شهید آوینی

ندای مرگ بر آمریکا از مسجد تا کلیسا

 هاشمی رفسنجانی اخیراً مدعی شده است که امام خمینی (رحمت الله علیه) در اواخر عمر شریفشان مخالف شعار «مرگ بر آمریکا» بوده است. یادداشت حاضر به واکاوی این ادعای هاشمی رفسنجانی می‌پردازد. آیا به واقع امام تمایل به حذف شعار علیه آمریکا داشت؟!

 

 

هاشمی رفسنجانی، در گفت‌وگویی که سایت رسمی مرتبط با ایشان آن را منتشر کرده، مدعی شده است که امام خمینی موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» بوده است. ابتدا آنچه را که هاشمی مدعی آن شده است عیناً و بی‌کم‌وکاست نقل می‌کنیم و سپس به نقد آن می‌پردازیم.
 
بر اساس گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی هاشمی رفسنجانی، وی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص، تأکید می‌کند: «تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به هر حال، موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما مرگ بر بنی‌صدر شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. مرگ بر بازرگان بود که خواهش کردم نگویند. مرگ بر شوروی بود که گفتم الآن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره‌‌ی آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرف‌های تند و فحاشی‌ها مخالفم و آن‏ها را مفید نمی‌دانم.»
 
در ادامه‌ی این گزارش آمده است رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در پاسخ به اینکه چرا شعار مرگ بر این و آن را نمی‌پسندید، گفت: مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام، که به بت‌ها فحش می‌‌دادند ‌ـ‌بت که مهم نیست‌ـ می‌‌گوید: «حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید: و لا تسّب الذین یدعون من دون الله. می‌‌فرماید: بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌‌شوید.»(1)
 
آیا امام نیز جزء خانواده‌ی امام هست؟!
 
اینکه این ادعا از سوی چه کسی مطرح می‌شود بخش مهمی از ماجراست. بسیاری این گونه گمان می‌کنند که هاشمی به دلیل سوابق انقلابی خود و از آنجا که یکی از محارم انقلاب بوده است، در نتیجه‌ قابل اعتمادترین فرد برای نقل تاریخ انقلاب نیز خواهد بود؛ بی‌آنکه به جوانب دیگر ماجرا نیز نگاهی هرچند گذرا داشته باشند. هاشمی هر سال خاطراتی را منتشر می‌کند و این به غیر از خواب‌هایی است که هر روز و شب می‌بیند و منبع تاریخی بسیاری از هواداران او می‌شود! تا این جای قضیه، خواب و بیداری هاشمی تبدیل به تاریخ شفاهی انقلاب شده است و آنچه گفتن آن ضرورت دارد و از شدت وضوح، به قول منطقیون، به محض تصور تصدیق می‌شود خود سخنان امام خمینی است.
 
در طول فتنه‌ی 88، بسیاری به سخنان و مواضع نوه‌ی امام استناد کردند و گفتند او نوه‌ی بنیان‌گذار انقلاب است و طبیعتاً مواضع او مواضع امام است و کسی نبود که بگوید آیا شخص امام خمینی نیز جزء خانواده‌ی امام محسوب می‌شود یا نه؟ ‌و اگر امام خمینی نیز جزء این خانواده است، پس آیا سخنان آن بزرگوار دارای حجت برای شناخت مسیر ایشان هست یا نه؟!
 
زمانی که سند مکتوب و هم‌زمان صوتی از مواضع یک شخص وجود دارد، چرا بایستی به مواضع پشت‌پرده و ادعایی رجوع شود؟! از این مقدمه‌ی نه چندان کوتاه که بگذریم، به ادعای هاشمی می‌رسیم: «امام خمینی موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بوده‌اند!»
 
این ادعا به راحتی با توجه به سخنان حضرت روح‌الله، که در «صحیفه‌ی امام» موجود است، نفی و ابطال می‌شود؛ بی‌آنکه نیازی به استدلال‌های پیچیده‌ی دیگری باشد.
 
ندای مرگ بر آمریکا؛ از مسجد تا کلیسا
 
امام خمینی در سال 1367 و کمتر از یک سال قبل از وفات، در پیامی تاریخی به مناسبت پذیرش قطعنامه، تأکید می‌کنند: «دست‌نشاندگان آمریکا آتش زدن پرچم آمریکا را به حساب آتش زدن حرم و شعار مرگ بر شوروی و آمریکا و اسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند.»
 
امام خمینی در این پیام تاریخی ادامه می‌دهند «ان‌شاءالله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه‌ی عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با آمریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود و از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه‌ی مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»(2)
 
شعار «مرگ بر آمریکا» فحش نیست، ذکر است
 
طبیعی است که امام خمینی یک سال پیش از وفات، شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شوروی» را به عنوان مانیفست انقلابی یک مسلمان مطرح کرده و آرزو می‌کنند ای‌کاش این ندا نه تنها از مأذنه‌ی مساجد که از ناقوس کلیساها نیز به صدا درآید. از منظر امام خمینی، شعار «مرگ بر آمریکا» نه تنها فحش نیست ‌ـ‌آن گونه که هاشمی می‌گوید‌ـ‌ بلکه ذکری است تاریخی که هر مسلمان باید ذهن و قلب خود را با آن جلا دهد.
 
