جناب سید هاشم حداد
روزی حاج حبیب سماوی جوانی را که زیر نظر او تربیت می شد و حالات خوشی
پیدا کرده و اهل مکاشفه گشته بود؛ به نزد عارف فرزانه حاج سید هاشم می
آورد، تا به دست استاد بسپارد.
جوان از مکاشفات قوی خود سخن می گوید که مرا به مراحل صعود می دهند؛ که
از شدت جلال تحمل آن برایم سخت است و ترس مرا فرا می گیرد و چه بسا این
ترس موجب توقف و عدم حرکت من می گردد. حضرت حداد فرمودند: هیچ خوف
نداشته باش! هر جا می خواهند ببرند. من با تو هستم.