اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
100752 |
نام:
غریب امام هادی ع
شهر:
زاهدان
تاریخ:
12/27/2012 1:32:17 PM
کاربر مهمان
|
سلام* سلام به راستین خواهش میکنم امیدوارم همیشه خوشحال باشیدبیشترعزیزان حرف دل بهترین عزیزشون روازدست دادن ولی چاره چیست مشیت الهیی باید خودمون روجمع جور کنیم یانه باناامیدی فقط گناه میکنیم ازدست مافقط دعاکردن برمیاد ووظیفه هست پس چه بهترموقع مراسم اقای مظلوم ما سالارشهیدان امام حسین ع باشد~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ نیومدی نیومدی یه هفته خسته ترشدم شکسته بودموشکسته ترشدم نیومدی کوچمون کلافه شد یه جمعه به ندیدنت اضافه شد نیومدی نیومدی نیومدی غصه بازنفس گرفت خداتورویه جمعه دیگه پس گرفت نیومدی حصاردردوبشکنی توآخرین امیدچشمای منی یه دل دارم همیشه بی قرارته قنوت من دعای انتظارته~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ تعجیل درفرج 5 صلوات یامهدی ماهنوزمنتظریم
|
|
100751 |
نام:
زهرا
شهر:
مشهد
تاریخ:
12/27/2012 1:27:34 PM
کاربر مهمان
|
وبلاگنون عالیه.... راستش من هر موقع دلتنگ میشم میرم پیش امام رضا... برای همین حرف دلی ندارم... یاعلی...
|
|
100750 |
نام:
مریم
شهر:
تهران
تاریخ:
12/27/2012 1:22:54 PM
کاربر مهمان
|
آه... دلم بد جوری گرفته... داره از تموم آدما بدم میاد... خدای من کمکم کن...
|
|
100749 |
نام:
پورعباس
شهر:
رشت
تاریخ:
12/27/2012 1:12:21 PM
کاربر مهمان
|
سلام عکسهای حضرت آقا در سایت کپی نمیشود اگرمقدور است راهنمایی بفرمایید
|
|
100748 |
نام:
گندم
شهر:
مهدیشهر
تاریخ:
12/27/2012 1:10:25 PM
کاربر مهمان
|
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. طفلکی بنده غمگین اَدم!.. در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ... زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!! نازنینم اَدم .... نبری از یادم ؟؟!!!!..
|
|
100747 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
12/27/2012 1:09:45 PM
کاربر مهمان
|
داستان زیبا و پندآموز بهترین دوست
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و به سرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: “بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن.” ادامه مطلب را دنبال کنید . . . شاهزاده با تمسخر گفت: “من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! ” عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد. سپس دومین عروسک را برداشته و این بار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او سومین عروسک را امتحان نمود و تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت :”جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته.” شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: “پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و من هم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود.” عارف پاسخ داد: “نه!” و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آن را به شاهزاده داد و گفت: “این دوستی است که باید به دنبالش بگردی” شاهزاده تکه نخ را برگرفت و امتحان نمود. با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت :”استاد اینکه نشد!” عارف پیر پاسخ داد: “حال دوباره امتحان کن”. برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد. شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقی ماند! استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: “شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند.”
|
|
100746 |
نام:
راستین
شهر:
غریبم
تاریخ:
12/27/2012 12:28:51 PM
کاربر مهمان
|
سلام جناب سیف الدوله یه استخاره واسم میگیرید؟
|
|
100745 |
نام:
حمید رضا
شهر:
شیراز
تاریخ:
12/27/2012 12:19:01 PM
کاربر مهمان
|
سلام به حرف دلی های عزیز دوستان حتما من هم دعا کنید
آقای سیف الدوله بی زحمت یه استخاره دیگه برای من بگیرید خدا اجرتون بده
|
|
100744 |
نام:
شهر:
کلید فارس
تاریخ:
12/27/2012 11:54:52 AM
کاربر مهمان
|
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه ي دوستان عزيز خودم .اميدوارم كه حال همتون خوب باشه. پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد(ص)در حديثي مي فرمايند:دوستي خدا و حب دنيا در يك دل جمع نمي شوند.اميدوارم كه توي دل هممون دوستي خدا و اهل بيت باشه.الهم عجل الوليك الفرج.
|
|
100743 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
12/27/2012 11:51:34 AM
کاربر مهمان
|
یانور
امشــب ای یاران، مــــرا مهمان كنید چاره ای بـرسینــــه ســـــــــوزان كـنید مســـتِ مســــتِ بـاده نـابم كـــــــنید از دعـــــــــــــــا سیرابِ سیرابم كـــنید
التماس دعا
|
|