نهیب امام به آخوند مزدوری که «مرگ بر آمریکا» را خلاف اسلام می‌داند
 
البته این تنها گفتاری از امام نیست که در آن به شعار «مرگ بر آمریکا» اشاره شده است. حضرت روح‌الله به آنانی که می‌گویند شعار «مرگ بر آمریکا» مخالف اسلام است نهیب زده و تأکید می‌کنند: «...فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج و این یک فریاد سیاسی‌عبادی است که رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوند مزدور، که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می‌داند، گفت تأسی به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟»(3)
 
پاسخ به چند شبهه:
 
آیا شعار مرگ فایده‌ای دارد؟ امام پاسخ می‌دهند.
 
شاید گفته شود که آیا شعار «مرگ بر آمریکا» باعث نابودی آمریکا می‌شود؟ امام خمینی در یکی از پیام‌های خود، به این شبهه نیز پاسخ می‌دهند؛ آنجا که می‌فرمایند: «وقتی یک میلیارد جمعیت فریاد کرد، اسرائیل نمی‌تواند، از همان فریادش می‌ترسد. اگر همه‌ی مسلمینی که در دنیا الآن هستند، که قریب یک میلیارد هستند، اگر در روز قدس، همه بیرون بیایند از خانه، فریاد بکنند مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر شوروی، همین قول مرگ بر شوروی، برای آن‌ها مرگ می‌آورد. جمعیت‌شان یک میلیارد، ذخایرشان این همه زیاد که همه‌ی دولت‌ها محتاج به ذخایر شما هستند. مع‌ذلک، شما را وادار می‌کنند با هم مختلف باشید، اختلاف کنید و ذخایرتان را ما ببریم و هیچ کدام صحبت نکنید.»(4)
 
چرا تنها مرگ بر آمریکا؟!
 
شاید گفته شود امام خمینی هم‌زمان با شعار «مرگ بر آمریکا»، از شعار «مرگ بر شوروی» نیز سخن گفته‌اند و لازم است بر این نکته تأکید شود که شوروی اندک‌زمانی پس از پیش‌بینی تاریخی حضرت روح‌الله مبنی بر به تاریخ پیوستن تفکر کمونیسم، دچار مرگ شد و امروز با مرگ شوروی، دیگر نیازی به گفته شدن این ذکر نیست؛ چنان که بعد از کشته شدن صدام دیگر نیازی به شعار «مرگ بر صدام» نبوده و نیست!
 
اگر از پاسخی که به این سؤال داده شد عبور کنیم، به نکات دیگری در بیانات امام خمینی می‌رسیم که نشان می‌دهد از منظر حضرت روح‌الله، دشمن اصلی مسلمانان و مستضعفان جهان نه شوروی، که آمریکاست.
 
امام خمینی در نامه‌ی تاریخی به محتشمی‌پور، وزیر کشور وقت، می‌نویسند: «در موضوع نهضت به اصطلاح آزادى، مسائل فراوانى است که بررسى آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده‌ی این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب، شهادت مى‏دهد که نهضت به اصطلاح آزادى طرفدار جدى وابستگى کشور ایران به آمریکاست و در این باره از هیچ کوششى فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکاى جهان‌خوار را، که هر چه بدبختى ملت مظلوم ایران و سایر ملت‌هاى تحت سلطه‌ی او دارند از ستمکارى اوست، بهتر از شوروى ملحد مى‏دانند و این از اشتباهات آن‌هاست.»
 
از منظر امام، همه‌ی بدبختی‌های ملت مظلوم ایران و سایر ملت‌های تحت سلطه از آمریکاست و کسانی که آمریکا را بهتر از شوروی ملحد می‌دانند اشتباه می‌کنند.
 
امام خمینی، در جای دیگر، به این سؤال و شبهه پاسخ دندان‌شکن دیگری می‌دهند و می‌فرمایند: «خط این بود که اصلاً آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا آمریکا منسی بشود، یک دسته الله‌اکبر را کنار می‌گذاشتند، سوت می‌زدند و کف می‌زدند، آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه‌ی مرگ بر آمریکا منسی بشود...»(5)
 
تغییر نظر امام در سال پایانی عمر
 
از سوی دیگر، شاید این گونه استدلال شود که امام خمینی در یک سال پایانی عمر شریف خود، دچار تغییر در افکار و عقاید خود شده‌اند. در این زمینه، توجه مدعیان را به چندین نکته باید جلب کرد:
 
1. حضرت امام خمینی از چنان شجاعتی برخوردار بودند که اگر امری را به صلاح اسلام و مسلمین می‌دیدند، بی‌شک خود پیش از هر فرد دیگری اقدام می‌کردند. حضرت روح‌الله از کسی جز خدا نمی‌ترسید و این نکته مورد اتفاق همه‌ی دوستان و دشمنان بنیان‌گذار انقلاب است و حال سؤالی که مطرح است؛ امامی که از چنین شجاعتی برخوردار بود از چه کسی هراس داشت که این تفکر خود را پیش از وفات علنی نکرد و تنها این هاشمی است که از آن اطلاع دارد؟!
 
