شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
100312
نام: غریب خوش
شهر: گمنام
تاریخ: 12/21/2012 3:22:11 PM
کاربر مهمان
  ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون او به مقصدها رسید و ما هنوز اواره ایم

آهههههههه
100311
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 12/21/2012 3:05:08 PM
کاربر مهمان
  معجزات و کرامات امام موسی کاظم علیه السلام

*اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان
مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید:سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود:

" امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم."

گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!"

فرمود: " ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ "

گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ "

گفتم:" دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود "

امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابت‌قدم بدار. "

سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم."

ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست.

سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می‌روم. "

من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

*امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده
علی بن مغیره گوید:

همراه امام موسی کاظم علیه السلام در منی می‌رفتیم که با زنی روبه‌رو شدیم که که فرزندان کوچکش به دورش حلقه زده بودند و همگی سخت می‌گریستند.

امام فرمود:" چرا گریه می‌کنید؟ "

زن که امام را نمی شناخت گفت:" تنها سرمایه من و این فرزندان یتیمم گاوی بود که از شیرش زندگی را می‌گذراندیم. اینک گاو مُرده و ما درمانده شده‌ایم."

امام فرمود:" آیا دوست داری آن گاو را زنده سازم؟ "

گفت:"آری، آری!"

امام به گوشه ای رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان گرفت و دعا نمود. آنگاه کنار گاو مرده آمد و ضربه ای به پهلوی گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و از جا بلند شد.

زن با دیدن این صحنه فریاد زد:" بیایید که قسم به خدای کعبه، او عیسی بن مریم است! "

مردم ازدحام کردند و به تماشای گاو و سخنان زن مشغول شدند و امام خود را در بین مردم گم نمود و به راه خود ادامه داد.

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 55، از بصائر الدرجات.

100310
نام: ریحانه
شهر: قزوین
تاریخ: 12/21/2012 2:47:31 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان
یه خواهشی دارم اگرمیخواید کاری انجام بدید اول فکرکنید بعدمشورت کنید بعدش توکل کنید.واگر اگر اگر نتونستید تصمیم بگیرید استخاره کنید همون طور که میدونید این کار زیاد توصیه نشده.
برای این کارم از هرکسی نمیشه تقاضاکرد باید به اهل فن مراجعه کنید شماره ای هست که تخصصی این کار انجام میدن. البته من ازاقای سیف الدوله عذرمیخوام منظورم به ایشون نیست کلی عرض میکنم مشکل مااینکه که چشم بسته میریم جلو!
دوستای خوب ومتدین ما بدونید من فقط حرف اهل فنی رو انتقال دادم که زحمت کشیدن تا به اینجارسیدن.
درپناه حق...
100309
نام: 72.11.26
شهر: قزوین
تاریخ: 12/21/2012 2:04:15 PM
کاربر مهمان
  سلام
دلم گرفته اعصابم به هم ریخته حال هیچ چیزی روندارم نمیدونم چی کنم.
چی کنم؟
خدایا میشه بهم نگاه کنی؟ میشه دستمو ول نکنی؟ میشه مثل همیشه هوامو داشته باشی؟
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خدای من به هرکی خوبه قسمت میدم تورو جان بی بی زینب سلام الله علیها دست ما جوونارو بگیر البته گرفتی(!)ول نکن.
یا رب حسین به حق حسین اشفع صدرحسین به ظهورحجت
-علیهما السلام-
...............................................
جوونا بیان باهم کاری کنیم جوونا اقامون ناراحته بیاین براش ناله کنیم...
یاحق
100308
نام: جزیره ی مجنون
شهر: نا کجا آباد
تاریخ: 12/21/2012 1:21:10 PM
کاربر مهمان
  بسم رب المهدی
عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت:
بگویم،بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
و هرکس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است....
و غم عشق به پایان نرسیده است.
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید،بنویسد
که هنوزم که هنوز است،چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیده است؟....
چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟...
دل عشق ترک خورد
گل زخم نمک خورد
زمین مرد
زمان بر سر دوشش غم و اندوه فقط برد
زمین مرد
زمین مرد
خداوند گواه است
دلم چشم به راه است
و در حسرت یک پلک نگاه است
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا!برسد کاش به جایی...
برسد کاش صدایم به صدایی.....
عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس....
تو کجایی گل نرگس؟!
به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است
ز جنس غم و ماتم
زده آتش به دل عالم و آدم
مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی.....به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسم!که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.....
باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت...
به فدای نخ آن شال سیاهت....
به فدای رخت ای ماه!بیا،صاحب این بیرق و این پرچم و این روضه تویی.....آجرک الله!
عزیز دو جهان،یوسف در چاه!
دلم سوخته از آه نفس های غریبت....
دل من بال کبوتر شده
خاکستر پرپر شده
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج،نفس گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی....
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت،زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟....
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد
شب من روزن مهتاب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دل سوخته،ارباب ندارد؟....
تو کجایی؟توکجایی شده ام باز هوایی....شده ام باز هوایی.....
گریه کن گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است،
شما دیده ای آن را ...
و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم...
وخودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود...
چون تپش موج مصیبات بلند است
به گستردگی ساحل نیل است
و این بحر طویل است....
و ببخشید اگر این مخمل خون بر تن تب دار حروف است
که این روضه ی مکشوف لهوف است
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است
و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است
ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات» است...
ولی حیف که ارباب «اسیر الکربات» است...
ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی....
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُِِ...» خدایا چه بگویم که «شکستند سبو را و بریدند».....
دلت تاب ندارد به خدا باخبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی
تو خودت کرب و بلایی....
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی....
تو کجایی.....تو کجایی.....


سید حمید رضا برقعی




یاعلی
100307
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 12/21/2012 1:17:29 PM
کاربر مهمان
  حرف دل با آقامون امام زمان ( عج)

بقیه الله!
خورشید جمعه ای دیگر دارد به غروب ماتم می نشیند و انگار ، داغ هجران تو همچنان بر دل ما می ماند.

یا بقیه الله!
چشمان اشکبارم را ببین که به راه آمدنت سفید شد و تو باز هم نیامدی.

یا بقیه الله!
شاید خدایت نیامدنت را فرصتی دیگر برای من قرار داده است تا وقتی که تو می آیی خروش، پاک پاک باشد.

یا بقیه الله!
تو که خود فرموده ای که به احوال شیعیانت آگاهی. پس لابد خوب می دانی که میان ما و اذان ظهر و آسمان ، چه رابطه ای است!!!

یا بقیه الله!
تو که خود خوب می دانی برخروش چه دارد می گذرد! پس جان مادرت فاطمه، هق هق غروب جمعه ما را در دفتر عشقبازی های عشاقت ثبت کن.

یا بقیه الله!
خروش را کمک تا از نگاه پنهانش ، غریبی سیراب شود.

یا بقیه الله!
در این غروب جمعه ای دیگر، ضجه غریبانه خروش و نگاه خیسش را که به پیشگاه با شکوهت تقدیم می کند بپذیر.

یا بقیه الله!
وقتی که تو می آیی ، خروش در چه حال است ... خروش در چه حال است...

یا بقیه الله...یا بقیه الله... یا بقیه الله... یا بقیه الله
100306
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 12/21/2012 12:46:38 PM
کاربر مهمان
  سلام لیلا جان از مرودشت ممنونم خواهر خوبم ایشالله به حق دل شکسته ی ما خدا نامزدتو بهت ببخشه.خواهر خوبم شرمنده امتحانام داره شروع میشه فعلا نمیتونم بیشتر از دو جز بردارم فقط باید به چه نیتی ختمش کنم؟بچه ها یه حاجت دارم تروخدا برام دعا کنید.
100305
نام: مینا
شهر: تهران
تاریخ: 12/21/2012 12:43:36 PM
کاربر مهمان
  من خیلی دوست دارم دوستان زیادی پیدا کنم ولی نی شود
100304
نام: غریب امام هادی ع
شهر: زاهدان
تاریخ: 12/21/2012 12:11:43 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه عزیزان حرف دل **مادرمحرم وصفرولادت بهترین فرستادگان پروردگارراداریم اری امروزجمعه است که مصادف شده باولادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام به همهتون تبریک وتهنیت عرض میکنم ********* بچه یه شعرباهال که همیشه سرزبون منه مینویسم ان شاالله استفاده کامل روببرید**********مامعتقدیم عشق سرخواهدزد. برپشت ستم کسی تبرخواهدزد.سوگندبه هر14ایه نور.سوگندبه زخمهای سرشارغرور.اخرشب سردماسحرمی گردد.مهدی ع به میان شیعه برمیگردد***************
تعجیل درفرج صلوات.یامهدی ادرکنی
100303
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 12/21/2012 12:06:47 PM
کاربر مهمان
  دلشکسته از همتون

سلام انشاالله که دلشکسته نباشید

استخاره زیاد جالب نبود یه کم تامل کنید صبر پیشه کنید خوب است.
<<ابتدا <قبلی 10037 10036 10035 10034 10033 10032 10031 10030 10029 10028 10027 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved