یادی از آقا تقی، سید شهدای جهادگران
پادگان شهید ساجدی، دامغان
شهدا واسطهی پیوند آسمان و زمین هستند و جز از طریق آنان راهی برای جلب
عنایات خاصهی حضرت حق وجود ندارد و نام مبارك آن بزرگوار، شهید ساجدی، فرمانده
ستاد مهندسی نجف اشرف، حصنی است كه آنان خود را به پناه امن آن سپردهاند.
پیچیدگی شیوههای معمول جنگ كه ناشی از توسعهی صنایع تسلیحاتی است، مسئلهای
است كه به مهندسی _ رزمی معنا و گسترش خاص كنونی آن را بخشیده است. ماشین جنگ
روز به روز، به تبعیت از قدرتطلبی استكبار جهانی، پیچیدگی و وسعت عمل بیشتری
پیدا ميكند و به همراه آن، از مقیاسهای انسانی دور و دورتر ميگردد. آنها
قدرت را مطلقاً در پناه تكنولوژی ميجویند و اگر اینچنین باشد، با این فرض كه
تكنولوژی منحصراً در اختیار آنهاست، دیگر هیچگاه امید آنكه سیارهی زمین از
سیطرهی شیاطین و ارباب جور خارج شود وجود نخواهد داشت. اما اینچنین نیست. با
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عصر استخلاف صالحین و مستضعفین آغاز شده است و ما
اگرچه به ماشین جنگ و تكنولوژی پیچیدهی آن اصالت نميدهیم، اما بهناگزیر باید
با همان تسلیحات و تجهیزاتی نبرد كنیم كه مستكبرین ساختهاند.
هنگامی كه یك خمپاره به زمین اصابت ميكند، صدها تركش بزرگ و كوچك آن
قارچمانند در فضا پراكنده ميشود و در خلئی كه از موج انفجار آن ایجاد
ميگردد، فولاد نیز همچون مقوایی نرم مچاله ميشود. از آن هنگام كه رزمندگان
اسلام نخستین خاكریز را زدند سالها گذشته است و در این سالها خداوند ما را به
سمتی هدایت كرده است كه اكنون به كاملترین شیوههای مهندسی _ رزمی در سراسر
تاریخ جدید دست یافتهایم. اما قدرت ما در این غولهای آهنین نهفته نیست؛ قدرت
ما در ایمان و استقامت آن جوان رشید روستایی است كه بر گردهی آهنین این
دستگاهها سوار ميشود و جسم حجیم آن را این سوی و آن سوی ميبرد، خاكریز
ميزند و جانپناه ميسازد. نظیر این پادگانها اكنون در قم، اصفهان، مشهد،
كاشان، ارومیه، همدان، یزد، تبریز، اراك، تهران، اهواز، شهر كرد و كرمان نیز
وجود دارد و تنها در ششماههی نخستین سال ٦٦ بیش از دو هزار نفر آموزش رانندگی
و نگهداری دستگاههای سنگین دیدهاند.
جوانی روستایی سوار
بر لودر، مشغول خاكریز زدن است.
او رضا بیناباشی نام دارد و یك كشاورز روستایی است، اهل كلاتهی رودبار. او و
علیرضا هراسانیان هر دو از این روستا آمدهاند. آن دو اكنون چهل و سه روز است
كه در این پادگان، آموزش رانندگی و نگهداری لودر ميبینند. مراقب باشیم كه
جثهی نحیف او بر بلندای پیكر غولآسای لودر ما را به اشتباه نیندازد. انسان
ظاهرگرا سخت در معرض این اشتباه است كه حول و قدرت را به اسباب ظاهری آن رجوع
دهد و از مبادی اصلی اراده و قدرت غافل شود. اگر انسان به اسباب ظاهری قدرت
اتكا كند، بردهی آن ميگردد و آنگاه شجاعت او تنها در پناه سلاحهای پیشرفته
و مدرن ظهور ميیابد و شجاعتی اینچنین، سرابی بیش نیست. سربازان آمریكایی
موشهایی هستند كه در عالم سرابانگیز وهم و در ظل نشئهی الكل و مرفین خود را
شیر ميبینند، حال آنكه شیر حقیقی، یعنی اسدالله الغالب، به قول یكی از سرداران
سپاه اسلام، آن بلدوزرچی رشید است كه بر پیكر حجیم یك غول آهنین سوار شده و ترس
و زبونی را سنگر به سنگر و خاكریز به خاكریز تعقیب ميكند. شیرِ خدا علی است و
آن كه عليوار زندگی خویش را وقف جهاد فی سبیل الله كرده است.