لازم است که به ذکر خاطره‌ای از آیت‌الله شهید بهشتی که به کرّات نقل شده است توجه کنیم و آن اینکه روزی این شهید بزرگوار، خسته از ناملایمات و توهین‌ها، نزد امام می‌رود و حضرت روح‌الله می‌گویند: اگر همه‌ی مردمی که در جماران «درود بر خمینی» می‌گویند، هم‌زمان شعار مرگ بر خمینی دهند، ذره‌ای نگران نمی‌شوم (نقل به مضمون).
 
حال اینکه امام چرا ادعای مطرح‌شده مبنی بر موافقت خود با حذف شعار «مرگ بر آمریکا» را تا روز وفات علنی نمی‌کنند سؤالی است که هاشمی باید بدان پاسخ دهد.
 
2. اگر گفته شود نظر امام در یک سال پایانی تغییر کرده است، می‌شود پرسید چرا این نظر تاریخی در وصیت‌نامه‌ی بنیان‌گذار انقلاب دیده نمی‌شود و نه تنها به تصریح، بلکه به تلویح نیز اشارتی بدان نشده است.
 
برعکس به موارد زیر دقت کنید:
 
امام خمینی در مقدمه‌ی وصیت‌نامه‌ی تاریخی خود تأکید می‌کنند: ملت ما، بلکه ملت‌های اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان، که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه‌ی خود دست نمی‌کشند و برای رسیدن به‌ ریاست و مطامع پست خود، دوست و دشمن را نمی‌شناسند و در رأس آنان، آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم‌پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می‌شود که قلم‌ها از نوشتن و زبان‌ها از گفتن آن شرم دارند.»
 
بنیان‌گذار انقلاب در بخش دیگری از وصیت‌نامه‌ی سیاسی‌الهی خود خاطر نشان می‌کنند: «اگر ما با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحه‌ی روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافت‌مندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم و این سیره و طریقه‌ی انبیای عظام و ائمه‌ی مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگی‌ها زندگی کنند، می‌توانند و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی‌توانند خلاف ایده‌ی آنان را تحمیل کنند.»

 

و حال دو نکته از فحوای وصیت‌نامه‌ی امام روشن می‌شود:
 
الف) آمریکا از منظر حضرت روح‌الله تروریست بالذات است که در رأس همه‌ی جنایتکاران بین‌المللی قرار دارد.
 
ب) امام خمینی معتقدند اگر ما توسط آمریکا و شوروی از عرصه‌ی روزگار محو شویم، بهتر از آن است که زیر پرچم این دو ابرقدرت طاغوتی، زندگی اشرافی داشته باشیم.
 
سؤال و کلام پایانی
 
آیا باید وصیت‌نامه‌ی امام خمینی را نیز مشمول ادعای شما کرده و آن را از دسترس مسلمانان دور کنیم؟!
 
و در پایان به سخن و فرمایش مقام معظم رهبری می‌رسیم که خلف صالح خمینی بت‌شکن است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، درباره‌ی شعار «مرگ بر آمریکا» می‌گویند: «بعضى خیال مى‌کنند که اگر ملت ایران مى‌گوید مبارزه با آمریکا یا مرگ بر آمریکا یا عدم رابطه با آمریکا و از این قبیل حرف‌ها، این یک مسئله‌ى شعارى و احساسى محض است؛ نه. این اشتباه است. این یک مسئله‌ى اساسىِ متّکى بر پایه‌هاى منطقى و کاملاً خردمندانه و درست منطبق بر مصالح ملى این کشور است. این را باید توجه کنید. ظاهر قضیه سیاسى است؛ اما باطن قضیه، یک مسئله‌ى ملى، انسانى، تاریخى، وابسته به سرنوشت این کشور و این ملت و شما نسل جوان و نسل‌هاى آینده است.»(6)(*)
  
پی‌نوشت‌ها:
 
1http://hashemirafsanjani.ir/fa/print/219493
 
2http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=21&tid=46
 
3صحیفه‌ی امام، جلد 18، ص 91.
 
4 همان،جلد 13، ص 80.
 
5همان، جلد 15، ص 29.
 
6 http://www.leader.ir/langs/fa/?p=bayanat&id=1506
 

*سید روح‌الله امین‌آبادی؛ پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی

 

منبع: سایت برهان

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo