فرهنگ
فرهنگ و فرهنگسازى
آنچه كه براى كشور ما و براى عناصر فرهنگى مهم است،
گسترش كيفى فرهنگ است.
اساس و ريشهى فرهنگ عبارت است از عقيده و برداشت و
تلقى هر انسانى از واقعيات و حقايق عالم، و نيز خلقيات
فردى و خلقيات اجتماعى و ملى.
استقلال يك ملت فقط با استقلال فرهنگى تأمين مىشود.
بخش عمدهى فرهنگ، همان عقايد و اخلاقيات يك فرد يا يك
جامعه است.
به كار فرهنگى به معناى واقعى كلمه اهتمام ورزيد.
به نظر ما مقولهى فرهنگ از نظر تأثيرش در آيندهى يك
ملت و يك كشور، با هيچ چيز ديگرى قابل مقايسه نيست.
پايههاى اساسى فرهنگ هم، همين ادبيات و هنر است.
دستگاه حكومت و دستگاه دولت، نسبت به فرهنگ جامعه -
عمدتاً مسئلهى عقيده و اخلاق - بههيچوجه بىمسئوليت
نيست و نمىتواند بىتفاوت باشد.
فرهنگ اسلامى تسليم در مقابل خدا و برآشفتن در مقابل
بديها و كجىها و نابسامانيهاست.
فرهنگ انقلاب ما فرهنگ توحيد و عبوديت است.
فرهنگ شامل ادبيات، هنر، علم، عادات و اخلاق جامعه و
سنن موجود و شامل خصلتهاى ملى است.
فرهنگ عمومى، فرهنگ در دانشگاهها، فرهنگ در مقطع
دبستان و دبيرستان - يعنى حيطهى كار آموزش و پرورش -
بسيار بسيار مهمّ است. به اينها اهميت بدهيد.
آنچه كه براى كشور ما و براى عناصر فرهنگى مهم است،
گسترش كيفى فرهنگ است. يعنى تربيت شاعر، نويسنده،
هنرمند و تربيت كسانى كه بتوانند توليد هنرى بكنند و
پايگاه هنرى را پيش ببرند. 
تهاجم فرهنگى
آن چيزى كه خطر جدى است، تهاجم فرهنگى است.
اشكال ضايعات فرهنگى اين است كه زود فهميده نمىشوند.
انقلاب فرهنگى و اصل فرهنگ ملى و اسلامى ما، در معرض
تهديد دشمنان قرار دارد.
اين جزو وظايف دولت اسلامى است كه در اين آشفته بازار
احتمالى، يا حتى غير آشفته بازار، در بازار عرضهى
فرهنگ و عقيده و اخلاق، نگذارد عائلهى او - يعنى ملت
- دچار گمراهى بشوند؛ يعنى همان احساسى را كه انسان
نسبت به زن و بچهى خودش دارد، همان را بايد نسبت به
ديگران هم داشته باشد.
برگشت به فرهنگ فاسد و منحط غرب در جامعهى انقلابى و
اسلامى ما محال و ممنوع است.
بسيارى از مشكلات امروز و ديروز ملت ايران، ناشى از
تدابير و اعمال خصومت و بغض و كينهى دشمنان اسلام است
كه انواع مشكلات اقتصادى و فرهنگى را تزريق مىكنند تا
شايد بتوانند نظام جمهورى اسلامى را متزلزل كنند!
تهاجم فرهنگى يعنى يا تهاجم به وسيلهى ابزارهاى
فرهنگى، يا تهاجم به وسيلهى عناصر فرهنگى.
ما دشمنان فرهنگى زيادى داريم، مبارزه با اسلام و
انقلاب به صورت فرهنگى، يك چيز جدى است. اين چيزى كه
ما به آن تهاجم فرهنگى مىگوييم، يك امر واقعى و حقيقى
است. الان باورهاى سياسى ما، با ابزارهاى فرهنگى
دشمنان هدفگيرى مىشود. باورهاى دينى ما هدفگيرى
مىشود. عادات حسنهى ملت ما مورد تهاجم قرار مىگيرد
و هدفگيرى مىشود. اين كار خيلى هم دقيق انجام
مىگيرد.
مىدانيد عقبهى فرهنگى دشمن تا كجاهاست؟ مجلات،
روزنامهها، راديوها، ماهوارهها، تشكيلات عظيم،
كتابنويسيها، مزدورهاى قلمبهدست و قلمبهمزد، همه،
عقبهى فرهنگى استكبارند!
هنر
از خصوصيات هنر اين است كه ايده و فكر را بهطرف مقابل
منتقل مىكند.
جهتگيرى هنر بايد خيلى دقيق و روشن و درست باشد.
ما مردم باهنر و بااستعدادى داريم.
مايهى هنرى جوانهاى ما خيلى زود مىشكفد و مىجوشد.
هر آنچه به هنر آميخته شود، آراسته و خواستنى مىشود و
جلوه و جذابيت مىيابد و دلها به آن شوق پيدا مىكند.
هنر حقيقى خواهد توانست تفكر انقلاب را عمق ببخشد.
هنرِ نمايش، از بسيارى از ديگر هنرها، زبانِ رساتر و
بليغترى دارد.
[فرهنگ قرآنى و اسلامى] بايد در نمايشنامهها،
فيلمها، سينما، تلويزيون و راديوى ما انعكاس يابد.
