عبدالله بن عبدالمطلب
عبداله - پدر محمد - جواني بسيار زيبا، رشيد و مؤدب بود و در بين جوانان مكه، چون نگيني ميدرخشيد، به گونهاي كه دختران مكه آرزوي همسري او را داشتند، سرانجام آمنه، دختر وهب را كه از بستگان نزديك او بود به همسري برگزيد. آن دو يكديگر را عاشقانه دوست داشتند و آمنه به اين ازدواج ميباليد و عبداله را شوهري محبوب و ايدهآل ميديد؛ اما دست تقدير او را پس از گذشت بيست روز از ازدواجش تنها گذاشت و بين آنها جدايي افكند. جدايي كه به قصد كار صورت گرفت، اما در نهايت منجر به وفات او شد.
عبدالله به عزم سفر بازرگاني به سوي شام (سوريه) از مكه خارج ميشود و در بازگشت براي ديدار با خويشاوندان مادر به مدينه ميرود و در همانجا بيمار ميشود و وفات ميكند، در حالي كه تازه عروسش در مكه از او باردارد و با داشتن فرزند او در رحم، بي صبرانه انتظارش را ميكشد.