شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
100112
نام: سمیرا
شهر: شیراز
تاریخ: 12/18/2012 11:31:40 AM
کاربر مهمان
  اي خداي من.اي آفريدگار من .اي همه ي هستيم

بر من اين نعمت را ارزاني دار كه:

بيشتر در پي تسلا دادن باشم تا تسلي يافتن

بيشتر در پي فهميدن باشم تا فهميده شدن

بيشتر پي دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن

زيرا در بخشيدن است كه مي يابيم

و در عفو كردن است كه بخشيده مي شويم

و در مردن است كه حيات جاويد مي يابيم
100111
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/18/2012 11:29:32 AM
کاربر مهمان
  هر بار که می آیید
آسمان آفتابی است
چشم هایمان ابری
راستی این شانه های غمگین
در این باران بی دریغ
با کدام توان به پیشوازتان می آید
با کدام توان به مشایعت؟
سبک بارتر از شما مسافری نیست
استخوان هایی سپید و سبک دارید و بس
پلاک هایتان را هم به یادگار می گذارید...
هر بار
ماییم و شرمی سنگین تر
شما کم کم پیدا می شوید
ما کم کم
گُم...
از: حمید رضا شکار سری
100110
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 12/18/2012 11:28:13 AM
کاربر مهمان
  سلام


دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صراحی گریه و بربط فغان کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد

درپناه حق
100109
نام: دلشکسته
شهر: اصفهان
تاریخ: 12/18/2012 11:23:29 AM
کاربر مهمان
  با سلام
از دنیا و آدمهای دوروی آن خسته شدم خسته از این همه دروغ و تزویر
واقعا میشه زمانی بیاید که ظاهر و باطن آدمها یکی باشه
همه حرف راست بزنند کسی درحق کسی بدی نکنه؟
ای کاش زمانی برسه که تمام بدیها تموم بشه
100108
نام: رها
شهر: دنیای کثیف و مردمان بی شرم
تاریخ: 12/18/2012 11:13:56 AM
کاربر مهمان
  خدایا التماست میکنم زندگی همه رو سرو سامان بدی و به زندگی منم نیم نگاهی بکنی.....................
100107
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 12/18/2012 11:10:41 AM
کاربر مهمان
  سلام به بنده خدا (ایمان) : اینجا مطالب میزاریم تا برای منو امثال من تا هممون استفاده کنیم تا درست ترین راه رو پیدا کنیم همانطور که شهدامون انتخاب کردن ۰۰نمیدونم از مطالبم استفاده کردی یانه ۰۰از نظر من مشکلی نیست چون این مطالبا رو میزاریم تا بچه ها استفاده کنن و تو زندگیشون پیاده کنن ۰۰موفق باشی دوست عزیز ۰۰یا علی درپناه خدا باشی انشاءالله
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
واز خداوند منان تقاضادارم و همچنین با کمک شهدا امسال هم بتونیم بچه های بسیجی دانشگاه رو به راهیان نور ببریم چون مسئولیت اجراییش با ماست اگه شهدا مارو قبول کنن دعا کنید تا مشکلی پیش نیاد
یا حق

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
ای شهیدان
استخوان هایی سپید و سبک دارید و بس


پلاک هایتان را هم به یادگار می گذارید...


هر بار


ماییم و شرمی سنگین تر


شما کم کم پیدا می شوید


ما کم

کم

گم...
.
.
.


۰


۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
حرم اباالفضلالعباس (ع)


حسابي ذوقزده شديم. به بچهها گفتم:

« اگرشهيد ديگري به نام ابوالفضل پيدا شد، طلاييه گوشهاي از حرم عباس (ع) است».

كار را دوباره شروع كرديم.

چند بيل زديم بچهها ريختند داخل گودال فرياد زدند « يا اباالفضل»

پريدم پايين ديدم يك دستش بريده است از محلي كه دست افتاده بود، آب زد بيرون.

فكر كرديم آب قمقمه است، قمقمهاش خشك خشك بود.

آرام آرام شهيد را بيرون آورديم هويت پلاكش را استعلام كرديم اعلام كردند:

«شهيد اباالفضل اباالفضلي از گردان محمد باقر (ع) گروهان حبيب»

گفتم: «اينجا خود حرم اباالفضل (ع) عباس است»...
100106
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 12/18/2012 11:05:24 AM
کاربر مهمان
  نام: سیف الدوله
شهر: قدس

سلام ممنون میشم ازتون اگه استخاره بگیرید

هم برای راه اول

وهم برای راه دوم نیت کردم

التماس دعا
100105
نام: فاطمه
شهر: پلدشت
تاریخ: 12/18/2012 10:37:46 AM
کاربر مهمان
  خدایا کی میام پس خونت؟کی منو دعوت میکنی؟خدایا خیییییلی عاشقتم پس کی دلمو از بی قراری در میاری؟دوستان برام دعا کنین برم خونش.خواهش میکنم.
100104
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 12/18/2012 10:29:32 AM
کاربر مهمان
  ماجرایی خواندنی از پیدا شدن یك شهید
اوایل سال 72 بود و گرماى فكه.
در منطقه عملیاتى والفجر مقدماتى، بین كانال اول و دوم، مشغول كار بودیم.
چند روزى مى شد كه شهید پیدا نكرده بودیم. هر روز صبح زیارت عاشورا مى خواندیم و كار را شروع مى كردیم. گره و مشكل كار را در خود مى جستیم. مطمئن بودیم در توسلهایمان اشكالى وجود دارد.
آن روز صبح، كسى كه زیارت عاشورا مى خواند، توسلى پیدا كرد به امام رضا(ع). شروع كرد به ذكر مصائب امام هشتم و كرامات او. مى خواند و همه زار زار گریه مى كردیم. در میان مداحى، از امام رضا طلب كرد كه دست ما را خالى برنگرداند، ما كه در این دنیا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و...
هنگام غروب بود و دم تعطیل كردن كار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید مى شدیم. خورشید مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرین بیل ها كه در زمین فرو رفت، تكه اى لباس توجهمان را جلب كرد. همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهید را از خاك در آوردیم. روزى اى بود كه آن روز نصیبمان شده بود. شهیدى آرام خفته به خاك.
یكى از جیب هاى پیراهن نظامى اش را كه باز كردیم تا كارت شناسایى و مداركش را خارج كنیم، در كمال حیرت و ناباورى، دیدیم كه یك آینه كوچك، كه پشت آن تصویرى نقاشى از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آینه هایى كه در مشهد، اطراف ضریح مطهر مى فروشند. گریه مان درآمد. همه اشك مى ریختند. جالب تر و سوزناكتر از همه زمانى بود كه از روى كارت شناسایى اش فهمیدیم نامش «سید رضا» است. شور و حال عجیبى بر بچه ها حكمفرما شد. ذكر صلوات و جارى اشك، كمترین چیزى بود.
شهید را كه به شهرستان ورامین بردند، بچه ها رفتند پهلوى مادرش تا سرّ این مسئله را دریابند. مادر بدون اینكه اطلاعى از این امر داشته باشد، گفت:
«پسر من علاقه و ارادت خاصى به حضرت امام رضا(ع) داشت...».
از خاطرات برادران تفحص
100103
نام: فاطمه
شهر: دهنو اران
تاریخ: 12/18/2012 10:18:52 AM
کاربر مهمان
  با سلام عاشق شهدا فقط ممنونتم دعایم کن

<<ابتدا <قبلی 10017 10016 10015 10014 10013 10012 10011 10010 10009 10008 10007 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved