بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram
 
آیت الله میرزا جواد تهرانی

یکی از شاگردان نقل می کند :
در یک روز گرم تابستان ساعت یک بعد از ظهر در اتاقم در مدرسه میرزا جعفر استراحت می کردم. ناگهان شنیدم مرا صدا می زنند، از ایوان اتاق به داخل مدرسه نظر انداختم استادم آقا میرزا را دیدم که مرا می طلبند.
فورا" به پایین دویدم، عرض کردم چه می فرمایید آقا؟
 اشاره کردند به یک نفر نوجوانی که به تازگی از روستا برای تحصیل به این مدرسه وارد شده بود و فرمودند: این آقا را می شناسی؟ پرسیدم برای چه؟ فرمودند: اظهار می دارد از محلمان پولی برایم پست کرده اند. چون برای دریافت مراجعه کردم مأمور پست گفت: چون شناسنامه همراهت نیست باید یک نفر معرف بیاوری. و من هم شما را معرفی کردم. حال ایشان دنبال من آمده است.
چون او را نمی شناسم خواستم به وسیله شما او را شناسایی کنم تا در اداره پست گواهی نمایم که ایشان فلانی است و پول حواله شده متعلق به ایشان است. عرض کردم ایشان را با همین نام می شناسم و بتازگی به این مدرسه آمده است ولی اجازه بفرمایید تا بنده همراه ایشان بروم و شما خود را با این ضعف حال و هوای گرم زحمت ندهید. این کار از من ساخته است .
 فرمودند: مرا معرفی کرده خود خودم باید همراه ایشان بروم. هر چه اصرار ورزیدم فایده ای نبخشید و مرحوم میرزا همراه با آن نوجوان تازه از روستا آمده به طرف اداره پست راه افتادند.

 

 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved