اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
100102 |
نام:
بنده ی خدا
شهر:
ایمان
تاریخ:
12/18/2012 10:12:26 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان میخواستم بدونم میتونم ازمطالبی که میزارین جاهای دیگه استفاده کنم البته بااجازتون تاحالا ازچندتاشون استفاده کردم لطفا رود جواب بدید ممنون درپناه حق التماس دعـــــــــــــا........
|
|
100101 |
نام:
ظفر
شهر:
لرستان
تاریخ:
12/18/2012 9:49:28 AM
کاربر مهمان
|
امروز میخواهم از دل تنگ م براتون بگم خیلی سخته کسی که اصلا دوستش نداری بعد بهش دل میبندی و اون وقت اون تورو نمیخواد دل بکندی خیلی آزارم میده
|
|
100100 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
12/18/2012 9:38:25 AM
کاربر مهمان
|
بخوانید روایت شهید محمدرضا حقیقی را ؛ شهیدی که در قبر خندید."
گفتگو با مادر شهید:
لحظهای که محمدرضا را کنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز کردند همه آمدند و از شهید خداحافظی گرفتند، من یک مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از این که پیکر شهید را وارد خاک کنند یک زیارت عاشورا بخوانم. گوشهای دورتر از قبر نشستم و مشغول زیارت عاشورا بودم که شهید را بلند کردند و در قبر گذاشتند. همین که من رسیدم به «السلام علیک یا اباعبدالله» یک دفعه شنیدم که پدرش با صدای بلند میگويد مادرش را بگویید بیاید. ابتدا تصور کردم بخاطر آخرین لحظه دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا میزنند، که من گفتم رویش را بپوشانید که یک دفعه پدر شهید و تمام جمعیت یک صدا فریاد زدند «شهید دارد میخندد» ولی آن لحظه بنده باور نکردم، گفتم شاید احساساتی شدهاند. آخر مگر میشود جسدی که پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشک که ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاک، زنجیر را پاره کنیم بخندد. در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم که میگفت:
«روزی که تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ کاری بکن ای بشر که روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان.»
همه میپرسیدند چرا شهید خندید؟ چند روز بعد از مراسم، عکسهای قبل از خاکسپاری و لحظه خاکسپاری به دست ما رسید. آنها را که کنار هم میگذاشتیم، همه نشان از واقعیت این قضیه داشت. اما آنچه باعث یقین بیشتر شد این بود که سه روز پس از خاکسپاری محمدرضا را در خواب دیدم. گفتم محمدرضا، مگر تو شهید نشدهای؟ گفت «بله»، گفتم پس چرا خندیدی؟ گفت «من هر چیزی را که در آن دنیا و این دنیا بهتر از آن و بالاتر از آن و قشنگتر از آن نیست، دیدم، به همین دلیل خندیدم.»
این جمله را که گفت از خواب بیدار شدم. یک سند دیگر که نشان از خنده محمدرضا بود، چیزی بود که در وصیتنامه نوشته بود. حافظ شعری دارد با این مضمون که:
«روی بنما و وجود خودم از یاد ببر ...خرمن سوختگان را گو باد ببر ....ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا ....گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر ...روز مرگم نفسی وعده دیدار بده ....وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر»
كه محمدرضا در نسخه اصلي مصرع دوم را خط زده و نوشته بود: «وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر» كه همين بيت وصف حالش شد. «روز مرگم نفسي وعده ديدار بده/ وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر»
شادی روح شهدا صلوات
|
|
100099 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
12/18/2012 9:13:16 AM
کاربر مهمان
|
بار الها: سجاده ام را به سمت قبله نیاز می گشایم تا ذره ذره وجودم را به معراج نگاهت، پرواز دهم می ایستم به قامت دربرابرت تاعظمتت راسپاس گویم به رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم و به سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر عشق بزنم…
التماس دعا
|
|
100098 |
نام:
غلامرضا مقدسی
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/18/2012 9:10:47 AM
کاربر مهمان
|
سلام و خداقوت . یادآوری رشادت های دلیرمردان میدان ایثار و شهادت بر من و تو که همه چیزمان از شهداست واجب است . چرا که به فرموده رهبر معظم انقلاب شهدا ستاره اند با آن ها می شود راه را پیدا کرد. شاید با این حرکت های ناچیز توانسته باشیم اندکی از زحمات و تلاش های آن بزرگواران پاسخ دهیم . به امید آن روز که در خود این احساس را داشته باشیم که شهدا از ما راضی باشند . التماس دعا
|
|
100097 |
نام:
عاشق شهدا
شهر:
شهدا
تاریخ:
12/18/2012 8:50:08 AM
کاربر مهمان
|
بنام رب المهدی (عج) سلام به تک تک شما دوستان همواره در زیر سایه مرتضی علی (ع) باشید روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند و خدا هربار به فرشتگان این گونه میگفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصههایش رامیشنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه میدارد. و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو
از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام
برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های های گریه
هایش ملکوت خدا را پر کرد
|
|
100096 |
نام:
ارمیا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/18/2012 8:38:03 AM
کاربر مهمان
|
اینجا کسی بـرای شما مدّتیست که ...
هی بیت های گمشده را مدّتیست که...
پیدا نمی کند و دلش شور می زند
شاید برای اینکه شما مدّتیست که...
آنقدر بی تفاوت و سردی که عاشقی
از یاد و خاطر و دل ما مدّتیست که...
بگذار جمله های بدِ نا تمام را ...
رک ! زیرخاک پای شما مدّتیست که...
له می شود تمام غزلها و شعرهام
آنتن نمی دهید صدا مدّ تیست که...
می خواستم خلاصه بگویم ولی نشد...
اینجا کسی برای شما مدّتیست که...
|
|
100095 |
نام:
سمیرا
شهر:
شیراز
تاریخ:
12/18/2012 8:35:43 AM
کاربر مهمان
|
یااالله در پی تو روان شوم تا در خانه واکنی
چه می شود اگر دمی نظر به زیر پا کنی
گدای مسکین توام نشسته ام به راه تو
چه کم شود زلطف تو نگه به این گدا کنی
بس که گنه نموده ام دعا اثر نمی کند
سزد برای آمدن خودت کمی دعا کنی
|
|
100094 |
نام:
سیف الدوله
شهر:
قدس
تاریخ:
12/18/2012 8:19:09 AM
کاربر مهمان
|
سلام
امام صادق علیه السلام میفرمایند،
از چهار کس بخاطر چهار چیز تعجب میکنم،
۱/ کسی که از چیزی هراس داشته باشد ولی آیه حسبنا الله و نعم الوکیل را بر زبان جاری نکند.
۲/کسی که غم دارد ولی آیه (لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین )رابر زبان جاری نکند.
۳/کسی که از مکر کسی بترسد و این ذکر را بر زبان جاری نکند.(فوقاه الله سیئات ما مکروا)
۴/کسی که از زینت دنیا بخواهد و به این ذکر پناه نبرد،(ما شاءالله لا قوة الا بالله).
|
|
100093 |
نام:
سیف الدوله
شهر:
قدس
تاریخ:
12/18/2012 7:54:20 AM
کاربر مهمان
|
نام غریب
شهر تنهایی
سلام ممنون از لطف شما اگه تمایل داشته باشید نیت بفرمایید یه استخاره براتون بگیرم جواب کاملش رو به حضرتعالی بگم.دیروز روایتی از امام صادق نقل کردم بخوانید خالی از لطف نیست.
|
|