حلپچه در آتش *
پس از گذراندن
شبی سرد بر فراز قلهی شیندروی، نماز صبح را با تیمم به جا آوردیم و همراه با
گردان سیدالشهدا همچون آبشاری كه راه خود را به سوی دریا باز ميشناسد به سوی
شهر حلبچه سرازیر شدیم. گروه فیلمبرداری بالاخره در میان رزمندگانی كه به سمت
شهر حلبچه در حركتند، آشنایی ميیابند و با اجازهی او، همراه جمع رزمندگان
ميشوند.
بعد از ساعتها راهپیمایی، نیمساعت به ظهر مانده، به دستهای ویژه از گردان
خیبر بر خوردیم كه عازم پاكسازی روستاهای مجاور شهر حلبچه بودند. ما با
اجازهی برادر «نورخدا» فرمانده این گروه ویژه، خود را به جمع آنان اضافه
كردیم.
دنیا زیباست، اما زیبایی ظاهر را چه سود، آنجا كه عدالت نیست و زشتسیرتان بر
جهان حكم ميرانند؟ در جنگها همواره گلها لگدمال ميشوند و اگرچه گلی كه در
گلستان ارباب ظلم و فساد بروید زیبا نیست، اما پوتینهای ما هیچ گلی را لگدمال
نميكند. وقتی قدمگاه مجاهدان راه خدا سجدهگاه فرشتگان باشد، گلها بر
پوتینهای ما بوسه ميزنند.
روستاییان، با خوشرویی بسیار، اما نه از سر خوشخدمتی و چاپلوسی، از ما
استقبال ميكردند. كردهای عراق با جنگ و مبارزه بیگانه نیستند. سالهای سال است
كه آنها با نظامهای حكومتی كشورشان ميجنگند، و اگرچه آرمانشان خودمختاری
كردستان است، اما شكی نیست كه سرانجام علاقههای دینی بر سایر انگیزهها و
تعلقات غلبه خواهد كرد.
هنوز اغلب روستاییان در محل سكونت خویش مانده بودند. آنها ما را شناخته بودند و
ميدانستند كه جایی برای ترس وجود ندارد. هیچ لشكر فاتحی در جنگها آنگونه
نبودند كه اكنون سپاهیان اسلام هستند. فتح حقیقی فتح دلهاست.
به یك ستون موتوری از دشمن برخوردیم كه در میان دشت رها شده بود. بچهها سعی
ميكردند كه یكی از آیفاها را راه بیندازند تا بار حمل خود را بر گردهی آن
بگذارند. از آنجا، از دامنهی ارتفاعات مشرف بر شهر حلبچه، خوب دیده ميشد كه
آتش بمبها با شهر و مردم آن چه ميكند. آنها كه ميتوانستند، پیاده یا سواره،
نخست به سوی روستاهای دور از شهر و سپس به جانب ایران ميگریختند. رزمآوران
اسلام نیز آنان را یاری ميكردند.
از دور شاهد بمباران شهر حلبچه هستیم. خانوادههای كرد در دل كوهستان به سمت
ایران ميروند. كودكان در آغوش پدران و مادران گریه ميكنند.
عافیتطلبان ميگویند كه اگر شما نميآمدید صدام با مردم حلبچه اینچنین
نميكرد، و گوش ما با این سخن ناآشنا نیست. ما خونخواهان مسلم بن عقیل هستیم و
او نیز از ابن زیاد همین سخن را شنیده بود. ابنزیاد گفته بود شما آرامش را در
هم ریختهاید و در میان مردم تفرقه افكندهاید. و اكنون نیز حكام جور همان را
ميگویند. آری، اگر ما سر در گریبان غفلت فرو بریم و به كنج عزلت بخزیم، آرامشی
آنسان كه ابنزیاد ميخواهد بر جهان حاكم خواهد شد. اما این آرامش، سكوت رعبی
است كه از ترس گرگ در رمه افتاده است و انسان گوسفندی نیست كه اگر آب و علف
داشته باشد، دیگر هیچ نخواهد. ما مدافعین مظلومان سراسر تاریخ هستیم و نباید هم
كه ارباب ظلم دست از ما بر دارند. گلستان عدالت در باطن آتشی است كه نمرود بر
افروخته است.
گروه تلویزیونی مركز زنجان نیز به ما پیوستند و با هم به سوی شهر حلبچه به
راه افتادیم.
ورود به آن شهری كه از فراز دشت در زیر آتش دیده بودیم پای توكل ميخواهد و دل
آشنا با مرگ؛ یقین ميخواهد. تهور ماجراجویانه شاید بتواند تو را به كام ماجرا
بكشاند، اما ماندن و دیر ماندن و پایدار ماندن، جز با توكل و یقین به معاد میسر
نیست. اولین لشكری كه وارد شهر شده است بچههای بدر هستند كه خود اهل عراقند،
تا دنیا بیش از پیش بداند كه ما در پی كشورگشایی نیستیم، و مگر دنیا نميداند؟
شیاطین همهی مفاهیم را در هم ریختهاند تا هیچكس سر از حقیقت در نیاورد. اما
ما به فطرت الهی انسان اعتماد داریم و ميدانیم كه پافشاری ما بر حق و عدالت
نهایتاً همه چیز را روشن خواهد كرد.