روستای كلاتهی رودبار
رضا و علیرضا هر دو كشاورز هستند و از روستای كلاتهی رودبار آمدهاند. داستان
از این قرار بوده است كه تقریباً دو ماه پیش، یك روز كه آنها در مزرعه مشغول
كار بودهاند، ناگاه نغمهی روحبخش سروشی الهی فضای روستا را پر ميكند و جبهه
را به روستای كلاته ميآورد. در یك تصویر، رضا بیل ميزند و خاك را از خار و
علفهای هرز پاك ميكند و علیرضا بذر ميپاشد. بذر كه پاشیده شد، دیگر تا آخر
زمستان ميتوان به جبهه رفت و در ركاب آقا امام زمان عجلالله تعالی فرجه
الشریف جنگید. در تصویر بعد، اتومبیل پشتیبانی جنگ است كه از راه ميرسد.
صدای نوحهی آهنگران از
بلندگوی ماشین پشتیبانی جنگ در روستا طنینانداز ميشود.
آب این سروش را خوب ميشناسد. او در عمق خلقت خویش با این نغمهی الهی متحد
است و گوشهای شنوا همین سروش را از ذرات وجود او یكایك خواهند شنید؛ دیوارهای
كاهگلی نیز، درخت نیز... این روستا در كجای سیارهی زمین واقع است و سیارهی
زمین در كجای آسمان لایتناهی؟ انسان آنگاه كه در برابر بينهایت قرار ميگیرد،
به فقر ذاتی خویش پی ميبرد و خوشا آنكس كه دریابد عزت او در این فقر است:
«الفقر فخری.»(١)
در تصویر سوم، رضا و علیرضا پشت وانت پشتیبانی جنگ نشستهاند و به سوی دامغان
ميروند.
اكنون ما آموختهایم كه قدرت ایمان بر ماشین جنگ و تكنولوژی پیچیدهی آن غلبه
دارد و به مصداق «زكاة العلم نشره»(2)، این درس را به همهی جهان خواهیم آموخت.
آیندهی جهان از آنِ ماست و آنچه شیاطین توهم كردهاند سرابی بیش نیست. حضور
امت ما در جنگ جز با عنایت به مبانی اعتقادی مكتب اسلام قابل تفسیر نیست. تركیب
سپاه اسلام، آنچنان كه امروز در ایران و لبنان و افغانستان تشكل یافته است،
ریشه در صدر تاریخ اسلام دارد و نه، باز هم دورتر، سابقهی حضور بسیجيها را در
ركاب انبیا و اولی الامر در همهی تاریخ بعثت انبیا ميتوان جست: «و كاین من
نبی قاتل معه ربیون كثیر.»(3) وقتی مؤمنین مسلح شوند، قدرت خدا در جماعت آنان
ظاهر ميشود، و مگر نه این است كه ما امروز بزرگترین قدرت جهان هستیم؟ وقایع
خلیج فارس نشان داد كه نميتوان در این حقیقت تردیدی روا داشت.
O
چگونه ميتوان از مهندسی _ رزمی سخنی گفت و از آقاتقی یاد نكرد؟ مگر نه این است
كه مهندسی _ رزمی و آقاتقی همزاد بودند؟ برادر فروزش دربارهی او ميگفت: «از
فاو كه حركت كنی، تا قلهی پوشیده از برف «كلاشین» در شمال غرب، روبهروی
اشنویه و پیرانشهر، هر جا خاكریزی، پلی و یا جادهای وجود دارد، همه از آثار
وجود پربركت شهید سید محمد تقی رضوی است.»
مشهد، منزل شهید رضوي
وجود آقاتقی آنهمه با جبهه و جنگ به اتحاد رسیده بود كه وقتی بعد از یك سال
برای چند روز به مشهد ميآمد، دوستانش ميگفتند جبهه به مشهد آمده است. اكنون
در خانه، حمزه با یادگارهای پربهای پدر رشیدش، در فضایی آكنده از حماسه و شجاعت
و عشق خدا و اولیای خدا رشد ميكند تا علم به خاكافتادهی پدرش را بر دوش
گیرد، هر چند علم سید محمد تقی رضوی هرگز بر خاك نیفتاده است. ميگویند وقتی
تركش توپ بر جان او نشست، به دوستانش كه به یاری او آمده بودند گفته است:
«فایدهای ندارد، زحمت نكشید.
