سرباخته کوی عشق
شلمچه، منطقهی
عملیات كربلای پنج
صبح روز عملیات كربلای پنج در محور دریاچهی پرورش ماهی، برادر شهید كاظمپور
خود را به دژ تسخیرشدهی دشمن ميرساند تا به شهید خلیل مطهرنیا، مسئول طرح و
عملیات لشكر المهدی ملحق شود. آب كه با عقل تسبیحی خود اهل حق را خوب ميشناسد،
بر قایقها آغوش ميگشاید و آنان را بر سینهی نیلگون خویش سبكبار ميلغزاند و
به ساحل ميسپارد. آسمان نیز نظاره ميكند و هیچ مرز و حجابی فی ما بین عالم
خلق و امر باقی نمانده است. طوفان رعب ميپیچد و به قلب مضطرب دشمن حمله
ميبرد. ابر، حجاب خورشید ميشود و چشم پرندگان آهنین را كور ميكند. زمین زیر
پای دشمن بيتاب ميشود و از خدا اذن ميخواهد كه دهان بگشاید و سپاه كفر را
ببلعد، اما از عالم امر سروش ميرسد: «فمهل الكافرین امهلهم رویدآ.»(١) فرشتگان
به صفوف ما ميپیوندند و سواد سپاه حق در چشم دشمن دوچندان ميگردد.
دشمن در پناه تانكها آمده است تا ما را در محاصره بگیرد و از پیشروی سپاه حق
به سوی دریاچهی پرورش ماهی جلوگیری كند. تخریبچيها و گردان ضد زره رفتهاند
تا راه تانكها را با مواد منفجره و آرپيجی سد كنند، اما لنز دوربین آنهمه
قوی نیست تا بتواند سیاهی آنها را در نزدیكی تانكها ببیند.
آتش انبوه دشمن بر خلیل گلستان شده است و جز او، بر هر كه از ملت ابراهیم خلیل
تبعیت كند. آیا تو در آن معركهای كه صفیر گلولهها و تیر مستقیم تانكها نفس
ميبرند، كسی را از خلیل مطهرنیا آرامتر دیدهای؟ من ندیدهام. نه، رمز شجاعتش
در آن كلاه بافتنی نیست؛ در سینهی اوست كه وسعت یقین، آن را تا بينهایت
گسترده است.
حسن نگران است كه مبادا تانكهای دشمن قایقها را به گلوله ببندند و خلیل سعی
ميكند كه توپخانه و كاتیوشاهای لشكر را به كمك فرا بخواند و دقایقی بعد، باران
آتش بر سر تانكهای دشمن سرازیر ميشود.
در جهان امروز سخن گفتن از راه انبیا و غایات الهی آفرینش بسیار غریب مينماید.
شیطانزدهها ميگویند كه این سخنان اساطیر پیشینیان است، و لكن ما برای معرفی
خود راهی جز این نداریم كه از پیوند و اتحاد نهضت خویش با راه انبیا و وارثان
آنها سخن بگوییم. راه ما راه سیدالشهداست و آنان كه پای یقین در این راه
نهادهاند آرزوی سر باختن دارند تا به ذبیحا اعظم از همه نزدیكتر شوند.
تانكهای دشمن نزدیكتر شدهاند و خلیل نقشهی عملیاتی را بار دیگر مرور ميكند
تا راهی بهتر برای مقابله با تانكها بیابد. آنها منتظرند كه ترس مرگ ما را به
فرار وا دارد، اما نميدانند كه خلیل هر روز بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا
ميخواند. ما اینچنین فرماندهی داریم و او این رسم عاشورایی را از امام عاشورا
فرا گرفته است كه: «انی لا اری الموت الا السعادهی و لا الحیات مع الظالمین
الا برما.»(2)
جهرم، تشییع جنازهی شهید مطهرنیا
اكنون خلیل مطهرنیا سر در راه عشق باخته و به ذبیحا اعظم پیوسته است و از
آنجا در ملكوت علیا نظاره ميكند خون خدا را كه از قلب شهادت او در شریانهای
مردم جهرم ميجوشد و آنان را به جناح حسین (ع) ميپیوندد. شهادت قلبی است كه
خون حیات را در شریانهای سپاه حق ميدواند و آن را زنده ميدارد.
اگر شهید نباشد، خورشید طلوع نميكند و زمستان سپری نميشود. اگر شهید نباشد،
چشمههای اشك ميخشكد، قلبها سنگ ميشود و دیگر نميشكند، و سرنوشت انسان به
شب تاریك شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها ميگیرد و امید صبح و انتظار بهار، در
سراب یأس گم ميشود. اگر شهید نباشد، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش ميگردد
و شیطان، جاودانه كرهی زمین را تسخیر ميكند.
شلمچه، محور نهر جاسم
لشكر المهدی بعد از تسخیر دریاچهی پرورش ماهی و تثبیت مواضع خویش در آنجا،
مأموریت دیگری یافت. ساعاتی پیش، محور نهر جاسم نیز به تسخیر سپاهیان حق در
آمده است و اكنون مجاهدان تازهنفس ميروند تا عملیات شب گذشته را ادامه دهند.
ما به همراه قدرت به دنبال خلیل ميگردیم، اما او را پیدا نميكنیم. او را از
آن روز كه در كانالهای نرسیده به دریاچهی پرورش ماهی، رو در روی تانكهای
دشمن ایستاده بود، ندیده بودیم. دلمان برایش تنگ شده بود.
در سنگر شهید مهرداد عابدینيزاده، مسئول محور نهر جاسم، ماندیم و دل به تقدیر
سپردیم. خط تازه فتح شده است و بچهها كه بدون تسلیحات زرهی پای به میدان
گذاشته بودند، اكنون صاحب تانكهای متعددی شدهاند كه از دشمن به غنیمت
گرفتهاند. هنوز سربازان دشمن در لا به لای نخلستان پراكندهاند و یكایك به
اسیری ميروند.
تكامل و تعالی انسان در مبارزه با شیطان است و اینچنین، باید گفت كه خداوند
شیطان را برای تكامل بشر آفریده است. این عرصهای كه ما اكنون پای در آن
نهادهایم، عرصهی مبارزهی ما با شیطان و صحنهی امتحانی است كه در آن صابران
و مجاهدان راه خدا برگزیده ميشوند: «و لنبلونكم حتی نعلم المجاهدین منكم و
الصابِرین...»(3)
مهرداد كه سه شب است نخفته، باز هم اجازه نميدهد كه سیطرهی خستگی بر جانش
كامل شود. بيسیمچی مهرداد كه خلوتی یافته است، نشسته اقامهی نماز ميكند و
در قامت نشستهی خویش، قیام را معنا ميبخشد. خاك بر پای او بوسه ميزند و از
نفخات جانبخش تسبیحات او، نسیمی خوش در بوستانهای بهشت وزیدن ميگیرد و ملائك
كه تاب تماشای نور عشق او را ندارند به حجاب عقل پناه ميآورند. اما در كرهی
زمین، در این معركه، از آنهمه شوری كه در عرش افتاده است خبری نیست.
بچهها اسیر مجروحی را در نخلستان یافتهاند و از مهرداد كسب تكلیف ميكنند.
ميگویند چند مجروح دیگر نیز از دشمن در میان نخلستان وجود دارد. جنگ ادامه
دارد، آنچنان كه هزاران سال است از آغاز هبوط بشر در كرهی زمین تاكنون ادامه
داشته است.
چند روز بعد، محور كاملاً تثبیت شده است، اما شهید مهرداد عابدینيزاده هنوز هم
نتوانسته سنگر را ترك كند. جنگ ادامه دارد، آنچنان كه هزاران سال است از آغاز
هبوط بشر در كرهی زمین تاكنون ادامه داشته است.
در جهان امروز، سخن گفتن از راه انبیا و غایات الهی آفرینش انسان بسیار غریب
مينماید. شیطانزدهها ميگویند كه این سخنان اساطیر پیشینیان است، و لكن ما
برای معرفی خود راهی جز این نداریم كه از پیوند و اتحاد نهضت خویش با راه انبیا
و وارثان آنها سخن بگوییم. ما وارث انبیا هستیم و غایات الهی آفرینش انسان در
وجود ماست كه معنا ميیابد. ما از مرگ نميترسیم، كه مرگ ما شهادت است و شهادت،
حیات عندالرب. عقلهای محجوب به آیینههای قیراندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند
توانست كه معنای حیات عندالرب را دریابند؟ حیات عندالرب، نقطهی پایانی معراج
بشریت است كه به آن جز با شهادت دست نميتوان یافت. ای وجدانهای نیمخفته، چشم
بیداری بگشایید و ای بیداران، گوش فرا دهید: ماییم كه بار تاریخ را بر دوش
گرفتهایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است كه
پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است. یا فالق الاصباح، ما را در
راهی كه اینچنین عاشقانه در پیش گرفتهایم یاری فرما.
ساعتی پیش، ذبیحالله، خلیل مطهرنیا، آنچنان كه آرزویش بود سر باخته و به شهادت
رسیده است. برادر یداللهی را كه شاهد شهادت او بوده است، در كنار فرمانده لشكر
یافتیم. حیات عندالرب، نقطهی پایانی معراج بشریت است كه به آن مقام جز با
شهادت دست نميتوان یافت. راه ما راه سیدالشهداست و آنان كه پای یقین در این
راه نهادهاند، آرزوی سر باختن دارند تا به ذبیحالله اعظم، حضرت سیدالشهدا(ع)
از همه نزدیكتر شوند.
جنگ ادامه دارد، همچنان كه هزاران سال است از آغاز هبوط بشر در كرهی زمین
تاكنون ادامه داشته است. ماییم كه بار تاریخ را بر دوش گرفتهایم تا جهان را به
سرنوشت محتوم خویش برسانیم، و خون سرخ ما فلقی است كه پیش از طلوع خورشید
عدالت، بر آسمان تقدیر نشسته است.
اكنون خلیل مطهرنیا پیوسته با سیدالشهدا از ملكوت علیا نظاره ميكند خون خدا را
كه از قلب شهادت او در شریانهای انسانهای دیگر، وارثان خون او، ميجوشد و
آنان را به جبههها فرا ميخواند. آمریكا اكنون مظهر اكبر شیطان و دست قدرت
اوست. اگر ما با این مظهر اكبر شیطان نبرد نكنیم، یاد خورشید حق در غروب غرب
فراموش ميگردد و شیطان، جاودانه كرهی زمین را تسخیر ميكند. كجاست آن كه به
خونخواهی مقتول كربلا قیام كند و انتقام او را از یزیدیان باز ستاند؟ این
الطالب بدم المقتول بكربلا؟
پی نوشت ها:
١. طارق / ١٧
2. سیدمحمد
حسین حسینی تهرانی، لمعات الحسین، صدرا، تهران، دوم، ١٤٠٧ھ ق، ص٣٦. _ و.
3. محمد /
٣١