مذهبى
بزرگان دين
ائمه اطهار
اين بزرگواران يك واحدند، يك شخصيتند. شك نمىشود كرد
كه هدف و جهت آنها يكى است. پس ما بهجاى اينكه
بياييم زندگى امام حسن مجتبى (عليهالسّلام) را جدا،
و زندگى امام حسين (عليهالسّلام) را جدا، و زندگى
امام سجاد (عليهالسّلام) را جدا تحليل كنيم - تا
احياناً در دام اين اشتباه خطرناك بيفتيم كه سيرهى
اين سه امام، به خاطر اختلاف ظاهرى با هم، متعارض و
متخالفند - بايد يك انسانى را فرض كنيم كه دويست و
پنجاه سال عمر كرده، و در سال يازدهم هجرت قدم در يك
راهى گذاشته، و تا سال دويست و شصت هجرى، اين راه را
طى كرده است.
زندگى ائمه (عليهمالسّلام) را، ما بايد به عنوان درس
و اسوه فرا بگيريم؛ نه فقط به عنوان خاطرههاى شكوهمند
و ارزنده.
همهى كارهاى ائمه (عليهمالسّلام) - غير از آن كارهاى
معنوى و روحى كه مربوط به اعلاء نفس يك انسان و قرب او
به خداست، «بينه و بين ربّه» - يعنى درس، حديث، علم،
كلام، محاجّه با خصوم علمى، با خصوم سياسى، تبعيد،
حمايت از يك گروه و رد يك گروه، در اين خط است؛ براى
اين است كه حكومت اسلامى را تشكيل بدهند. اين، مدعاست.

پيامبر اكرم (ص)
بيدار كردن مردم، بيدار كردن دنيا، بيدار كردن بشريت،
كار بزرگ پيامبر اكرم و دعوت نبوى بود.
شايد بتوان گفت بزرگترين بركات اين ولادت عظيم - ولادت
پيامبر اكرم - عبارت از هديه كردن توحيد و عدالت به
جوامع بشرى بود.
شما دربارهى اميرالمؤمنين مطالب زيادى شنيدهايد؛
همين قدر كافى است عرض شود كه هنر بزرگ اميرالمؤمنين
اين بود كه شاگرد و دنبالهرو پيامبر بود.
مباركترين مولودى كه در طول تاريخ متولد شده است، وجود
مقدس نبىمكرم اسلام (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم)
است.
نبى مكرم اسلام جداى از خصوصيات معنوى و نورانيت و
اتصال به غيب و آن مراتب و درجاتى كه امثال بنده از
فهميدن آنها هم حتّى قاصر هستيم، از لحاظ شخصيت انسانى
و بشرى، يك انسان فوقالعاده، طراز اول و بىنظير است.
يك شخصيت عظيم، با ظرفيت بىنهايت و با خُلق و رفتار و
كردار بىنظير، در صدر سلسلهى انبيا و اوليا قرار
گرفته است.
پيامبر اكرم معلم بشر و برافرازندهى پرچم تعليم و
تربيت و تكريم كار و تلاش بود. آن بزرگوار فرياد عدالت
و تكريم انسان و برداشتن تبعيضها در جامعه و اهتمام به
معنويت و فضيلت روحى و معنوى را در جهان بلند كرد.
اين ولادت[ولادت پيامبر اكرم] براى تاريخ بشريت،
طليعهى رحمت الهى بود. در قرآن از وجود پيغمبر به
عنوان «رحمة للعالمين» تعبير شده است. اين رحمت، محدود
نيست؛ شامل تربيت، تزكيه، تعليم و هدايت انسانها به
صراط مستقيم و پيشرفت انسانها در زمينهى زندگى مادى و
معنويشان هم هست.
اميرالمؤمنين (ع)
آن حضرت [اميرالمؤمنين] تجسم آيات قرآن در ميان
مسلمين و تجسم عدلِ مطلق و «اشدّاء على الكفار و رحماء
بينهم» بود.
اگرچه به پيروى از اميرالمؤمنين مفتخريم، ليكن خجليم
از اينكه با اين انتساب، نمىتوانيم مايهى آبرو و
عزتى براى آن بزرگوار باشيم. خيلى فاصله است بين ما و
عملكرد و رفتارهاى ما با درسى كه اميرالمؤمنين به ما
داد.
اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) جزو شخصيتهاى نادرى است
كه ... نه فقط در ميان شيعيان، بلكه در ميان همهى
مسلمانان و بلكه در ميان انسانهاى آزادانديش
غيرمسلمان، محبوب بوده است.
اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) يكى از مظلومترين
چهرههاى تاريخ است.
بيشترين دشمنان را، على (عليهالسّلام) داشته؛ اما
بيشترين ستايشگران را هم -حتى كسانى كه به دين و راه
او اعتقادى نداشتند - آن بزرگوار داشته است.
على (عليهالسّلام) ظلمستيز بود و با ظلم و ظالم در
هر سطح و با هر كيفيتى مىجنگيد. راه او، راه ما و
كسانى است كه ادعاى پيروى از اميرالمؤمنين دارند.
فاطمه زهرا (س)
آن بزرگوار محدثه بود، يعنى فرشتگان بر او فرود
مىآمدند، با او مأنوس مىشدند و سخن مىگفتند.
اين زندگى جهادى فاطمهى زهرا(عليهاالسّلام)است كه
بسيار عظيم است و فوقالعاده است و حقيقتاً بىنظير
است، و يقيناً در ذهن بشر چه امروز و چه در آينده يك
نقطه درخشان و استثنايى است.
حضرت فاطمه زهرا(عليه االسّلام) به عنوان يك بانوى
بزرگ اين فرصت و قدرت را بازيافت تا خود را به
بلندترين مرتبه كمال انسانى به اوج نقطه برساند.
دخت گرامى رسول اكرم معماى ناشناختهى ذهن و معارف
بشرى است و آن حضرت را فقط با پيامبر اسلام و
اميرالمؤمنين مىتوان مقايسه كرد.
در واقع فاطمهى زهرا فجر درخشانى است كه از گريبان
او، خورشيد امامت و ولايت و نبوت درخشيده است.
علو درجهى معنوى و ملكوتى امالائمة النجباء حضرت
فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعليها) براى ذهن قاصر ما
قابل درك نيست.
مقام حضرت فاطمهى زهرا در خور آن است كه عقول
برجستهى انسانهاى بزرگ در آن بينديشند.
[فاطمهى زهرا] آسمان بلند و رفيعى است كه در آغوش آن،
ستارههاى فروزان ولايت قرار گرفته است.
زندگى اميرالمؤمنين و فاطمهى زهرا نمونه است.
امام حسن (ع)
امام حسن مجتبى كارى كرد كه جريان اصيل اسلام در
مجراى ديگرى، جريان پيدا بكند؛ منتها اگر نه به شكل
حكومت - زيرا ممكن نبود - لااقل دوباره به شكل نهضت
جريان پيدا كند.
دوران امام مجتبى(عليهالصّلاةوالسّلام) و حادثهى
صلح آن بزرگوار با معاويه، يا آن چيزى كه به نام صلح
ناميده شد، حادثهى سرنوشتساز و بىنظيرى در كل روند
انقلاب اسلامىِ صدر اول بود.
صلح امام حسن، صددرصد منطبق بر استدلال منطقى بود.
امام حسين (ع)
اگر عشق به امام حسين و ذكر مصائب اين بزرگوار نبود،
معلوم نبود كه نهضت ما با اين كيفيت به پيروزى برسد.
امام حسين (عليهالسّلام) عظيمترين مبارز و مجاهد
تاريخ اسلام است.
ماجراى امام حسين، نجاتبخشى يك ملت نبود، نجاتبخشى يك
امت نبود، نجاتبخشى يك تاريخ بود.
محبت مردم به حسينبنعلى (عليهالسّلام) ضامن حيات و
بقاى اسلام است.
حسينبنعلى (عليهالسّلام) مظهر عزت راستين و نمودار
كامل افتخار حقيقى است؛ هم در چشم ما مردمِ اسير در
دستگاه مادى عالم، و هم براى رستگاران عالم ملكوت.
حركت امام حسين، حركت عزت بود؛ يعنى عزت حق، عزت دين،
عزت امامت و عزت آن راهى كه پيغمبر ارائه كرده بود.
نوجوانها و جوانها هم دخترها هم پسرها و بقيهى اشخاص
در دورههاى مختلف، طهارت و صداقت و سلامت و نشاط
حسينبنعلى را الگوى خود قرار دهند.
امام سجاد (ع)
از دعاهاى معتبر - بخصوص صحيفهى سجاديه - با توجه به
معانى و مفاهيمش حتماً استفاده كنيد، ولو كم؛ اينها
انسان را در همهى ميدانها قوى مىكند و در دل و روح و
باطن خود احساس قدرت و قوّت مىكند؛
شخصيت امام سجاد (عليهالسّلام) از آن شخصيتهاى دست
نيافتنى است. نه اينكه فقط در عمل دست نيافتنى است،
حتّى در ذهن هم دست نيافتنى است. از آن خورشيدهاى
تابانى است كه ما فقط مىتوانيم شعاعش را از دور
ببينيم.
امام باقر (ع)
اين بزرگوار كه حدود هجده سال دوران امامتشان طول
كشيد، الگوى كامل تلاش و مبارزه و مجاهدت خستگىناپذير
و پُر از مشكلات براى اشاعهى دين و كلمهى حق و راه
انداختن جريان فكرى درست در دنياى آن روز بود.
زندهكردن سخن حق در دنياى مادّى و منحط و گمراه كننده
و غرق در فساد كارى است كه امام باقر(عليهالسّلام)
يكتنه به كمك معدودى از اصحاب خود، در دنياى بزرگ آن
روز اسلام انجام مىداد.
امام صادق (ع)
ما نمىتوانيم عظمت ... امام صادق(ع) و بقيهى اوليا
را حتّى درست تصور كنيم؛ ذهن ما كوچكتر از آن است كه
بتواند عظمت شخصيت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و
تصور كند.
امام كاظم (ع)
امام موسىبنجعفر(عليهالسّلام) نيز همهى زندگى خود
را وقف اين جهاد مقدس [تحقق بخشيدن به هدف پيامبر
معظّم اسلام(صلّىاللَّهعليهواله)] ساخته بود؛ درس و
تعليم و فقه و حديث و تقيه و تربيتش در اين جهت بود.
امام رضا (ع)
اساس كار وجود مقدس
علىبنموسىالرّضا(عليهالصّلاةوالسّلام) كار فرهنگى
و تبليغى بوده است؛ در اين سفر حضرت به خراسان هم
ببينيد چقدر مباحثات و مناظرات انجام گرفته است.
علىبنموسىالرضا (عليهآلافالتحيةوالثناء) با يك
سياست الهى به جنگ دشمن رفت.
امام جواد (ع)
جوادالائمه (علیه السلام) مظهر مبارزه ی با باطل و
کوششگر برای حکومت الله بود.
امام هادی (ع)
در نبرد بين امام هادى (عليهالسّلام) و خلفايى كه در
زمان ايشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پيروز شد،
حضرت هادى (عليهالسّلام) بود.
شيعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (عليهماالسّلام)
در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پيدا كرد و قوىتر شد.
در شهر سامرا عدهى قابل توجهى از بزرگان شيعه در زمان
امام هادى (عليهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها
را اداره كند و به وسيلهى آنها پيام امامت را به
سرتاسر دنياى اسلام برساند.

امام حسن عسکری (ع)
شيعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (عليهماالسّلام)
در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پيدا كرد و قوىتر شد.
هر كس تصور كند كه ائمه (عليهالسّلام) از زمان امام
حسين تا زمان امام حسن عسگرى يك روز از حركت به سمت
ايجاد حكومت علوى منصرف شدند، اشتباه كرده است.
امام زمان (عج)
اعتقاد به مهدويت و وجود مقدس مهدى موعود
(ارواحنافداه)، اميد را در دلها زنده مىكند.
انتظار، يعنى دل سرشار از اميد بودن نسبت به پايان راه
زندگى بشر.
جامعهيى مىتواند پذيراى مهدى موعود (ارواحنافداه)
باشد كه در او آمادگى و قابليت باشد.
دورانى خواهد رسيد كه قدرت قاهرهى حق، همهى قلههاى
فساد و ظلم را از بين خواهد برد و چشمانداز زندگى بشر
را با نور عدالت منور خواهد كرد؛ معناى انتظار دوران
امام زمان اين است.
روز نيمهى شعبان، روز اميد و ايمان به آينده، روز
مجاهدان پاكباز و صادق و روز نگاه به آيندهى روشن و
تلاش براى آن است.
شيعه خوب كسى است كه حضور امام زمان را حس كند و خود
را در حضور او احساس نمايد. اين، به انسان اميد و نشاط
مىبخشد.
عيد بسيار بزرگ و مسعود ميلاد حضرت خاتمالاوصيا، حضرت
ولىّعصر و صاحبالزمان (ارواحنالهالفداوعجّلاللَّه
تعالىلهالفرج) را به همهى شيعيان عالم و به همهى
كسانى كه در هر نقطهى عالم، از ستم و ظلمات حكومتهاى
طاغوتى رنج مىبرند و اميدى مىطلبند، تبريك عرض
مىكنم.
قطب عالم امكان و ملجأ همهى خلايق، اگر چه غايب است و
ظهور نكرده؛ اما حضور دارد.
كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود
زمينههاى صلاح را آماده كند و كارى كند كه بتواند
براى تحقق صلاح بايستد.
يكى از مهمترين روزهاى سال، همين روز نيمهى شعبان است
كه هم مصادف با ولادت ذىجود مسعود حضرت بقيةاللَّه
(ارواحنافداه) شده است، و هم شب و روز نيمهى شعبان -
با قطع نظر از ولادت اين بزرگوار در اين شب و روز - از
ليالى و ايام متبرك هستند.
كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود
زمينههاى صلاح را آماده كند و كارى كند كه بتواند
براى تحقق صلاح بايستد.
فاطمه معصومه(س)
در اين شهر عزيز، سه نقطهى برجسته در ميان اين همه
نقاط روشن، چشم را به خود جلب مىكند: اول، حرم مطهر و
مضجع شريف حضرت فاطمهى معصومه است؛ آن بزرگوارى كه
سرچشمهى جوشان و خروشان انقلاب، نخستين بار از كنار
مرقد او جوشيد و بركاتش به همهى عالم و بخصوص به
دنياى اسلام رسيد.
حضرت زينب (س)
ببينيد اين زينب كبرى(سلام اللَّه عليها) دختر همين
فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها)، به مقتدرترين سلاطين
زمان خودش، در وقتى كه خود او اسير در دست آن سلطان
ظالم و سفاك است، مىگويد كه هر كار مىتوانى بكنى،
بكن؛ اما نخواهى توانست ما را از صحنهى تاريخ بيرون
ببرى و راه ما را محو و پاك كنى تا بشريت نتواند اين
راه را برود.
بخش عمدهيى از حماسهى بزرگ ماندگار عاشورا متعلق به
حضرت زينب كبرى(سلاماللَّهعليها) است.
حضرت زينب، آن كسى است كه از لحظهى شهادت امام حسين،
اين بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با كمال
اقتدار، آنچنان كه شايستهى دختر اميرالمؤمنين است،
در اين راه حركت كرد.
دختر والاى اميرالمؤمنين، زينب
كبرى(سلاماللَّهعليها) جزو شخصيتهاى بارز دنياى
اسلام بوده است.
زينب تالى تلو مقام امامت است.
گاهى رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهيد، از خود شهادت
كمتر نيست. رنج چندين سالهى زينب كبرى از اين قبيل
است.
رابطه انسان با خدا
تقوا، تزكيه، تهذيب
اخلاص و تقوا و رابطهى با خدا را سرلوحهى كار خود
قرار دهيد.
اگر دو عامل «صبر و استقامت» و «استعانت و كمك گرفتن
از خدا» نباشد، راه طى نخواهد شد.
انسان همواره در معرض ابتلاء و امتحان قرار دارد و
تنها با رعايت و حفظ تقوا مىتواند به خود مصونيت
بخشد.
جهاد، مقاومت و صبر؛ بدون برخوردارى از نفس تزكيه شده
امكانپذير نيست.
ما بايد اصلاح، تقوا و دلنبستن به دنيا را سرلوحهى
اعمال و رفتار خود قرار دهيم.
دعا، مناجات
آن چيزى كه اين حركت را در ايران اسلامى، اينطور
مستقيم به سمت هدف تا امروز هدايت كرده است، همين
ايمان و ارتباط شما با خداست ، اين روحيهى دعا و
تضرعى است كه در نيروهاى بسيج هم هست.
انسان با دعا كسب قدرت مىكند؛ نيروى قلبى و روحى خودش
را كه پشتوانهى نيروى جسمى است، افزايش مىدهد.
اين بزرگوار در آن حدّ اعلاى نورانيّت و رقّت و توجه و
حضور، [در دعاى كميل] از بهترين و زيباترين كلمات
براى رساندن عاليترين مفاهيم دعا و تضرع استفاده كرده.
اين صحيفهى سجاديه را اگر چنانچه مطالعه بكنيد، اگر
جنبهى دعايى اين كلمات را شما نديده بگيريد، هر دعايى
مثل يك درس عالى از معارف اسلامى و قرآنى است.
با دعا است كه ارادهى نيرومند و پولادين ، كارآيى
پيدا خواهد كرد.
با دعا و توكل و تدبير و شناختن دشمن، انشاءاللَّه
كيد دشمن را بايستى از بين برد.
براى يك انسان مؤمن بزرگترين افتخار است كه در مقابل
عظمت خداى خود اشك بريزد ، به حال خود گريه كند، بر
گناهان خود و بر عمرى كه در گناه گذشته است، تأسف
بخورد.
تضرّع و دعا و توجه و از خداى متعال در نيمهى شب
درخواستن، در كسب موفقيت خيلى مؤثر است.
تلاشها و تدبيرها و برنامهريزيها، همهاش خوب است،
امّا پشتوانهى اينها، تضرّع و دعاست كه وقتى كه
مشكلات مىآيد، انسان بايستى دعا كند.
در اين دعاهايى كه از ائمه (عليهمالسّلام) به ما
رسيده است، درسهاى بزرگى از معارف اسلام هست.
دعا و تضرع در برابر عظمت خداوند متعال، بزرگترين
افتخار براى انسان مؤمنى است كه از هيچ كس و هيچ قدرتى
در دنيا نمىهراسد.
يكى از سلاحهاى ما دعا است. «لايملك الا الدعاء» ما
سلاح دعا و تضرع و بكاء را داريم.
قرآن
آينده اين ملت، انقلاب و جهان به قرآن وابسته است.
استمرار انقلاب اسلامى به دليل رسوخ و نفوذ عميقى است
كه قرآن در ميان جامعهى ما دارد.
اگر بخواهيد قرآن در خانهها، بين بچهها، بين بزرگها،
بين زن و مردها رواج پيدا كند، بايستى قهرمانان قرآنى
را احترام كنيد. اين است كه ما به اينها احترام
مىكنيم. اينها حامل قرآنند، اينها عزيزند. زبان اينها
عزيز است، لبها و دلهاى اينها عزيز است؛ چون با قرآن
مأنوس است. جان ما به قربان قرآن!
امروز شعار دنياى اسلام بايد بازگشت به قرآن و عمل به
آن باشد.
انديشه كردن در قرآن كليد نجات انسان و تقرب به خداست.
بچههايتان را قرآنى كنيد؛ همچنان كه هستند. شما
جوانان عزيز كه دلهاى پاك و نورانيتان با قرآن،
آشناست، اين را قدر بدانيد. آن كسانى كه اين توفيق را
پيدا كردهاند كه قرآن را حفظ كنند، آن محفوظ خودشان
را قدر بدانند؛ خيلى قيمت دارد، خيلى عزيز است. آن وقت
با قدر دانستن، آن حركت ادامه پيدا خواهد كرد و راه به
سمت نور سرچشمهى قرآن، ديگر تمام نخواهد شد. آن وقت
امت اسلامى به بركت قرآن، خواهد توانست در جاى خودش
قرار بگيرد.
پيروزى انقلاب اسلامى، قرآن را به ما باز گرداند و راه
قرآن را به روى ما باز كرد.
ترجمهى شعرى قرآن اصلاً كار موفقى نيست.
ترجمهى قرآن بايد رواج پيدا كند.
جامعهى اسلامى با نزديك شدن به فهم قرآن رشد مىكند و
استحكام مىيابد.
جامعهى اسلامى با نزديك شدن به قرآن استقلال پيدا
مىكند.
چيزى كه به ما ايمان لايزال مىدهد و دل و پاى ما را
محكم مىسازد قرآن است.
حفظ قرآن را ترويج كنيد.
حفظ قرآن، فهميدن مفاهيم و ترجمهى كلمه كلمهى قرآن،
براى كسانى كه به زبان عربى آشنايى ندارند، لازم است.
وقتى كه كلمات قرآن را فهميديد، آن وقت تدبر لازم است.
حتى آن كسى كه الفاظ عربى را هم خوب بلد است، اگر تدبر
نكند، بهرهى كمى از قرآن خواهد برد.
در قرآن، تدبّر لازم است - تدبر، يعنى انديشيدن در
مفاهيم قرآنى - اين سخن عميقى است، اين سخن بزرگى است؛
بايد در آن تدبر كرد.
شما براى اين درس قرآن، اهميت ويژه قايل بشويد، تا اين
نوجوان به قرآن گرايش پيدا كند؛ بخصوص در سن كودكى
بايد قرآن را حفظ كنند، بايد قرآن در سينهها باشد، تا
در دلها نفوذ كند، تا در محيط جامعه تحقق پيدا كند.
عزت و قدرت در سايهى تقوا و تمسك به قرآن و نترسيدن
از غير خدا ممكن است.
عزيزان من قرآن، ضامن سعادت ماست؛ قرآن، ضامن بقاى
جمهورى اسلامى و همه چيز ماست. خوشا به حال ملت ما اگر
قرآن و عترت را با هم داشته باشند؛ كوشش كنيد با هم
داشته باشيد. ملتهاى ديگر هم خدا كند گرايش پيدا كنند،
تا قرآن و عترت با هم باشند كه اين دو از هم جدا شدنى
نيستند.
قرآن اساس اسلام و اساس هر حركت و نهضت و بناى جديد
انسانى است.
قرآن درياى متلاطم فيض و رحمت و هدايت الهى است. اگر
با قرآن مأنوس بشويم، خيلى از بابهاى هدايت به روى ما
باز خواهد شد.
قرآن كتاب معرفت و بركت است.
كتاب انقلاب ما قرآن است.
گويندهى آن، ذات اقدس الهى است. كلمات آن هم مال ذات
اقدس الهى است - يعنى الفاظش، نه فقط مفاهيمش - لذا
بايستى در آن دقت كرد، بايد آن را فهميد، بايد در آن
غور كرد. اينها حاصل نمىشود، مگر با انس با متن قرآن.
معرفت، نجات، سلامت، رشد و تعالى و تقرب انسان به سوى
خداى متعال از دستاوردهاى قرآن كريم است.
مقدمهى عمل به قرآن فهم آن و مقدمهى فهم قرآن، فهم
معانى و تدبر در آن است.
من عقيدهام اين است كه حفظ قرآن، بايد از بچگى شروع
بشود.
وقتى قرآن وارد جامعه مىشود، حضور قرآن، حلاوت خود را
به كامها مىچشاند. امروز قرآن در كشور ما سيطره دارد.
قدم اول، ياد گرفتن متن قرآن است؛ و اين بايد روز به
روز زياد بشود. اگر بخواهيم همه، قرآن را ياد بگيرند،
عدهيى بايد در اوج قرار بگيرند - مثل همه چيز ديگر -
همين طور كه اگر بخواهيد ورزش، همگانى بشود، بايستى
عدهيى قهرمان را جلوى چشم مردم نگه داريد.
نهج البلاغه
اميرالمؤمنين اين خطبهها را با بهترين بيانها و با
بهترين و زيباترين تعابير و پر از هنرهاى بديعى بيان
كردهاند.
نهجالبلاغه گنجينهى عظيمى است كه به اين زوديها حتى
نمىتوان به موجودى آن پى برد و بعد از شناخت است كه
نوبت بهرهبردارى از آن فرا مىرسد.
هر كدام از اين خطبههاى نهجالبلاغه كه انسان مقدارى
در آنها ژرفنگرى مىكند و قدرى ذهن و استعداد و ذوق
خود را در وقت مناسب و در هنگام اقبال دل و اقبال ذوق
به كار مىاندازد، عوالم عجيبى را از معارف مىيابد.
صحيفه سجاديه
از دعاهاى معتبر - بخصوص صحيفهى سجاديه - با توجه به
معانى و مفاهيمش حتماً استفاده كنيد، ولو كم؛ اينها
انسان را در همهى ميدانها قوى مىكند و در دل و روح و
باطن خود احساس قدرت و قوّت مىكند.
اگر «اللّهم»ها و جملههاى خطابى و انشايى صحيفهى
سجاديه را به جملههاى خبرى تبديل كنند، يكى از
پُرمطلبترين كتابهاى حديث شيعه در زمينهى بيان معارف
الهى مىشود؛ چه در زمينهى اعتقادى، چه در زمينهى
عبادى، چه حتّى در زمينهى سياسى و اجتماعى.
شما بايد در اين صحيفهى سجاديه غور كنيد. من گمان
مىكنم كه صحيفهى سجاديه از لحاظ احتواء بر معارف
عاليهى اسلامى در همهى بخشها، كمتر از نهجالبلاغه
نيست.
صحيفهى سجاديه يك دوره معارف ناگفتهى اسلامى است.
واقعاً گاهى معارفى كه در دعاهاى ما وجود دارد، در هيچ
روايتى نيست؛ اگر هم باشد، به اين وضوح و با اين تأثير
نيست.
مسجد، اذان، ائمهى جمعه و جماعات
اذانِ با توجه، به دلها اميد مىدهد.
اسلام امريكايى، چيزى به نام اسلام است كه در خدمت
منافع قدرتهاى استكبارى و توجيهكنندهى اعمال آنهاست؛
بهانهيى براى انزواى اهل دين و نپرداختن آنان به امور
مسلمين و سرنوشت ملتهاى مسلمان است؛ وسيلهيى براى جدا
كردن بخش عظيمى از احكام اجتماعى و سياسى اسلام از
مجموعهى دين و منحصر كردن دين به مسجد است (و مسجد نه
به عنوان پايگاهى براى رتق و فتق امور مسلمين -
چنانكه در صدر اسلام بوده است - بلكه به عنوان
گوشهيى براى جداشدن از زندگى و جدا كردن دنيا و
آخرت).
از بزرگترين كارهاى امام عزيز ما ايجاد و تأسيس نماز
جمعه بود.
تا وقتى ائمه محترم جمعه و مردم قدر نماز جمعه را
مىدانند، ... بلاشك در جامعهى اسلامى خوف تزلزل
نيست.
تريبون نماز جمعه در حفظ قوام معنوى و حصار ايمنى
جامعه داراى نقشى فوقالعاده است.
امامت جمعه به معناى نمايندگى كل روحانيت و نظام
اسلامى است.
انقلاب از خانهى مذهب - يعنى مسجد و مدرسهى دينى -
آغاز شد و جهتگيرى مذهبى در انقلاب روزبهروز افزايش
پيدا كرد و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى، آنقدر قوى شد
كه كسانى را بهميدان انقلاب كشاند كه معمولاً در هيچ
انقلابى، اينگونه آدمها به ميدان نمىآيند.
اينجانب همهى مردم - بخصوص جوانان - را به پُر كردن
مساجد و حضور در نمازهاى جمعه و جماعت و گرم نگهداشتن
مراسم عزادارى سالار شهيدان حسينبنعلى توصيه مىكنم.
بانگ اذان، دلهاى افسرده را روشن مىكند.
بهترين جايى كه اين گروههاى مقاومت بسيج دارند، همين
مساجد است.
چندى پيش، من راجع به اذان سفارش كردم و البته گفتم كه
صبحها با بلندگو در همهجا اذان نگويند، تا مردم از
خواب بيدار نشوند. مثل اينكه بعضى از مؤمنين، اين
قسمت دومش را بيشتر از قسمت اول گوش كردند! آنچه كه
مقصود ما بود، اين بود كه در سحرها، هر جايى يك بلندگو
صدا نكند؛ ولى معنايش اين نبود كه به هنگام سحر، صداى
اذان در شهرى مثل تهران به گوش نرسد! نه، در جايى مثل
تهران، اقلاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است كه با
بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّى اذان صبح. در شهرهاى كوچك
هم به فراخور وسعت آن شهر، مىبايست اذان صبح در چندجا
پخش بشود. اما در ظهر و شب اذان بگويند؛ هم اذان
بلندگو، هم جلوى مساجد، هم داخل مساجد و هم در
خيابانها، تا مردم به اذان گفتن عادت كنند.
حضرات ائمهى محترم جمعه و جماعات و گويندگان مذهبى
نيز تا سرحد امكان بايد براى پُربار كردن و محتوا
بخشيدن به اين مراسم تلاش كنند و اين كانونهاى معنويت
و صفا را گرم نگهدارند.
در اين كشورهاى اسلامى كه امروز ائمهى جمعه و
جماعاتشان، تشكيلات به وجود مىآورند و مسجدها رونق
پيدا مىكنند و كانون تحرك مىشوند، تا ديروز مسجدها
متعلق به يك مشت پيرمرد از كار افتاده بود. امروز آن
مسجدها، جاى جوانان و كانون جنبشهاست. اين را شما
كرديد. اين را حركت شما و قائد عظيمالشأنتان - آن مرد
الهى - بود كه انجام داد.
در نقاط مختلف جهان، دشمنان اسلام به مساجد - كه
پايگاه حريت انسان و جايگاه رابطهى او با خدا و مركزى
براى كسب آگاهى از شيطنتهاى شياطين زر و زور است - با
بغض و كينهيى عميق مىنگرند و تا آنجا كه بتوانند،
با وجود و حضور و فعاليت آنها ستيزه مىكنند. هماكنون
مسجدالاقصى، قبلهى دوم مسلمين - كه بحمداللَّه پايگاه
بيدارى و مبارزه نيز شده است - مورد جسارت صهيونيستهاى
پليد قرار گرفته، و در فرانسه و هند نيز مسجد در معرض
اهانت و تخريب واقع شده است.
سفارش ديگرى كه من مىخواهم بكنم، اين است كه همهى
خانوادهها و همهى مردم - مخصوصاً جوانان - به نماز و
مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهميت بدهند. هرچه امروز
اين كشور از عظمت و عزت و قدرت به دست آورده است، در
سايهى قرآن و اسلام و نماز و عبادت و ذكر خداست. هم
بايد به درس و كار توجه شود، وهم به تدين؛ كه تدين
پشتوانهى همهى اينهاست. با نماز و مسجد و عبادت و
جلسات دينى و جلسات قرآن بايد انس پيدا كنيد.
شعاير اسلامى و مساجد و نمازهاى جمعه و عزاداريها، از
جمله عواملى است كه در پيروزى انقلاب و تداوم آن، نقش
تعيينكنندهيى داشته است. ملتهاى مسلمان اكنون در همه
جاى عالم، با بهرهگيرى از تجربهى ملت ايران، به
مساجد و شعاير دينى اهتمام خاصى نشان مىدهند. نهضت
فلسطين و بسى نهضتهاى ديگر، امروزه از مساجد و نمازهاى
جمعه و جماعت، نيرو و توان مىگيرد. سزاوار است كه ملت
عزيز ايران، نقش اين شعاير را همواره به ياد داشته
باشد.
طبق بينش ما، يادگارهاى اسلامى عزيزند. مىشد اسلام به
مردم بگويد برويد در زمين صافى بايستيد و نماز بخوانيد
و عبادت كنيد؛ در صورتى كه به عمارت مسجد دستور داده
است؛ «انّما يعمر مساجد اللَّه». آباد كردن مسجد ملاك
است و تجسم و تجسد خارجى اين كار مورد نظر اسلام
مىباشد؛ چون تأثير بسزايى دارد. در مورد شخصيتها هم
همينطور است.
مساجد به شكل شايسته غبارروبى شود و خدمت به مسجد،
كارى مردمى و همگانى شمرده شود.
مسجدها در وقت نماز، سرشار و مالامالِ از انسانهاى
ذاكر و ساجد و راكع باشد.
امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف و نهى از منكر را اقامه كنيد.
امر به معروف و نهى از منكر كه يكى از اركان اساسى
اسلام و ضامن برپاداشتن همهى فرايض اسلامى است، بايد
در جامعهى ما احيا شود.
امر به معروف و نهى از منكر هم جزو مهمترين مسائلى است
كه جوانها بايد به آن اهتمام كنند.
جوانان در محيط خودشان، امر به معروف و نهى از منكر
كنند.
در امر به معروف، مرحلهى قبل از عمل، قلب انسان است.
اگر انسان بخواهد صادقانه به معروف امر كند، بايد خود
به آن معروف دلبسته باشد؛ والّا صادقانه نخواهد بود.
همهى آحاد مردم بايد وظيفهى امر كردن به كارهاى خوب
و نهى كردن از كار بد را براى خود قايل باشند.
حج
حجِ امروزِ ما با حجى كه آرزوى ماست، انصافاً هنوز
خيلى فاصله دارد.
كسانى كه به حج مىروند و مىآيند واقعاً بايد مثل
كسانى باشند كه «يوم ولدته امّه»؛ پاكيزهى پاكيزه شده
باشند.
حج يك آبشار جارى و يك شط عظيم شستشوى معنوى و روحى
است.
حج برترين جايگاه برائت از مشركين شناخته شده است.
حج مظهر توحيد، و كعبه خانهى توحيد است.
حج مىتواند دلبستگيهاى اسارتآفرين را از دلها بشويد.
حج مىتواند روح توحيد را در دلها زنده كند.
حج و اجتماع عظيم بر گرد خانهى توحيد، بايد مظاهر شرك
را نفى كند.
فرياد برائت مسلمانان در حج، فرياد برائت از استكبار
جهانى است.
حج يك واجب استثنايى و يك مراسم عجيب و پُر رمز و راز
است.
حج، يك حركت عبادى خالصِ عميق - خضوع، خشوع، ذكر،
عبادت، تضرع و توسل - و با حالت اجتماع است. در كنار
هم قرار دادن اين دو چيز، مسئله را خيلى پُرمعنا
مىكند.
حزباللَّه
اين مملكت، مملكت حزب اللهىهاست؛ آينده متعلق به
حزباللهىهاست؛ نه اينكه مال آنهاست، نه، متعلق به
ملت ايران است؛ اما مؤمنين، انقلابيون و حزباللهىها
هستند كه هرجا مشكل اصلىيى پيدا شود، بايد آن را حل
كنند و به فضل پروردگار بنبستها را خواهند شكافت.
نماز
انسان هميشه به نماز محتاج است و در عرصههاى خطر،
محتاجتر.
حقيقتاً اين نمازهايى كه ما مىخوانيم، در واقع اداى
بندگان خدا را درمىآوريم. بنده به خودم كه مراجعه
مىكنم، اينطورى مىبينم، چون بندگان برجستهى خدا
طور ديگرى نماز مىخوانند؛ تسبيح كه مىكنند، تسبيح از
دل و جانشان برمىخيزد؛ سجده كه مىكنند، در واقع
دلشان سجده مىكند.
مديران دستگاههاى ادارى و دولتى، خود متصدى اقامهى
نماز در آن دستگاهها شوند.
نماز برترين چيزى است كه مىتواند همهى افراد جامعهى
مسلمان را به تهذيب اخلاقى و تعالى روحى و معنوى
برساند.
نماز تسلّابخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و به ستوه
آمده، و مايهى صفاى باطن و روشنى روان است.
نماز جمعه يكى از پايههاى اساسى حفظ نظام اجتماعى و
مهمترين عامل حفظ روحيه و ايمان مردم است.
همگان نماز را كه داروى شفابخش روح و مايهى صفا و
آرامش و نورانيت است، بر همهى كارهاى ديگر مقدم دارند
و در هيچ شرايطى خود را از آن محروم نسازند و هرگز به
بهانهى مشغله و گرفتارى، اين حضور رهايىبخش در محضر
آفريدگار رحيم و كريم و عزيز را از دست ندهند.
اداى تكليف
بارها امام مىفرمود كه ما كار را براى رسيدن به
«نتيجه» نمىكنيم؛ بلكه مأمور به انجام «تكليف» هستيم.
... آن كس كه براى انجام تكليف كار مىكند، پيروزيش به
اين نيست كه به مقصود خود دست پيداكند؛ بلكه زمانى
احساس پيروزى مىكند كه موفق شود به تكليفش عمل كند.
ما براى اداى تكليف حركت مىكنيم، حتّى براى پيروزى هم
تلاش نمىكنيم. البته، پيروزى را دوست مىداريم، هيچ
كس نيست كه از پيروزى بدش بيايد، هيچكس نيست كه براى
پيروزى كار نكند؛ اما هدف نهايى چيزى است كه حتّى از
پيروزى هم بالاتر مىباشد و آن جلب رضاى خدا و اداى
تكليف است.
ايام
محرم، عاشورا، اربعين
امام بزرگوار ما به بركت محرم و با همين تحليل و منطق،
خون را بر شمشير پيروز كرد. اين يك نمونه است كه شما
ديديد.
اهميت اربعين در آن است كه با تدبير الهى در اين روز
خاندان پيغمبر و ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه
شد.
حادثهى كربلا بايد زنده بماند.
حكومت و حاكميت و اعلاى كلمهى اسلام و ايجاد اميد به
بركت اسلامى در دل مستضعفان عالم، آثار محرم است.
اينجانب همهى مردم - بخصوص جوانان - را به ... گرم
نگهداشتن مراسم عزادارى سالار شهيدان حسينبنعلى
توصيه مىكنم.
درسى كه اربعين به ما مىدهد، زنده نگهداشتن ياد حقيقت
و خاطرهى شهادت در مقابل طوفان تبليغات دشمن است.
روح نهضت ما و جهتگيرى كلى و پشتوانهى پيروزى آن،
همين توجه به حضرت ابىعبداللَّه(عليه
الصّلاةوالسّلام) و مسايل مربوط به عاشورا بود.
عاشورا اسلام را نگه داشت.
قمهزدن هم از آن كارهاى خلاف است. ... كار غلطى است
كه عدهيى قمهها را بگيرند و به سرهاى خودشان بزنند.
... كجاى اين، عزادارى است؟! اين جعلى است. اينها
چيزهايى است كه از دين نيست. بلاشك خدا راضى نيست. ...
اين قطعاً خلاف است. امام حسين به اين معنا راضى نيست.
كسانى كه از خاندان وحى و نبوت اسير شدند، عزيزترين و
شريفترين انسانهاى تاريخ اسلام بودند.
واقعهى كربلا در روز عاشورا يك فصل عظيم از تاريخ
ماست.
يكى از بزرگترين نعمتها براى جامعهى شيعى ما، نعمت
خاطره و ياد حسينبنعلى، محرم و عاشورا است.
ماه محرم، ماه تعليم مجاهدت فىسبيلاللَّه به وسيلهى
برترين خلايق، حضرت اباعبداللَّه (عليهالسّلام) است.
احترام عاشوراى حسينى و محرم براى مردم ما يك فريضه و
امر بزرگ و مهم بهشمار مىرود.
عرفه
اگر كسى معناى دعا، مثلاً دعاى ابوحمزهى ثمالى، يا
دعاى امام حسين در روز عرفه را بفهمد و توجه بكند ...
امكان ندارد از اين دعاى به اين بلندى خسته بشود؛ يعنى
اين گفتگويى كه در اين دعا انجام گرفته، بين اين
بندهى برگزيده و شايسته و بامعرفت، و خدا، اينقدر
پُرجاذبه و نافذ و حقيقى است - يعنى بيان كنندهى آن
خواستهاى فطرى انسان است - كه امكان ندارد كسى هيچ وقت
از آن خسته بشود. من توصيهام به جوانها اين است كه
عبادت را با توجه انجام دهند.
بعدازظهر روز عرفه يكى از ساعات بهشت است.
در حقيقت بركات عظيم روز عرفه آن را به معناى يك روز
عيد و بركت و رحمت از طرف پروردگار به ما معرفى
مىكند.
دعاى امام حسين در عرفه، يا همين دعاى ابىحمزه، يا آن
مناجات شعبانيه، اينها در زبان عرب، جزو زيباترين
متنهاى ادبى است.
روز عرفه را قدر بدانيد.
روز عرفه، روز دعا و توسل و تضرع است.
روز عرفه يك فرصت است.
يادم است هنوز بالغ نبودم كه اعمال روز عرفه را بجا
مىآوردم.
ماه رمضان، شب قدر
دعاهاى ماه رمضان، به انسان نورانيت مضاعفى مىبخشد.
روزه، توجه به خداى متعال، ذكرها و دعاهايى كه در اين
ماه غالباً دلها به آنها متمايل و متوجه مىشوند، جزو
سفرهى ضيافت الهى است؛ از اين سفره حداكثر استفاده را
بكنيد.
كنترل اهواى نفسانى در رمضان، آسانتر از هميشه است.
ماه رمضان، بهار خودسازى انسان و انس با خداست.
ماه رمضان در هر سالى، قطعهيى از بهشت است كه خدا در
جهنم سوزان دنياى مادّىِ ما، آن را وارد مىكند و به
ما فرصت مىدهد كه در اين ماه، خود را بر سر سفره الهى
وارد بهشت كنيم. بعضى همان سى روز را وارد بهشت
مىشوند؛ بعضى به بركت آن سىروز، همه سال را، بعضى
همه عمر را، بعضى هم از كنار آن غافل عبور مىكنند، كه
مايه تأسف و خسران است.
ماه رمضان، فرصت عروج و اعتلاى روح انسان است.
ماه مبارك رمضان ماه ضيافت و رحمت الهى است.
من همهى شما عزيزان را به توجه به دعا در اين ايام،
توجه به نماز، اقبال به روزه و استفادهى از روزها و
شبهاى ماه رمضان دعوت مىكنم.
ماه رمضان، ماه كفّنفس و خويشتندارى است.
ماه رمضان، ماه ذخيرهسازى تقواست.
روزه به ما كمك مىكند تا باتقوا شويم.
به بركت روزه و توجه و خشوعى كه لازمهى روزه است،
فرصت و توفيق كار نيك براى انسان وجود دارد.
از اول شب قدر، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهى -
«سلام هى حتّى مطلع الفجر» - شروع مىشود، تا وقتى كه
اذان صبح آغاز مىگردد. اين چند ساعتِ اين وسط، سلامِ
الهى و امن الهى و خيمهى رحمت خداست كه بر سراسر
آفرينش زده شده است. آن شب، شب عجيبى است؛ ... اين شب
را قدر بدانيد و آن را به دعا و توجّه و تفكّر و تأمّل
در آيات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه كه خداى
متعال از انسان خواسته است و بىاعتبارى اين زندگى
مادّى و اين كه همهى اينچيزهايى كه مىبينيد،
مقدّمهى آن عالمى است كه لحظهى جان دادن دروازهى آن
عالم است، بگذرانيد.
امروز كه خداى متعال اجازه داده است كه شما زارى، تضرع
و گريه كنيد، دست ارادت به سوى او دراز كنيد، اظهار
محبت كنيد، اشك صفا و محبت را از دل گرم خودتان به
چشمهاى خودتان جارى كنيد. اين فرصت را مغتنم بشماريد؛
... اين فرصت، فرصت زندگى و حيات است كه براى بازگشت
به خدا در اختيار من و شماست؛ و بهترين فرصتها ايامى
از سال است، كه از جملهى آنها ماه مبارك رمضان، و در
ميان ماه مبارك رمضان، شب قدر است!
شب قدر، فرصتى براى مغفرت و عذرخواهى است؛ از خداى
متعال عذرخواهى كنيد.

شعبان
ماه شعبان يكى از فرصتهاى مغتنمى است كه در اختيار
ماست.
ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است.
رجب، بيشتر ماه نماز است؛ شعبان، بيشتر ماه دعا و روزه
است.
ماه شعبان دالان و دهليز ماه رمضان است.
عيد غدير
روز عيد غدير، ولايت اسلامى - يعنى رشحه و پرتوى از
ولايت خدا در ميان مردم - تجسم پيدا كرد و اين چنين
بود كه دين كامل شد.
علت اهميت عيد غدير، مسئلهى ولايت است.
عيد غدير، حقيقتاً يكى از عظيمترين اعياد اسلامى است.
غدير در محتوا و روح حقيقى خود فقط متعلق به شيعيان
نيست، بلكه به همهى دنياى اسلام تعلق دارد؛ چون
حادثهى غدير برخاستهى از روح و مضمون حقيقى اسلام
است.
عيد فطر
روز عيد فطر، روز طهارت و پاكيزگى است.
روز عيد فطر، عيد عبادت و عيد مغفرت است.
روز عيد فطر، مظهر اجتماع و اتحاد و برادرى مردم با
داشتن دل به سوى خداست.
اين روز براى همهى مسلمانان جهان عيد است.
مبعث
بعثت نبى اكرم (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم) حركت
عظيمى در تاريخ بشر بود كه نجات انسانها، تهذيب نفس و
اخلاق بشر و مقابله با مشكلات و مصائب بشرى در همهى
دورانها را دنبال مىكرد.
بزرگداشت مبعث، بيش از آنچه صرفاً تجليل از يك خاطرهى
گرامى باشد، مطرح كردن درسهاى بزرگ بعثت پيغمبر است،
كه امروز همهى بشريت - بخصوص جامعهى مسلمانان - به
آنها نياز دارد.
عيد نوروز
عيد سعيد نوروز ... سرآغاز بهار طبيعت و بهار جسم و
جان انسان است.
عيد نوروز كه عيد تازگى و طراوت و شادى زمين و زمان
است، را ... به همهى ملت شريف و عزيزمان ... تبريك
عرض مىكنم.
عيد نوروز وسيلهيى براى احساس همبستگى ملتهاى متعدد
است.
ولايت فقيه
امروز حكومتهاى دنيا، غالباً آلوده است. ما خدا را شكر
مىكنيم كه نسخه حكومت اسلامى را در اينجا پيدا
كرديم. به نظر ما حكومت با قانون اساسى ما، راقيترين
نوع حكومتهاست؛ يعنى حكومتى كه با نظام ولايت فقيه
معرفى مىشود. بعضى از اين مسئله تحاشى مىكنند!
در حكومت اسلامى - يعنى حكومت فقيه عادل و فقيه متقى -
هم حضور مردم هست، هم حضور معنويت و ارزشهاى اسلامى و
حضور تقوا هست؛ اين، بالاتر از همه است.
مسئلهى ولايت فقيه، اساس نظام و ستون فقرات نظام است.
ولايت فقيه عادل، يعنى حكومت كسى كه دين و اسلام را
مىشناسد و مىداند چگونه بايد بر مردم حكومت كرد؛ و
نيروى تقوا هم به او كمك مىكند كه از اين خط منحرف
نشود.
ولايت فقيه، مترقيترين چيزى است كه مىتوان به يك
جامعهى بشرى پيشنهاد كرد.
ولايت فقيه، يك فرهنگ و يك جريان است.
ولايت فقيه، جايگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و
جلوگيرى از انحراف به چپ و راست است؛ اين اساسىترين و
محورىترين مفهوم و معناى ولايتفقيه است.
نقش ولايتفقيه اين است كه در اين مجموعهى پيچيده و
در هم تنيدهى تلاشهاى گوناگون نبايد حركت نظام،
انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نبايد به چپ و راست
انحراف پيدا شود.
پاسدارى و ديدهبانىِ حركت كلى نظام به سمت هدفهاى
آرمانى و عالىاش، مهمترين و اساسىترين نقش
ولايتفقيه است.
