دیدار
حسینیهی جماران
در میان آن جمع كثیری كه آن روز برای زیارت نایب حضرت حجت (ع) به حسینیهی
جماران آمده بودند، برادر علی فضلی، فرمانده لشكر دلاور سیدالشهدا (ع) نیز حضور
داشت. حسینیهی جماران گنجایش آنكه همهی لشكر را یكجا در خود بپذیرد نداشت و
قرار بود كه بچهها در دو نوبت به دیدار حضرت امام نائل شوند.
بهراستی این امت را هرگز نميتوان با هیچ یك از امم دیگری كه در روی این
سیارهی خاكی زیستهاند مقایسه كرد. پیوند عشقی كه مابین فرمانده و لشكرش وجود
دارد، از جلوههای شگفتآوری است كه این مدعا را تأیید ميكند.
در فاصلهی پر و خالی شدن
حسینیه، حاج علی فضلی با گروه گفتوگو ميكند.
فرصتی مناسبتر از این برای سخن گفتن با برادر فضلی وجود نداشت. برادر علی
فضلی ميگفت: «عزیزان لشكر در عملیات كربلای پنج حماسههایی را كه عیناً
حماسهی عاشورایی كربلا را تداعی ميكرد تكرار كردند. آنها روزهای بسیار پرخطری
را پشت سر گذاشتند كه هر لحظه و هر ساعتش، انسان را به یاد كربلا ميانداخت.
این برادران با شوری حسینی، در لحظه و هر ساعتش، انسان را به یاد كربلا
ميانداخت. این برادران با شوری حسینی، در مقابل پاتكهای سنگین دشمن، مخصوصاً
در مرحلهی ششم و هفتم عملیات لشكر كه در جزیرهی شلحه یا جزیرهی سیدالشهدا،
در سمت راست نخلستانها انجام شده بود، مقاومت بسیاری از خود نشان دادند.»
«دشمن كه خود را در حال مرگ ميدید، پاتكهای سنگینی را آغاز كرده بود كه منطقه
را پس بگیرد... در یكی از روزها كه دشمن با پنج تیپ به گردان حضرت علياكبر
فشار ميآورد كه او را به عقب براند، گزارش لحظه به لحظهی مقاومت برادران به
خدمت فرمانده كل قوا عرض ميشد. ایشان در همان ساعات بچهها را به زیارتشان
پذیرفتند و وعدهای گذاشتند كه الحمد سر رسید و برادران به زیارت ایشان آمدند.»
«لحظهای كه خبر وعدهی ملاقات را در پشت بيسیمها به برادران رساندیم، مقاومت
بچهها به چند برابر رسید و این یكی از بهترین نیروهای احتیاطی بود كه ما
توانستیم آن روز به كمك برادران بفرستیم تا یازده روز پی در پی، استقامت این
عزیزان را در جزیرهی شلحه كه به نام حضرت سیدالشهدا (ع) نامیده شده، تضمین
كنیم.»
«عزیزان ما كه تازه از عملیات كربلای چهار بازگشته بودند، منطقهای را جهت
عملیات جدیدشان برگزیدند كه جادهی عقبهای در آن وجود نداشت. در این منطقه
دشمن آبگرفتگی وسیعی كه از سه تا ده كیلومتر عمق داشت در مقابل ما ایجاد كرده
بود و عمق میدانهای مین و سیمهای خاردار به حدی بود كه قابلیت جمعآوری
نداشت. در مقابل ما چند رده كمین و دژ مستحكم شلمچه قرار داشت كه حاصل پنج سال
كار مهندسی مداوم بود و دشمن هرگز فكر نميكرد كه ما در این منطقه عملیات داشته
باشیم. این عزیزان، با توجه به مهتابی كه تا ساعت یك و نیم شب منطقه را روشن
كرده بود، حسینوار، بعد از توسل به بيبی فاطمهی زهرا(س)، آیهی و جعلنا(١)
را خواندند و به آب زدند.»
«برادران بعد از عبور از كمینها سه بار به دژ دشمن حمله كردند، كه خط شكسته
نشد، و بار چهارم، با رشادت همهی رزمندگان و مخصوصاً شهید بزرگوار علیرضا
آملی، خط شكسته شد و دژِ مستحكم دشمن سقوط كرد.»
منطقهی عملیاتی كربلای یك
یاد شهید علیرضا آملی در عملیات كربلای یك هرگز از خاطر ما نخواهد رفت.
فرمانده خط با اینكه شب را نخفته است، هنوز شكر خدا از آنچنان قدرتی برخوردار
است كه تو گویی هنوز هم روزهای متمادی ميتواند بدون لحظهای خواب، قطرهای آب
و لقمهای غذا سر پا بماند. آیا تو از دیدن فرماندههای جوان لشكر اسلام به یاد
اسامة بن زید نميافتی و آن لحظههای جاودان تاریخ صدر اسلام در خاطرت زنده
نميگردد؟
سردار شهید علیرضا آملی نمایندهی كامل امتی است كه بار این حركت تاریخی را بر
دوش دارند. او همهی حیات خویش را وقف جنگ كرده بود، و در این شش سال، جز برای
مداوای جراحاتی كه برميداشت، بیرون از جبههها نرفته بود. او هرگز به خود
اجازه نميداد كه هیچ چیز را بیشتر از خدا دوست داشته باشد و همین خلوص، مجرای
فیضی است كه نصرت الهی را اینچنین گسترده بر ما نازل ميگرداند.
گاه گاه بچهها از لحظهای فراغت او سود ميجویند و قوطی كمپوتی به دستش
ميدهند كه از پای نیفتد. بچهها ميخواهند نفربر فرماندهی دشمن را غنیمت
بگیرند و بیاورند. فرمانده خط به پشت خاكریز ميرود تا از نزدیك شاهد همهی
ماجرا باشد.
كجاست آن چشم حقبینی كه ببیند چگونه نور ولایت از دریای مواج اشتیاق علیرضا،
ابرهای رحمتی را بر ميانگیزاند كه با بادهای هدایت تا آسمان سرزمینهای كویری
سفر ميكنند و ميبارند و آن بلاد مرده را به حیات طیبهی عشق بارور ميسازند؟
اینان مبشران حیات تازهی انسانیت هستند و خود، اینهمه را مدیون شمس ولایتند.
علیرضا اكنون در مرتبهای از حیات جاودانی كه بالاتر از آن جز مقام عصمت وجود
ندارد، منزل گرفته است و به حضور آنان كه هنوز به او ملحق نشدهاند، بشارت
ميیابد.
حسینیهی جماران
رزمندگان ما در ظلمتكدهی این سیارهی خاكی، مبشران نوری هستند كه از شمس
ولایت در آیینهی صافی وجودشان تابیده است. امروز آنان در مدار كهكشانی خویش به
منزلگه قرب رسیدهاند، یعنی توفیق دیدار یافتهاند و منتظرند تا چشمشان به جمال
نایب ولایت كلیه روشن شود. تا لحظهای دیگر، انتظارها پایان ميیابد و سپیدهی
نیابت كه بشارت طلوع با خود دارد، در مشرق ظاهر ميگردد.
باش تا صبح دولتت بدمد
كاین هنوز از نتایج سحر است
پی نوشت ها:
١. و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهِم سداً فاغشیناهم فهم لایبصِرون. یس
/ ٩. _ و.