الدوله یه استخاره برام بگیرید مرسی
|
|
101130 |
نام:
معصومه
شهر:
شاهرود
تاریخ:
1/2/2013 11:29:50 AM
کاربر مهمان
|
سلام به اقا سیف الله یه تعبیر خواب میخواستم ازتون : پدرم خواب دیده بودن که یه مراسمی دعوتشون کردن که مراسم نامزدی بوده و داماد روحانی و سید بودن و پدرم وقتی متوجه میشن که داماد روحانی و سید هستن توی خواب شروع میکنن به گریه و میگن که خداروشکر که دامادتون سید هستن و دخترتون عروس حضرت فاطمه شدن بعدش همون شبی که پدرم این خواب رو دیدن زن عموی من هم خواب میبینن که منزل ما مراسمی هست و همه ی فامیل جمع شدن و میبینن که مادرم یه دختر 3ساله ی خیلی خوشگل دارن ولی با اینکه 3ساله شدن کسی از وجود این دختر خبردار نشده وقتی زن عموم میپرسن که این دختر فوق العاده خوشگل دختر کی هست میگن دختر مادر منه و دوقلو بودن ولی چون فوق العاده خوشگل بودن این دخترا فقط یکی رو اوردن داخل مجلس و یکی دیگه رو نیاوردن اگه لطف کنید تعبیر این 2تا خواب رو عرض کنید ممنون میشم
|
|
101129 |
نام:
گل یاس
شهر:
غریب
تاریخ:
1/2/2013 11:19:57 AM
کاربر مهمان
|
خدایا کمکم کن خدایا دلم میخواد همه گناهامو ببخشی واز صفر شروع کنم خدایا تنهام نزار میدونم بدم ولی تو خیلی خوبی خدایا دلم گرفته خدایا دلم پراز غمه خدایاامشب ،شب اربعینه تو را به امام حسین نگاهی به من وخانوادم بکن خسته ام خیلی خسته خدایا بتو توکل میکنم خداجون شکرت انشاالله همه دوستان حاجت روا بشن تو راخدا برام دعا کنید
|
|
101128 |
نام:
فاطمه
شهر:
مشهد
تاریخ:
1/2/2013 11:14:24 AM
کاربر مهمان
|
آموخته ام ... كه تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد: تو مرا شاد كردي آموخته ام ... كه مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است آموخته ام ... كه هرگز نبايد به هديه اي از طرف كودكي، نه گفت آموخته ام ... كه هميشه براي كسي كه به هيچ عنوان قادر به كمك كردنش نيستم دعا كنم آموخته ام ... كه مهم نيست كه زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم كه لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم آموخته ام ... كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي آموخته ام ... كه راه رفتن كنار پدرم در يك شب تابستاني در كودكي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است آموخته ام ... كه زندگي مثل يك دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديكتر مي شويم سريعتر حركت مي كن آموخته ام ... كه پول شخصيت نمي خرد آموخته ام ... كه تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگي را تماشايي مي كند آموخته ام ... كه خداوند همه چيز را در يك روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد كه من بينديشم مي توانم همه چيز را در يك روز به دست بياورم آموخته ام ... كه چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد آموخته ام ... كه اين عشق است كه زخمها را شفا مي دهد نه زمان آموخته ام ... كه وقتي با كسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد آموخته ام ... كه هيچ كس در نظر ما كامل نيست تا زماني كه عاشق بشويم آموخته ام ... كه زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم آموخته ام ... كه فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلكه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد كرد آموخته ام ... كه آرزويم اين است كه قبل از مرگ مادرم يكبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم آموخته ام ... كه لبخند ارزانترين راهي است كه مي شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلي چاپلين
|
|
101127 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
1/2/2013 11:11:30 AM
کاربر مهمان
|
یا حسین
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى».
لبیک یا حسین
|
|
101126 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
1/2/2013 11:10:20 AM
کاربر مهمان
|
یا حسین
اربعین، با بوى خون در مشام و آبله در پا، رسیده است تا بگوید همه اتفاقات سرخ، در راستاى شکیبایى زینب علیهاالسلام بود.
لبیک یا حسین لبیک یا حسین لبیک یا حسین
|
|
101125 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
1/2/2013 11:08:41 AM
کاربر مهمان
|
لبیک یا حسین
از بدرود اشکبار کاروان، چهل غروب گذشته است و قصه هاى سوخته، به چشم هاى فرات مى ریزد.
یا حسین یا حسین یا حسین
|
|
101124 |
نام:
جا مانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
1/2/2013 11:08:20 AM
کاربر مهمان
|
به نام خداوند یکتا و بخشنده مهربان
سلام به تمامی دوستان خوبم
امشب شب اربعین مصباح هداست دل یاد حسین بن علی شیر خداست پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
زن و شوهری بیش از شصت سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند .
آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند .
در مورد همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر مخفی نمی کردند .
مگر یک چیز : یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد .
در همه ی این سال ها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود و در مورد جعبه فکر نمی کرد .
اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند .
در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع رجوع می کردند پیرمرد جعبه کفش را از بالای کمد آورد و نزد همسرش برد .
پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده که همه چیز را در مورد آن جعبه به شوهرش بگوید . و از او خواست تا در جعه را باز کند .
وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و دسته ای پول بالغ بر نود و پنج هزار دلار پیدا کرد .
پیرمرد در این باره ازهمسرش سوال کرد .
پیرزن گفت : هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم مادر بزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید .
او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم باید ساکت بمانم و یک عروسک ببافم .
پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت . تمام سعی خود را به کار برد تا اشک هایش سرازیر نشود .
فقط دو عروسک در جعبه بودند .
پس همسرش فقط دو بار در طول تمام این سالهای زندگی و عشق از او رنجیده بود . از این بابت در دلش شادمان شد .
سپس به همسرش رو کرد و گفت : عزیزم ، خوب ، این در مورد عروسک ها بود . ولی در مورد این همه پول چطور ؟؟ این ها از کجا آمده ؟؟
پیرزن در پاسخ گفت : آه عزیزم ، این پولی است که از فروش عروسک ها بدست آورده ام .
گذشت داشتن در زندگی چیز خیلی خوبی ، درست شاید بعضی وقت ها گذشت زیادی موجب سوء استفاده دیگران می شه ، یا به قول اون شعر معروف سعدی که می گه : ترحّم بر پلنگ تیز دندان ، ستم کاری بود بر گوسفندان .
همه این درست ، ولی دوستان خوبم یادمان باشد همیشه فرصت جبران اشتباه را به دیگران بدهیم ، شاید روزی خودمان نیز تنها احتیاج به یک فرصت دوباره برای جبران خطاهایمان داشته باشیم .
فکرش را بکنید خداوند مهربان اگر مثل ما می اندیشید و به خطاکاران فرصت جبران اشتباه شان را نمی داد ، آن وقت تکلیف ما چه بود ؟؟ یا اگر فرصت های مجدد برای اشتباه های تکراری نمی داد ، باز تکلیف ما چه بود ؟؟ یادمان باشد ، ما نیز در مقابل هرگز ، نباید از مهربانی و گذشت دیگران نسبت به خطاهایمان سوء استفاده کنیم .
در پناه خدا باشید .
یا حق
|
|
101123 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
1/2/2013 11:07:02 AM
کاربر مهمان
|
لبیک یا حسین
بــاز دگر بـاره رســيــد اربـعـيــن جوش زند خـون حـسـيـن از زميــن شـد چـهـلـم روز عــزاي حـسـيــن جــان جــهــان بـــاد فداي حـسين
التماس دعا
|
|