سينما، نمايش، تئاتر
چند سال است به سينماگران مىگوييم قدرى روى قصه كار
كنيد؛ قصهيى كه بناست شما در سينما به آن جان بدهيد و
تجسم ببخشيد.
ملتى كه سينما ندارد، مثل انسانى است كه زبانى از
زبانهاى مورد تفاهم و تكلم را بلد نيست.
شعر
ترجمهى شعرى قرآن اصلاً كار موفقى نيست.
در ميان شعراى انقلاب، بعضيها واقعاً خوب و
برجستهاند.
زبانى كه مىتواند پيام انقلاب را به اعماق جامعه رسوخ
دهد، زبان شعر و ادبيات است.
سعدى و حافظ هم شعر عشقى محض دارند. اينطور نيست كه
همهى اشعار آنها عرفانى باشد.
شعر و هنر زيباترين قالب براى همهى پيامهاى نوين و
مايهى گسترش و نفوذ اين پيامهاست.
كسى كه از تئاتر، نقاشى، عكس يا شعر چيزى نمىفهمد،
راههاى معرفت به رويش بسته است.
رمان
قصهنويسى و داستاننويسى، ضعف عمده ماست كه من بارها
هم اين را گفتهام و خواستهام تقويت شود؛ متأسفانه
كار جدّى از طرف دوستان ما انجام نمىگيرد. البته اين
چند سالى است كه رمان و قصهنويسى قدرى رواج يافته
است؛ منتها نه در جهت صحيح.
در اين بخش [رمان] متأسفانه بسيار ضعيف هستيم. 
نقاشى
من تابلوى «عصر عاشورا»ى آقاى فرشچيان را كه خود ايشان
چند سال قبل به من هديه داده، در منزل دارم و هر وقت
آن را نگاه كردم، گريه كردم. با اينكه سينهى من از
روضههاى صبح عاشورا و عصر عاشورا پُر است - چه كسى
بيشتر از ماها مىداند كه در اين بارهچه نوشتهاند و
گفتهاند - و در عين حال كه مىگويند آدمهايى كه اهل
اين چيزها هستند، خودشان گريه نمىكنند؛ اما آقاى
فرشچيان دارد روضهيى مىخواند كه ماها را مىگرياند.
ببينيد اين چه هنر پُرفايده و پُرمغز و پُرمعنايى است.
كسى كه از تئاتر، نقاشى، عكس يا شعر چيزى نمىفهمد،
راههاى معرفت به رويش بسته است.
هنرمند
آنجايى كه نوشتههاى شما حاكى از اخلاص است، آن نقطه
انسان را تكان مىدهد.
به نظر من، نقش هنرمند مسلمان، نقش فوقالعاده
برجستهيى است.
يكى از معجزات انقلاب، پرورش هنرمندان و روايتگران
تاريخ انقلاب است.
آن هنرمندانى كه هنرشان در خدمت بيگانگان است، هرچند
هنرشان هم بالاست و بعضيشان از لحاظ هنرى بسيار
برجستهاند، ولى من در هنرى كه آنها دارند، ارزشى حس
نمىكنم.
هنرمند حقيقت را بهتر و زودتر مىفهمد.
هنرمند مىتواند هدايت بيافريند و لذت روحى ببخشد.
موسيقى
اگر موسيقىيى - حالا اسمش را موسيقى سنتى بگذاريد، يا
موسيقى غيرسنتى - كه يكى از دستگاههاى معمولى موسيقى
خودمان را هم با ساز سادهيى مىزند، اما شعر، يك شعر
برانگيزانندهى مهيج شهوت باشد، حرام است؛ خواننده هر
كس مىخواهد باشد. آن صداى خوش و سازى كه با هم به كار
بيفتد، تا جوانى را فرضاً به عمل حرام شرعى تحريك كند،
كار حرامى است.
بنده كلاً با موسيقى غربى در راديو مخالفم.
موسيقى شاد، به معناى موسيقى مرقص نيست.
موسيقى مىتواند لهوى نباشد.
موسيقيهاى تند و محرك خارجى، اشكال دارد.
معماری
اثر معمارى را انسان تحسين مىكند و چون متعلق به
ماست، مال ايرانيهاست به آن افتخار هم مىكند.
الان در زمينهى سازندگى، در زمينهى معمارى، در
زمينهى كارهاى زيربنايى ... در داخل كشور به دست
عناصر خودى كارهايى انجام مىگيرد كه در گذشته فكرش هم
نمىشد كرد.
قصه
قصهگويى، هنر بسيار خوبى است. قصههاى خوب، سازندهى
شخصيت كودك است. همان قصههاى قديمى را كه ما از مادر
خودمان، از مادر بزرگ، يا از پيرزن ديگرى در كودكى
شنيدهايم، حالا كه آدم مرور مىكند، مىبيند در آنها
چهقدر حكمت هست! انسان، بعضى از خصال و تفكرات خودش
را كه ريشهيابى مىكند، به اين قصهها مىرسد. قصه
چيز خيلى مهمى است، منتها قصههاى خوب.
سعى كنيد در اين قصهگويى و در اين كار هنرى، اولين
چيزى را كه در اين كودك ايجاد مىكنيد، ايمان باشد؛
هيچ چيز، معادل ايمان نيست. شما از اين بچه، هرچه
بخواهيد بسازيد، بايد در او ايمان به وجود بياوريد.