من در آغاز راهی قرار گرفتهام كه هفت سال دنبالش ميگشتم. مرا تنها بگذارید و
تكانم ندهید.» و بعد، در آخرین لحظات، نام حمزه پسرش را بر زبان آورده است تا
او را نیز به میدان نبرد فرا بخواند.
منطقهی عملیاتی فتحالمبین
آقاتقی در همهی عملیاتهای سپاه اسلام، از ثامن الائمه گرفته و پیش از آن،
تا كربلای پنج و بعد از آن حضور داشت. اما بهتر است كه از فتح المبین بگوییم،
از آن فتح بزرگ و از آن پنجاه و پنج هزار نفر اسیری كه رفته رفته سراب توهمات
خویش را ترك ميكردند و پای به عالم واقعیت مينهادند. بهراستی اگر آن شبكهی
گستردهی راههایی كه دویست كیلومتر فاصله را با هفتاد دهنه پل یك متری تا چهل
متری، از فراز ارتفاعات و دل درهها و رودخانهها، از «پاعلم» به طرف ارتفاعات
«دالپری» طی ميكرد و رزمندگان اسلام را به پشت لشكریان دشمن و بالای سر مركز
فرماندهی آنها ميرساند، احداث نشده بود، آیا این فتح بزرگ امكان داشت؟ جواب
این پرسش این است: خیر. آیا این بیانگر عظمت كاری كه سید محمد تقی رضوی و
همرزمانش در جبهه انجام ميدهند، نیست؟
فتح المبین نخستین عملیاتی بود كه در آن مسئولیت مهندسی _ رزمی به طور رسمی و
كتبی به جهاد سازندگی واگذار شده بود. در این عملیات ده ستاد مهندسی جهاد
سازندگی كه هر كدام در سطح خدمات مهندسی یك لشكر عمل ميكردند، با تعدادی بیش
از پنج هزار و پانصد جهادگر، نزدیك به هزار كیلومتر راه، پانصد كیلومتر خاكریز،
صد و سی پل، یازده باند هليكوپتر و ده اورژانس مجهز به اتاق عمل، آب لولهكشی
و برق و چهارده حمام صحرایی احداث كردند. از شبكهی گستردهی جادههای پاعلم به
ارتفاعات دالپری كه بگذریم، باید از جادهی رقابیه به ذلیجان سخن گفت، جادهای
كه از دل ارتفاعات سنگی میشداغ و از میان تپههای رملی، به طول بیست كیلومتر،
در كمتر از یك ماه احداث شد و امكان ترابری و نفوذ سپاه اسلام را به پشت
تنگهی رقابیه، یعنی عمق سپاه دشمن و مجاورت مركز فرماندهی آنها فراهم آورد.
آقاتقی اگرچه همواره از دوربین ميگریخت، اما این بار صبورانه نشست و سخن گفت و
اجازه داد تا چشم دوربین به چهرهی زیبا و نورانی او خیره شود و جلوهی آن را
در خاطرهی مستطیل خویش نگاه دارد.
آقاتقی اجر خود را آنچنان كه شایسته بود از خدا گرفت، اما مسئولیت خونخواهی او
آنچنان كه سردار اسلام برادر مرتضی قربانی فرمانده رشید لشكر ٢٥ كربلا گفت، بر
گردن ماست. از فاو تا قلهی پربرف كلاشین در شمال غرب، رو به روی اشنویه و
پیرانشهر، هر جا كه بروی، آثاری شگفتانگیز از وجود پربركت آقاتقی را خواهی
یافت و همانطور كه برادر فروزش ميگوید، سخن گفتن دربارهی آقاتقی، ما را از
سخن گفتن دربارهی مهندسی _ رزمی بينیاز ميدارد، چرا كه مهندسی _ رزمی همزاد
با سید محمد تقی رضوی است و حیات و گسترش خویش را مدیون اوست.
پی نوشت ها:
١. رسول اكرم(ص): الفقر فخری و به افتخر علی سائر الانبیاء. بحارالانوار، ج٦٩،
ص٣٢. _ و.
2. امام علی ٧. غررالحكم و دررالكلم، ج٤، ص١٠٤. _ و.
3. آلعمران / ١٤٦