آیت الله محمد علی شاه آبادی
شهید آیت الله مهدی شاه آبادی نقل می کنند :
وقتی که رضا خان دستور داد منبر را از مسجد ایشان بردارند تا مانع
سخنرانی ایشان شوند، ایشان دست از سخنرانی برنداشتند و به طور ایستاده
سخنرانی می کردند.
مأمورین شهربانی هم مرتبا" به مسجد می آمدند و مطالب منبر ایشان را می
نوشتند و گزارش می کردند. یک بار که رئیس کلانتری به مسجد آمده بود،
چون می خواست با کفش وارد مسجد شود، ایشان با صدای بلند فرمودند:
فاخلع نعلیک !
آنچنان به مأمورین پرخاش نمودند که آن ها ترسیدند و از مسجد بیرون
رفتند.
وقتی که آیت الله شاه آبادی از مسجد خارج شدند، مأمورین هم به دنبال
ایشان رفتند و از ایشان می خواستند که متعهد شوند که دیگر به منبر
نروند، ولی ایشان با همان لهجه ی اصفهانی خود به مأمورین می فرمودند:
« برو به بزرگترت بگو بیاد».
بالاخره وقتی که اصرار مأمورین زیادتر شد، ایشان ناگهان دستشان را به
طرف مأمورین آوردند و فریاد زدند: « بگیرید مرا، می گویم مرا
بگیرید»
مأمورین، آن چنان از این عمل و ابهت ایشان، وحشت در دلشان افتاد که
چند قدم عقب رفتند و بدوم آن که هیچ گونه عکس العملی از خود نشان
بدهند، مراجعت کردند.