اهل حق همواره در مظلومیت زیستهاند. در عصر جاهلیت، عدالت مفهوم
ازیادرفتهای است. اهل دنیا را خواب مستی در ربوده است و دزد و شحنه نیز دست در
دست هم دارند. آیا چشمی بیدار نمانده است؟ همه چیز در كف نمرود و نمرودیان است.
آنها مهلت یافتهاند تا جهان را میان خویش قسمت كنند و شحنه و قاضی را نیز خود
بر گزینند. حكومت ظاهر در كف نمرود است، اما كعبهی عشق را ابراهیم بنا كرده
است. ای ابراهیمیان، فریب ظاهر را نخورید! گلستان عدالت در باطن آتشی است كه
نمرود بر افروخته است.
واكنشی كه دشمن در حلبچه از خود نشان داد در هیچیك از مقاطع دیگر جنگ نظیری
نداشته است. او ميپنداشت كه همهی دشمنان او اكنون در شهر حلبچه جمع شدهاند:
رزمآوران اسلام، دلاوران سپاه نهم بدر و مبارزین كرد عراقی. اگر به سابقهی
مبارزاتی مردم كرد عراق و دشمنی دیرینهی حزب بعث با آنها نظر نكنیم، هرگز در
نخواهیم یافت كه چرا دشمن در حلبچه واكنشی آنسان از خود نشان داد. گذشته از
آنكه او ميداند اگر امروز با تمام قدرت وارد جنگ نشود، دیگر هرگز هیچ فرصتی
برای ادامهی حیات نخواهد یافت. اما شیطان پایبند به هیچ اصلی نیست. او
ميخواهد بماند و اگر این ماندن به بهای از بین بردن همهی مردم جهان نیز میسر
شود باكی ندارد.
در بالای ارتفاعات مشرف به شهر، همهی امكانات سپاه اسلام در خدمت تخلیهی
مجروحین و آوارگان قرار گرفته بود. اگر امروز كار بشر بدانجا كشیده است كه صلح
را در سایهی موازنهی تسلیحاتی ابرقدرتها ميبیند، باید بپذیریم كه از جنگ
گریزی نیست. اما جنگهای امروز نیز بر روشهایی ناجوانمردانه استوار است. در
جهانی كه هیچ چیز حتی كفر و نفاق و فساد و فحشا و دروغ مذموم نیست، استفاده از
سلاحهای شیمیایی مذموم است، اگرچه نه برای همه! و این رسم جهانی است كه ارباب
شهوت بر آن حكم ميرانند. در جهانی اینچنین، سازمانهای بین المللی شحنههایی
هستند كه دست در دست دزد دارند و حریم قدرت زورگویان را پاسبانی ميكنند.
خداوند شیطان را آفریده است تا انسان در مبارزهی درونی و بیرونی با او و
اذنابش به كمال رسد و كرهی زمین، سراسر، عرصهی مبارزهی انسان با شیاطین است.
خداوند شیطان و یارانش را مهلت داده است تا جهان را در كف خویش گیرند و كار را
بر مؤمنین دشوار كنند، و كمالات انسان، سراسر، در كشاكش این دشواريها و
ابتلائات ظاهر ميشود.
عافیتطلبان ميگویند كه اگر شما نميآمدید صدام با مردم حلبچه اینچنین
نميكرد، و گوش ما با این سخن ناآشنا نیست. ما خونخواهان مسلم بن عقیل هستیم و
او نیز از ابن زیاد همین سخن را شنیده بود. ابنزیاد گفته بود شما آرامش را
درهم ریختهاید و در میان مردم تفرقه افكندهاید، و اكنون نیز حكام جور همان را
ميگویند. فریاد قیام از همهجا برخاسته است: از فلسطین تا افغانستان، و دورتر،
تا آنجا كه پرتو این شمس تابیده است. آری، اگر ما سر در گریبان غفلت فرو بریم و
به كنج عزلت بخزیم، آرامشی آنسان كه ابنزیاد ميخواهد بر جهان حاكم خواهد شد.
اما این آرامش، سكوت رُعبی است كه از ترس گرگ در رمه افتاده است و انسان
گوسفندی نیست كه اگر آب و علف داشته باشد، دیگر هیچ نخواهد. ما مدافعین مظلومان
سراسر تاریخ هستیم و نباید هم كه ارباب ظلم دست از ما بر دارند. گلستان عدالت
در باطنِ آتشی است كه نمرود بر افروخته است.
پی نوشت ها:
*این
برنامه شامل دو قسمت است: «حلبچه در آتش» و «كهف گمنامی».